زيباي سرگشته

شهاب  شهسواري
پايتخت‌هاي دو كشور سوريه و لبنان چندان فاصله‌اي با يكديگر ندارند و مي‌توان با كمتر از دو ساعت رانندگي از دمشق به بيروت رسيد. جاده‌اي كه دمشق را به بيروت متصل مي‌كند، جاده‌اي بسيار زيباست. با ورود به خاك لبنان، سلسله جبال زيباي شرق رخ مي‌نمايد. زيبايي‌هاي لبنان از شرق تا غرب تمامي ندارد، چه زماني كه جاده‌هاي كوهستاني را پشت سر مي‌گذاريم، چه زماني كه از دشت سرسبز بقاع عبور مي‌كنيم و چه زماني كه در سواحل زيباي بيروت، صيدا و صور به افق زيباي درياي مديترانه نگاه مي‌كنيم. سرزمين لبنان پر از زيبايي و سرشار از اماكن گردشگري باستاني، مذهبي و تفريحي است. اما همه ‌چيز در لبنان مطابق ميل نيست، مردم تقريبا از همه ‌چيز ناراضي هستند، وضعيت اقتصادي نسبت به چند سال پيش به شكل بازگشت‌ناپذيري سقوط كرده است، سياستمداران حاكم نمي‌توانند بر سر ساده‌ترين تصميم‌ها به توافق برسند، دولت براي چندمين‌بار در دهه‌هاي اخير در وضعيت بلاتكليف قرار دارد و بسيار از منصب‌هاي حساس دولتي ازجمله رياست‌جمهوري خالي مانده است. سيل پناهجوياني كه در طول يك دهه گذشته از سوريه به لبنان آمده‌اند، وضعيت را براي زندگي شهروندان لبناني سخت‌تر كرده است. براي من، بدون اينكه قصد تحقير و توهين داشته‌ باشم، لبنان با تمام زيبايي‌هايش، گهگاه شبيه فردي خوش‌پوش و زيبارو است كه وقتي دهانش را باز مي‌كند، پوسيدگي دندان‌ها و بوي ناخوشايند آزارم مي‌دهد. «عروس خاورميانه» با تمام ثروت‌ها، زيبايي‌ها و تنوع‌هايش در شرايطي بلاتكليف در راهروهاي كليسا رها شده است.
كسي را نمي‌شناسم كه به لبنان سفر كرده‌ باشد و اين سفر را به عنوان يكي از بهترين خاطرات زندگي‌اش تلقي نكند و هر كس هم كه در مورد لبنان شنيده ‌باشد، آرزو دارد كه روزي به اين كشور سفر كند. اما با تمام اين زيبايي‌ها و جذابيت‌ها، لبناني كه مي‌بينيم فقط درصدي كوچك از ظرفيت‌هاي يك كشور ديدني در سواحل شرقي مديترانه است. تنوع و تكثري كه مي‌توانست به الگوي تحمل و مدارا بدل شود و ابزاري براي پيشرفت لبنان باشد، دهه‌هاست كه بلاي جان اين كشور كوچك شده است.
