تو جهاني بر خيالي بين روان

از ديروزِ كودكي تا به امروز به ياد داريم كه تصورات خيالي، چگونه ما را به دوردست‌ها مي‌برد، سن و سال هم سرش نمي‌شود؛ خيال است و خيالبافي. در كودكي گاهي خود را در مقام ابرقهرماني مي‌بينيم كه همواره آماده نجات آسيب‌ديدگان است و در جواني عاشق‌پيشه‌اي كه در ابرها سير مي‌كند و تمامي گل‌هاي سرخ جهان را به پاي محبوب خويش مي‌ريزد. اما فراتر از آن زماني است كه خود را در جايگاهي قرار مي‌دهيم كه شايد در دنياي واقعي امكان رسيدن به آن محال باشد، در آن روياي شيرين غوطه‌ور شده و لذت مي‌بريم به گونه‌اي كه اطرافيان‌مان ما را به سُخره مي‌گيرند و لقب «هپروتي» به ما مي‌دهند. غافل از اينكه آنها نيز در دنياي خيالي خود روياهاي ناشناخته دارند.در فرهنگي قوام نيافته، خرده بر چيزي گرفته مي‌شود كه در ذات بشر نهادينه است و جالب اينكه انسان‌ها از آغازين زمان زيستن، خيالبافي و تصورات ذهني را در وجود خود داشته و با آن زندگي كرده‌اند. شايد بتوان گفت خيالبافي، اميد را براي زيستن و داشتن آينده‌اي بهتر در وجود انسان‌ها زنده نگه مي‌دارد.اما متاسفانه برخي به گونه‌اي تربيت شده‌اند كه در كودكي و نوجواني اجازه پرواز خيال نداشته‌اند و همواره افكار آنها را بر اساس انديشه‌اي مستبد، در مسيري ديگر راهنما بوده و حس زيباي ورود به دنياي خيال را از آنها سلب كرده‌اند.
ضرورت خيال در دوران كودكي
خيال‌انديشي در كودكي، مانند آلبومي است پر از تصاويري پراكنده و رنگارنگ كه مي‌توان در آن كاوش كرد و به دنياي ذهني كودك وارد شد، به علايق او پي برد و او را در مسير درست زندگي راهنمايي كرد. متاسفانه برخي والدين يا مربيان آموزشي، كودكان و نوجوانان خيال‌انديش را با عباراتي تحقيرآميز همچون «سر به هوا» مورد خطاب قرار مي‌دهند در صورتي كه يكي از عوامل رشد و توسعه‌يافتگي بيشتر كشورهاي مترقي جهان، توجه ويژه به آموزش كودكان و نوجوانان در مبحث انديشه و خيال است. خيال‌انديشي در آموزش مهم است، زيرا راهكاري براي رسيدن به فردايي بهتر را براي آنان رقم مي‌زند. بسياري از سازمان‌هاي آموزشي بر اين باور اشتباه شكل گرفته‌اند كه «آموزش» فقط تعليم و تربيت و ارايه مطالبي بر اساس بينش‌هاي ايدئولوژيك جامعه است. در حالي كه «آموزش» تنها آموختن دروس نيست، بلكه افزون بر آن، چگونه انديشيدن براي پرورش نگاهي خلاقانه است و تخيل بخش مهمي از اين فرآيند را شامل مي‌شود.
همه كودكان در سراسر جهان با توانايي خيال‌پردازي متولد مي‌شوند كه نياز به پرورش دارد. هنگامي كه در يك سيستم آموزشي مترقي كودكان را تشويق مي‌كنند تا از تخيل خود استفاده كنند، در اصل به آنها ياد مي‌دهند كه خارج از چارچوب رايج زمانه فكر كنند و ايده‌هاي جديدي بپرورند. اين يك مهارت مهم در دنياي امروز است. براي موفقيت بيشتر، افراد بايد بتوانند مشكلات را با روش‌هاي خلاقانه حل كنند. در عين حال، خيال‌انديشي با قدرت فوق‌العاده خود مي‌تواند يادگيري را لذت‌بخش و سرگرم‌كننده كرده و دانش‌آموزان و دانشجويان را با انگيزه بيشتري به يادگيري ترغيب كند.


قدرت خيال
قدرت خيال‌انديشي يا خيال‌انديشي چگونه بر واقعيت تاثير مي‌گذارد؟ آيا خيال‌انديشي براي انسان عصر حاضر ضروري است؟ در پاسخ به اين سوالات بايد گفت قدرت خيال يك نيروي دگرگون‌كننده و عميق است كه در طول تاريخ نقشي اساسي در پيشرفت بشر داشته است. تخيل نيرويي براي خلاقيت، نوآوري، اختراع و كشف است. انسان‌ها را قادر به خلق هنر، ساخت ماشين‌آلات، پرورش ايده‌هاي جديد و حل مشكلات جامعه خود مي‌كند. خيال به ما ياري مي‌رساند كه خارج از مرزها بينديشيم، راه‌حل‌هاي منحصربه‌فردي براي مشكلات پيچيده پيدا كرده و بينش‌هاي اصلي را در مورد طيف وسيعي از موضوعات ايجاد كنيم. ما مي‌توانيم از تخيل خود براي فكر كردن به فناوري‌هاي جديد و پيشرفت‌هاي علمي استفاده يا راه‌هاي جديدي براي درك مفاهيمي در آثار هنري ايجاد كنيم. براي استفاده از اين نيروي قدرتمند، بايد تمرين كرد. پالايش ذهن خلاق از طريق تامل دقيق مي‌تواند توانايي كامل هر شخصي را شكوفا كند. با آموزش، هر كسي مي‌تواند ياد بگيرد كه چگونه با خيال‌انديشي از خلاقيت خود براي رشد شخصي يا موفقيت حرفه‌اي استفاده كند.