قاچاقچيان  سوخت
ميان لبنان و سوريه يك منطقه به عرض ۱۰ كيلومتر به عنوان سرزمين حائل وجود دارد، جايي كه متعلق به هيچ يك از دو كشور نيست و سرزمين هيچ‌ كس تلقي مي‌شود. اسراييل، زماني كه مي‌خواهد با استفاده از حملات موشكي از راه دور به دمشق حمله كند، معمولا از آسمان اين منطقه استفاده مي‌كند و اهدافي را كه مدعي است متعلق به گروه‌هاي نزديك به ايران يا خود ايران است با جت‌هاي جنگنده‌اش از اين منطقه هدف قرار مي‌دهد. نخستين چيزي كه در سرزمين هيچ كس توجه‌ها را به خود جلب مي‌كند، خودروهاي قاچاقچيان سوخت است. مسير قاچاق سوخت در سال‌هاي اخير عوض شده است. روزگاري كه بنزين و گازوييل در سوريه بسيار ارزان بود، قاچاقچي‌ها دبه‌هاي سوخت را در سوريه پر مي‌كردند و اينجا به شهروندان لبناني مي‌فروختند، اما حالا شرايط فرق كرده است. در سال‌هاي اخير با اعمال تحريم‌هاي موسوم به سزار از سوي امريكا عليه سوريه، دسترسي اين كشور به سوخت بسيار محدود شده است، به همين دليل قيمت سوخت در اين كشور به شكل قابل‌توجهي افزايش پيدا كرده و به قيمت سوخت در لبنان نزديك شده است و البته سهميه‌بندي سخت‌گيرانه‌اي هم براي بنزين خودروها در سوريه اعمال مي‌شود. هم لبنان و هم سوريه از مشكل كمبود سوخت رنج مي‌برند و اين موضوع فرصتي را براي قاچاقچي‌هاي سوخت ايجاد كرده است تا به تجارتي پرسود در ميان مرز دو كشور وارد شوند.
هر چند در سال‌هاي اخير قاچاقچي‌ها از لبنان سوخت را به سمت سوريه مي‌برند، اما در خود لبنان نياز به سوخت بسيار احساس مي‌شود. در لبنان سوخت موردنياز براي گرمايش خانه‌ها مازوت است و در پمپ‌بنزين‌ها در كنار پمپ‌هاي بنزين و گازوييل، پمپ مازوت هم ديده ‌مي‌شود. درست مانند سوريه، در لبنان هم وضعيت شبكه سراسري دولتي برق بسيار بد است. چه در پايتخت و چه در ديگر شهرها، برق دولتي ساعات طولاني قطع است. اغلب خانواده‌ها براي اينكه به برق دسترسي داشته‌ باشند يا از ژنراتورهاي خصوصي محلي اشتراك برق مي‌گيرند يا اينكه اگر پول بيشتري داشته ‌باشند، سراغ نصب پنل‌هاي برقي مي‌روند. پنل‌هاي برقي قيمت بالايي دارند و هر خانواده بايد دست‌كم ۵۰۰۰ دلار براي نصب پنل هزينه كند، به اين رقم هزينه باتري‌ها هم اضافه مي‌شود. خانواده‌هايي كه ثروتمندتر باشند، باتري‌هاي ليتيومي مي‌خرند كه در طول يكي، دو ساعت شارژ مي‌شوند و برق خانه را در طول شب تامين مي‌كنند. باتري‌هاي ارزان‌تر، باتري‌هاي خودرو هستند كه براي شارژ شدن دست‌كم به 6-5 ساعت وقت نياز دارند و در روزهاي ابري و باراني ممكن است كامل شارژ نشوند و چند ساعتي خانه را بدون برق بگذارند.
هشام، جوان اهل صور، فارسي را سليس صحبت مي‌كند. او سال‌ها ساكن ايران بوده و در دانشگاه صنعتي اصفهان، فناوري اطلاعات خوانده است. چند سالي است كه به لبنان برگشته و ازدواج كرده، يك پسر دارد و فرزند ديگرش هم در راه است. هشام مي‌گويد با دستمزدي كه مي‌گيرد، توانايي نصب پنل‌هاي خورشيدي در خانه‌اش در صور ندارد. اما با حدود ۵۰ دلار در ماه از يك ژنراتور محلي اشتراك برق خريده است و تقريبا روزي ۲۰ ساعت برق دارد. برق دولتي اما روزانه فقط 4-3 ساعت وصل مي‌شود كه كفاف انرژي مورد نياز براي هيچ كس را نمي‌دهد.


خاك سرخ
بعد از عبور از كوه‌هاي لبنان، اتوبوس وارد دره يا دشت بقاع مي‌شود. دشت وسيع، زيبا و حاصلخيز در شرق لبنان به شكل پهنه‌اي سبز رنگ ميان كوه‌هاي شرقي و رشته‌ كوه‌هاي جبل لبنان در نزديكي بيروت پهن شده است. رنگ خاك در اين گوشه دنيا كاملا قرمز رنگ است، پديده‌اي كه در حلب سوريه هم با آن مواجه شدم. با ديدن رنگ سرخ خاك، اولين چيزي كه در ذهنم تداعي مي‌شود اين است كه اين سرخي حاصل خون‌هايي است كه در طول دهه‌ها بر خاك اين سرزمين‌ها ريخته ‌شده است. سوريه بيش از يك دهه است كه درگير جنگ داخلي شده است و در لبنان هم جنگ‌هاي داخلي و تجاوزهاي خارجي از ۱۵ سال جنگ ميان طوايف و گروه‌هاي مختلف بين سال‌هاي ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ گرفته تا اشغال جنوب لبنان توسط اسراييل بين سال‌هاي ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۰، جان هزاران بي‌گناه را گرفته است. از همان ابتداي مسير در دشت بقاع، در كنار زيبايي‌هاي طبيعي لبنان، آثار باستاني و زيارتگاه‌هاي مذهبي لبنان شروع مي‌شود. سيده خوله، مرقد دختر امام حسين(ع) يكي از توقفگاه‌هاي گروه در مسير است. ساختمان اين زيارتگاه با كمك ايران ساخته شده است. جلوي اين زيارتگاه تعدادي از سلاح‌ها و خودروهاي انتحاري غرامت گرفته ‌شده از داعش قرار به نمايش گذاشته ‌شده‌اند كه نشانه‌اي از نزديك شدن داعش به مرزهاي لبنان باشد. طرفداران حزب‌الله لبنان به اين افتخار مي‌كنند كه حضور حزب‌الله در نبرد عليه گروه‌هاي افراطي در خاك سوريه باعث شد تا خطر نفوذ داعش به خاك لبنان دفع شود. مانند سوريه، در لبنان هم تعدادي از كارشناسان سياسي و مقام‌هايي كه با آنها صحبت مي‌كنيم معتقدند كه داعش يك توطئه اسراييلي- غربي بود تا بعد از تصرف سوريه، لبنان و عراق، سراغ ايران بروند و ريشه‌هاي مقاومت را در منطقه بخشكانند. قلعه بعلبك، ايستگاه بعدي است؛ يك قلعه عظيم 
۲ هزار ساله از دوران سلطه روم بر منطقه. اطراف اين قلعه سنگ‌هاي عظيم باستاني وجود دارد كه براي ساخت و ساز قلعه‌ها و معابد منطقه مورد استفاده قرار مي‌گرفت. آثار باستاني و طبيعي زيباي لبنان در سراسر مسير توجه‌ها را به خود جلب مي‌كنند؛ از قلعه باستاني در سواحل زيباي صيدا گرفته تا مجسمه بانوي ما بر فراز شهر بيروت در حريصا و صخره‌هاي روشه در سواحل بيروت، زيبايي‌هاي لبنان تمامي ندارد.