تاثير خيال‌انديشي
بر واقعيت
خيال اين قدرت را دارد كه واقعيت را شكل و زندگي ما را به روش‌هايي عميق تحت ‌تاثير قرار دهد. مي‌تواند به ما كمك كند شادي را تجربه كنيم، معناي زندگي خود را بيابيم، آينده‌اي زيبا را تصور كنيم و حتي تصميماتي بگيريم كه ما را به اهداف‌مان نزديك‌تر كند. تخيل نقش مهمي در حل مسائل زندگي دارد؛ زيرا به ما امكان مي‌دهد راه‌حل‌هاي جديدي براي مشكلات خود و جامعه پيدا كنيم. افزون بر آن، از تخيل مي‌توان براي پر كردن شكاف بين واقعيت درك شده و واقعيت احتمالي كه روياي ايجاد آن را داريم، استفاده كرد. مي‌توانيم با تصور آنچه ممكن است به واقعيت بپيوندد، افكار خود را از تصورات منفي دور كرده و به سوي اقداماتي كه ما را به اهدا‌ف‌مان نزديك‌تر مي‌كنند، سوق دهيم. ما از ابزار خيال‌انديشي زماني استفاده مي‌كنيم كه مي‌خواهيم تغييرات معناداري ايجاد كنيم يا زماني كه در حال مقابله با شرايط دشوار زندگي هستيم. حتي زماني كه از ارايه يك ايده مي‌ترسيم يا شك داريم، تصور يك نتيجه موفقيت‌آميز مي‌تواند ما را با شجاعت و اعتقاد به جلو سوق دهد. با استفاده از تخيل خود، ذهن فعال‌تري خواهيم داشت كه براي غلبه بر چالش‌هاي بزرگ و كوچك كارگشا خواهد بود.
ضرورت خيال‌انديشي
تخيل ما را قادر مي‌سازد ايده‌ها و به ‌تبع آن انديشه جديدي را مطرح كنيم. به ما اين امكان را مي‌دهد تا با تصور كردن ايده‌هايي در خيال، برنامه‌ريزي دقيقي كرده و با اميد بيشتري براي دستيابي بر آرزو‌هاي دست نيافته خود تلاش كنيم. اين توان موجب مي‌شود تا قدرت خيال‌انديشي ما نه‌ تنها براي غلبه بر محدوديت‌هاي فيزيكي، بلكه در مورد محدوديت‌هاي ذهني نيز به ‌كار رود. خيال‌انديشي نيرويي قدرتمند براي اميد به زندگي حتي در دوران كهنسالي است. هر چند كه خيال‌انديشي در دوران كودكي آشكار مي‌شود، اما در بزرگسالي به قوام مي‌رسد. تمامي تكنولوژي موجود در عصر حاضر، مرهون خيال‌انديشي كساني بوده است كه شايد در زمانه خود مورد تمسخر واقع شده‌اند. به ياد داشته باشيم كه انسان چگونه بر سطح كره ماه قدم نهاد و چگونه با ساخت تلسكوپ جيمز وب توانست عظمت جهان هستي را از طريق پديده جهاني اينترنت در اختيار تمامي انسان‌ها قرار دهد و از سوي ديگر با انقلابي تكنولوژيك به نام هوش مصنوعي جهان را در شوكي عظيم فرو برد. تخيل است كه توانايي ديدن چيزهايي را امكان‌پذير مي‌كند كه حتي وجود خارجي ندارند و فقط يك فرآيند ذهني هستند.تخيل است كه اين فرآيندها را تبديل به انديشه‌اي كاربردي جهت سهولت در پيشبرد تحقيقات علمي و همچنين آسايش بيشتر ملت‌ها مي‌كند. در اصل ذهن خيال‌انديش به دنبال ارايه راه‌حل براي مشكلات انسان‌هاست.