پناهجويان  سوري
يكي از نخستين چيزهايي كه به محض ورود به دره بقاع در اطراف جاده توجه‌ها را به خود جلب مي‌كند، اردوگاه‌هاي پناهجويان سوري است. به‌رغم خصومت‌هايي كه بين سوريه و لبنان از گذشته وجود داشت و دعواهاي سياسي داخلي لبنان در مورد نزديكي به دولت سوريه، درهاي لبنان براي مهاجران سوري هميشه باز بوده است. در طول دهه‌هاي گذشته، سوري‌ها همواره به عنوان نيروي كار ارزان‌قيمت در لبنان مشغول به كار بودند و با استفاده از سطح دستمزد بالاتر در لبنان، براي خانواده‌هاي‌شان در سوريه پول مي‌فرستادند. بعد از سال ۲۰۱۱ و آغاز بحران سوريه، سياست درهاي باز به روي مهاجران سوري، باعث شد كه صدها هزار نفر از شهروندان سوريه از وحشت جنگ به سمت لبنان بروند. برآورد مي‌شود كه نزديك به يك ميليون و ۵۰۰ هزار تا ۲ ميليون پناهجوي سوري در حال حاضر در لبنان زندگي مي‌كنند. اردوگاه‌هاي پناهجويان كه توسط كميسارياي عالي پناهجويان سازمان ملل متحد برپا شده است، به صورت مجموعه‌هايي از چادرهاي سفيد رنگ گله به گله در اطراف جاده ديده‌ مي‌شوند. جمعيت لبنان حدود ۴ ميليون نفر است، اما با احتساب صدها هزار نفر جمعيت پناهجويان فلسطيني، اين كشور ميزبان بيش از ۲ ميليون نفر پناهجوي خارجي است كه زندگي را براي لبناني‌ها در شرايط بحران مالي و اقتصادي اين كشور، سخت‌تر كرده است.
ديدگاه شهروندان لبناني به پناهجويان سوري چندان مثبت نيست. داستان‌هاي دردناك و وحشتناكي در ميان لبناني‌ها در مورد اقدام‌هاي جنايتكارانه و ناسازگاري فرهنگي پناهجويان جريان دارد. ماجراهايي مانند جنايت دو كارگر ساختمان سوريه‌اي كه صاحب‌كار خود را كشتند و بعد از دزديدن پول‌هايش، جسد او را در ستون ساختمان در حال ساخت پنهان كردند و تا مدت‌ها تصور مي‌شد مقتول مفقود شده است، تا نگراني از نفوذ داعش و افراطي‌هاي مذهبي از طريق پناهجويان به لبنان يا ماجراي پسربچه سوري در مدرسه‌اي كه خطاب به معلم شيعه‌اش مي‌گويد شيعيان كافر هستند، چراكه زنان‌شان بيش از حد آرايش مي‌كنند. اينها روايت‌هايي است كه لبناني‌ها از حضور پناهجويان سوري در كشورشان تعريف مي‌كنند. در شرايطي كه بحران مالي و اقتصادي فشار روزافزوني به شهروندان لبنان وارد مي‌كند، با دستمزدهاي ارزان‌تري كه پناهجويان سوري مي‌گيرند، فرصت‌هاي شغلي براي لبناني‌ها هم كمتر شده است. بعد از چند روز زماني كه مي‌خواهم از فرودگاه حلب به تهران بازگردم، در فرودگاه سه جوان عرب را در سالن انتظار مي‌بينم؛ دو تا سوري و يك لبناني. جوان لبناني مي‌گويد كه براي پيدا كردن كار به سوريه مهاجرت كرده است، چراكه ديگر هيچ كاري در لبنان پيدا نمي‌شود. بعد از ساليان دراز كه سوري‌ها براي پيدا كردن كار به لبنان مي‌رفتند، اينكه يك لبناني براي پيدا كردن كار به سوريه بيايد خيلي عجيب به نظر مي‌رسد.
هادي، جوان اهل بعلبك مي‌گويد: «دولت نمي‌خواهد اجازه بدهد كه سوري‌ها به كشورشان برگردند، چون دولت به ازاي هر پناهجوي سوري ماهانه از سازمان ملل 4۰۰-3۰۰ دلار پول دريافت مي‌كند و بخشي از آن را در جيب خودش مي‌گذارد.» 4۰۰-3۰۰ دلار براي يك ميليون و ۵۰۰ هزار پناهجو، رقم بسيار بزرگي است و سالانه حدود ۵ تا ۶ ميليارد دلار مي‌شود. هادي مي‌گويد: «قبلا محدوديتي براي تردد سوري‌ها در شهرها وجود نداشت، اما الان دولت براي جلوگيري از افزايش جرم و جنايت، قوانين سختگيرانه‌اي اعمال مي‌كند. مثلا پناهجويان سوري بايد ساعت ۵ عصر به اردوگاه‌هاي‌شان بازگردند و اگر يك پناهجو بعد از ۵ عصر در شهر تردد كند، توسط پليس بازداشت مي‌شود.»
در نزديكي هتل محل اقامت گروه در بيروت، هادي را مي‌بينم كه با يك زن جوان متكدي شروع به صحبت مي‌كند. از او مي‌پرسم كه آيا زن جوان اهل سوريه بود؟ مي‌گويد: «ابتدا تلاش مي‌كرد كه خودش را سوري جا بزند، اما از لهجه‌اش مشخص بود كه لبناني است. بعد از كمي سوال و جواب عاقبت گفت كه شوهرش سوري است.» هادي با حالتي شكايت‌آميز ادامه مي‌دهد: «اينها در خانه‌هاي‌شان مي‌نشينند و زن‌هاي‌شان را براي گدايي بيرون مي‌فرستند.»
وضعيت پناهجويان فلسطيني با سوري‌ها متفاوت است و افكار عمومي نسبت به آنها مثبت‌تر است. قريب به ۵۰۰ هزار فلسطيني در چند سال پيش در لبنان حضور داشتند، اما گفته‌ مي‌شود كه نيمي از آنها در ده سال گذشته لبنان را ترك كرده‌اند و به سمت كشورهاي اروپايي رفته‌اند. فلسطيني‌ها چندين دهه است كه مهمان لبنان هستند و در اردوگاه‌هاي خودشان كه تقريبا به شهرهايي مستقل تبديل شده‌اند، زندگي مي‌كنند. هشام مي‌گويد: «فلسطيني‌ها اسلحه خودشان را دارند و كسي نمي‌تواند به آنها چيزي بگويد. حتي حزب‌الله هم با ابهتش از آنها حساب مي‌برد و در كار آنها دخالت نمي‌كند.» در طول جنگ داخلي سوريه در ميان اردوگاه‌هاي فلسطيني هم هسته‌هايي از داعش ايجاد شده‌ بود، اما شرايط توسط فلسطيني‌ها كنترل شد.
سقوط  دستمزدها
هشام با حسرت از گذشته ياد مي‌كند، دوراني كه دستمزدش ماهانه بين ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ دلار بود. اينجا تقريبا همه قيمت‌ها و درآمدها را به دلار مي‌گويند، چون معلوم نيست كه ارزش ليره لبنان امروز و فردا مثل هم باشد، چيزي شبيه به آنچه در كشور خودمان مي‌گذرد. اما گذشته‌اي كه هشام از آن ياد مي‌كند، چندان دور نيست، تا همين چهار سال پيش ارزش هر دلار امريكا معادل هزار و ۵۰۰ ليره لبنان بود، اما حالا وقتي كه من در مرز مي‌خواستم در صرافي پول‌هايم را تبديل كنم، ارزش هر دلار به ۹۱ هزار ليره رسيده ‌بود، يعني در عرض ۴ سال ارزش پول لبنان ۶۰ برابر كمتر شده است. فروپاشي مالي لبنان به صورت ناگهاني اتفاق افتاد، شهروندان بيروت كه به نرخ ثابت تبديل ارز يك دلار به ۱۵۰۰ ليره عادت كرده ‌بودند، ناگهان سال ۲۰۱۹ متوجه سقوط ناگهاني ارزش پول ملي كشورشان شدند. بانك جهاني فروپاشي مالي لبنان را بدترين بحران مالي جهان در ۱۷۰ سال گذشته توصيف كرده است. اين سقوط با سرعت سرسام‌آوري در چهار سال گذشته ادامه پيدا كرده است و در طول ماه‌هاي گذشته قيمت هر دلار به بالاي ۱۰۰ هزار ليره هم رسيد، در حالي كه زمستان گذشته هر دلار فقط ۶۰ هزار ليره بود. هشام كه روزگاري با حقوق متوسطش زندگي خوبي داشت، مي‌گويد حقوق اين ماهش تقريبا ۱6۰-۱5۰ دلار شده است. باز هم مشابه ايران، دولت لبنان حساب و كتاب دستمزدها را براساس نرخ خودش انجام مي‌دهد. نرخ دولتي هر دلار معادل ۱۵ هزار ليره است، يعني ۶ برابر كمتر از بازار آزاد و با همين حساب و كتاب است كه دريافتي نزديك به ۱۵۰ دلاري هشام از نظر دولت نزديك به ۱۰۰۰ دلار محاسبه مي‌شود ولي هشام بايد به نرخ بازار آزاد خرج كند.
يكي از چيزهايي كه در شهرهاي مختلف لبنان توجهم را به خود جلب مي‌كند، صندوق‌هاي صدقات است. صندوق‌هاي آبي و زرد رنگ مشهور كميته امداد امام خميني، در گوشه و كنار محله‌ها و شهرهاي شيعه‌نشين جلوه مي‌كند، اما در كنار آن ده‌ها موسسه خيريه ديگر هم هست كه صندوق‌هاي صدقات را در گوشه گوشه شهرها و جلوي ورودي مغازه‌ها نصب كرده‌اند. در ورودي برخي مغازه‌ها گاهي ده‌ها صندوق صدقه و كمك‌هاي مردمي ديده مي‌شود، از كميته امداد امام خميني، تا بنياد امام صدر و موسسه خدمات اجتماعي سيد فضل‌الله و ده‌ها خيريه بزرگ و كوچك ديگر.
دلارهايي كه غيب شد
سال ۲۰۱۹ فروپاشي مالي لبنان باعث يك واقعه عجيب در اين كشور شد. بسياري از لبناني‌ها حساب‌هاي ارزي نزد بانك‌هاي كشورشان دارند. بخش بزرگي از درآمد ارزي لبنان از طريق پول‌هايي تامين مي‌شود كه مهاجران لبناني در سراسر جهان براي خانواده‌هاي‌شان در لبنان ارسال مي‌كنند. اين پول‌ها به حساب‌هاي ارزي در داخل كشور وارد مي‌شود. وقتي بحران مالي سال ۲۰۱۹ رخ داد، ناگهان بخش عظيمي از اين ارزها مفقود شد. بسياري از خانواده‌هاي لبناني كه حساب ارزي در بانك داشتند، از دسترسي به پول‌هاي‌شان محروم شدند. بعد از گذشت چهار سال هنوز اين حساب‌ها مسدود است، مردم دفترچه‌هاي حساب بانكي‌شان را دراختيار دارند كه نشان مي‌دهد تا سال ۲۰۱۹ مبلغ مشخصي ارز نزد بانك داشتند، اما بانك‌ها از پرداخت اين سپرده‌ها سر باز مي‌زنند و به مشتريان‌شان مي‌گويند كه پول‌هاي قبل از ۲۰۱۹ را فراموش كنيد، چون ديگر وجود ندارند. حتي براي سپرده‌هاي بعد از ۲۰۱۹ هم بسياري از بانك‌ها به دليل مشكلات دسترسي به ارز به صورت سهميه‌بندي‌شده به مشتريان‌شان پول مي‌دهند و براي پرداخت ماهانه ارز به صاحبان سپرده سقف تعيين كرده‌اند.
تابستان سال گذشته، ماجراي سالي حافظ، دختر اهل بيروت به تيتر اول بسياري از رسانه‌هاي جهان تبديل شد. بيست و سوم شهريور پارسال سالي حافظ با يك تفنگ اسباب‌بازي وارد شعبه بلوم بانك بيروت شد و با تهديد متصديان شعبه و ريختن بنزين روي خودش و تهديد به خودسوزي، موفق شد مبلغ چند هزار دلاري سپرده ارزي خودش در بانك را پس بگيرد. سالي ۲۸ ساله مي‌گويد كه اين مبلغ را براي درمان خواهرش اكرام نياز داشته است. سالي به سرعت به عنوان يك قهرمان ملي در لبنان مشهور شد، قهرماني كه در مقابل فساد حاكم ايستادگي كرده است و توانسته حق خود را بگيرد.
جفت شش
لبناني‌ها به تقسيم همه ‌چيز براساس مذهب و طايفه عادت كرده‌اند. تقريبا همه پست‌ها و مناصب در لبنان بين مسلمانان و مسيحيان به صورت مساوي تقسيم مي‌شود. هشام مي‌گويد در لبنان همه‌ چيز سته بسته (شش به شش) است. پارلمان لبنان ۱۲۸ كرسي دارد، از اين ۱۲۸ كرسي ۶۴ كرسي مختص مسيحيان است و ۶۴ كرسي ديگر مخصوص مسلمانان. مقام‌هاي ارشد دولتي هم به همين شكل تقسيم مي‌شود، رييس‌جمهور مسيحي ماروني است، نخست‌وزير مسلمان سني و رييس پارلمان مسلمان شيعه. اين تقسيم قوا جزييات بيشتري هم دارد، رياست ستاد مشترك نيروهاي مسلح به دروزي‌ها مي‌رسد، معاونان نخست‌وزير و رييس پارلمان از ميان مسيحيان ارتدوكس انتخاب مي‌شوند، همه ‌چيز براساس مذهب و طايفه از قبل دسته‌بندي شده است. قانون ۵۰-۵۰ از سال ۱۹۸۹ و بعد از امضاي توافق طائف در پي جنگ‌هاي داخلي ۱۵ ساله لبنان امضا شد. تا پيش از توافق طائف تقيسم‌بندي پارلمان بين مسيحيان و مسلمانان ۶ به ۵ بود و مسيحيان اكثريت كرسي‌ها را در اختيار داشتند.
اختلاف‌ها ميان طوايف لبنان همچنان هم وجود دارد، اما مانند دهه‌هاي گذشته ديگر اين اختلاف‌ها از طريق اسلحه حل نمي‌شود. مسيحيان همچنان سوداي رهبري كشور را در سر دارند، آنها خود را بازمانده نسل سلسله باستاني فينيقي‌ها مي‌دانند و معتقدند كه اصالتا عرب نيستند. مسلمانان هم دوره‌اي دنبال ضميمه شدن لبنان به سوريه بودند و تصور مي‌كردند اين‌گونه با تشكيل يك كشور عربي با اكثريت مسلمان از زير سلطه مسيحيان كه از زمان استعمار فرانسه قدرت را دراختيار دارند، رها مي‌شوند. آنچه به نظر مي‌رسد اين است كه امروزه طوايف لبناني به آتش‌بس رسيده‌اند و در صلح كنار هم زندگي مي‌كنند. اما شكاف ميان طوايف چه در سياست و چه در اجتماع مشهود است. در شهرها هر طايفه‌اي در محله‌هاي خودش زندگي مي‌كند، خيلي از روستاها از هم جداست، حتي رستوران‌ها هم شيعه و سني و مسيحي دارد.
هشام ماجراي جالبي از تقسيم‌بندي‌هاي طايفه‌اي در لبنان تعريف مي‌كند. مي‌گويد كه سال ۲۰۱۳ بعد از ديدن آگهي استخدام اداره جنگلباني لبنان براي شركت در امتحان ورودي ثبت‌نام كرد. هشام مي‌گويد كه دست‌كم ۴۰۰۰ نفر براي ۱۰۰ موقعيت شغلي اداره جنگلباني ثبت‌نام كرده ‌بودند. مرحله اول آزمون استخدامي، آزمون آمادگي جسماني بود. هشام با خنده مي‌گويد: «نمي‌دانم براي كسي كه قصد دارد در واحد IT كار كند، آمادگي بدني چه لزومي دارد.» در اين مرحله از آزمون ۳۰۰۰ هزار نفر از متقاضي‌ها رد شدند كه هشام هم يكي از آنها بود. در مرحله بعد ميان ۱۰۰۰ متقاضي باقيمانده آزمون كتبي برگزار شد و نهايتا ۱۰۰ نفر براي استخدام در اداره جنگلباني انتخاب شدند. هشام خوشحال است كه يكي از اين ۱۰۰ نفر نيست، چراكه بعد از ۱۰ سال هنوز هيچ يك از كساني كه در آزمون قبول شدند، نتوانسته‌اند مشغول كار شوند، چراكه بعد از آنكه معلوم شد تعداد افرادي كه در آزمون قبول شده‌اند به صورت ۵۰-۵۰ ميان مسيحيان و مسلمانان تقسيم نشده است، فرآيند استخدام آنها متوقف شد.
در ساختار حكومت لبنان از اين اتفاق‌ها زياد مي‌افتد. وضعيت ۱۰۰ نفري كه پشت درهاي اداره جنگلباني مانده‌اند، بعد از ۱۰ سال هنوز نامشخص است و جنگلباني نيروي ديگري هم استخدام نكرده است. رسانه‌ها معتقدند كه آتش‌سوزي عظيم جنگل‌ها در سال ۲۰۱۹ ناشي از همين كمبود نيروي اداره جنگلباني بود. هشام مثال ديگري از ساختار عجيب دولتي لبنان مي‌زند و مي‌گويد: «لبنان از مدت‌ها پيش خط‌آهن دارد، اما اين خطوط ريلي سال‌هاست كه رها شده است و حتي يك واگن و لكوموتيو هم در لبنان جابه‌جا نمي‌شود. اما اداره راه‌آهن لبنان مثل ساعت كار مي‌كند و ده‌ها كارمند دارد. كارمندها صبح به محل كارشان مي‌روند، هيچ كاري نمي‌كنند و بعدازظهر به خانه برمي‌گردند و براي تمام ساعاتي كه هيچ كاري نكرده‌اند حقوق دولتي دريافت مي‌كنند.»
زباله‌هاي  هميشه  حاضر 
يكي از بحران‌هايي كه در سال‌هاي اخير گريبانگير لبنان است، بحران زباله‌هاست. از سال ۲۰۱۵، پايتخت لبنان با بحران زباله مواجه است و جمع‌آوري زباله‌ها از سطح شهر با مشكل مواجه شده است. حالا وضعيت مشابه اوج بحران در سال ۲۰۱۵ نيست كه تصاوير كوهي از زباله‌ها را در سراسر پايتخت لبنان نشان مي‌داد، اما پيداست كه مشكلات همچنان كم و بيش وجود دارد. سال ۲۰۱۵ با بسته شدن تاسيسات دفن زباله نعمه در جنوب شهر بيروت، بدون معرفي جايگزين جديد، شهر سرشار از زباله شد. از آن زمان تاكنون اين مشكل بارها تكرار شده است، دولت محل‌هاي جديدي را براي دفن زباله اعلام مي‌كند و بعد آنها را به دليل مشكلات محيط زيستي تعطيل مي‌كند. انتظار مي‌رود شهري مانند بيروت، با ظرفيت‌هاي گردشگري‌اش، براي جذب تعداد بيشتري توريست هميشه تميز باشد. اما حتي در نزديكي سواحل تفريحي لبنان هم پياده‌روها مملو از زباله‌هايي است كه با يك گردباد كوچك بلند مي‌شوند و در سر و صورت گردشگران مي‌خورند.