تخيل و همدلي
يكي از مهم‌ترين جنبه‌هاي تخيل، توانايي آن در كمك به درك احساسات ديگران است. وقتي خود را به‌ جاي شخص ديگري قرار مي‌دهيم، مي‌توانيم بفهميم كه چرا او كاري را انجام داده يا سخني را به زبان آورده است حتي اگر براي ما آن رفتار و كلام منطقي نباشد. به اين مهارت «همدلي» مي‌گويند. همدلي نه‌تنها به ما اين فرصت را مي‌دهد كه خود را به‌ جاي ديگران بگذاريم، بلكه به ما بينشي مي‌دهد كه چگونه فرهنگ‌هاي ديگر را نيز بشناسيم و ارزش‌هايي مانند مهرباني و عشق، صلح و دوستي با ديگران را به اشتراك بگذاريم، حال، خواه از نظر سياسي يا مذهبي با آنها موافق باشيم يا مخالف. اگر اين توانايي در خيال‌انديشي را نداشته باشيم، چگونه مي‌توانستيم همدلي را ياد بگيريم؟ از همه مهم‌تر اينكه هيچ قدرتي قادر به سانسور خيال‌انديشي انسان نيست؛ زيرا در هر زمان كه بخواهد خود را در مسير خيال قرار مي‌دهد و اين آزادي نهايي روح انسان است.
خيال در ادب پارسي
در فرهنگ، هنر و ادب پارسي خيال همواره جايگاهي خاص در نزد اصحاب ادب و هنر داشته و خيال‌پردازي عامل اصلي ايجاد حس زيبايي بوده است. در اين ميان احساس و عاطفه در خيال و تصور نقشي بنيادين دارند به‌گونه‌اي كه زمان و مكان در ايجاد احساس و عاطفه و به‌تبع آن خيال، شور و هيجان مي‌آفريند و بيانگر احساساتي برآمده از تجربياتي در زماني خاص است. چنانكه تمامي خاطرات خوب و بد در ضمير ناخودآگاه هنرمند ثبت و ضبط مي‌شود تا در زماني ديگر توسط تخيل موجب احساسي براي تجسم بخشيدن و سپس به عينيت رساندن آن احساس و خيال در قالب يك بيان هنري شود. رمان‌نويسان و داستان‌نويسان همواره ذهن بلند خود را در آسمان خيال به پرواز درمي‌آورند تا ما را به ميهماني انديشه خود دعوت كنند و به ضيافت خيال‌انديشي خود ميزبان باشند.
خيال و هنر
اكثر مردم به‌طور ناخودآگاه مي‌دانند كه تخيل در خلق يك اثر هنري مهم است. مي‌دانند تخيل آن چيزي است كه به هنرمندان اجازه مي‌دهد تا تصوراتي افزون بر واقعيات دنياي اطراف خود را ببينند و آن بينش خيال‌انگيز را در قالبي فيزيكي ارايه دهند. در واقع در روند توليد يك اثر هنري تخيل نه‌ تنها در مراحل اوليه خلق اثر، بلكه در طول روند اجرا و پس از آن نيز تاثيرگذار است همچون تصور بيننده و ارتباط او با اثر هنري يا برداشت نقادانه منتقدان. زماني كه يك هنرمند كار روي يك اثر جديد را آغاز مي‌كند، معمولا از تصورات ذهني يا مفهومي كه مي‌خواهد خلق كند، آغاز مي‌كند. هنرمند با تخيل خويش مي‌تواند اثر نهايي خود را قبل از پايان كار تصور كند. هنرمندان به لطف تخيل مي‌توانند دريابند كه اين تغييرات چگونه بر كار نهايي آنها تاثير مي‌گذارد و بر اساس آن تصميم‌گيري مي‌كنند.
هلن گرت(1) در تاريخ ۲۴ آوريل ۲۰۱۴ طي مصاحبه‌اي با اينترال ايميج(2) درباره خيال‌انديشي و هنر در نقاشي مي‌گويد: «نقاشي وسيله‌اي است براي بيان ايده‌ها و احساسات موجود در ضمير ناخودآگاه هنرمند كه طي فرآيند خلق يك اثر هنري نقش‌آفريني مي‌كند. نقاشي با آوردن «احساس» به قلمروي عميق‌تر و جهاني‌تر كمك مي‌كند؛ چنانكه سيسيل كالينز(3) هنرمند و روياپرداز گفته است: «نقاشي‌هايم از قبل در درون ذهنم هستند؛ مانند دانه‌هاي گياهان در يك باغ». همچنانكه اغلب مجسمه‌سازان مانند ميكل آنژ مي‌گويند كه احساس مي‌كنند شكل مجسمه ساخته شده توسط آنها از ديرباز در دل سنگ منتظر بوده است تا توسط آنها آشكار شوند.»
از هلن گرت مي‌پرسند آيا خلاقيت از تخيل مي‌آيد يا تخيل دريچه‌اي است كه اين فضا را مي‌گشايد؟ او مي‌گويد: «وقتي حركات موزون يك رقصنده باتجربه را شاهد هستيم، از زيبايي و اعتماد به ‌نفس حركات او متاثر مي‌شويم. ما از عباراتي مانند «بااستعداد» يا «داراي استعداد خدادادي» استفاده مي‌كنيم، اما در واقع به رابطه نزديك او با آنچه بدنش از قبل در خيال مي‌دانسته پاسخ مي‌دهيم. او درگير جريان يا خرد عميق‌تري است كه در درون او و در خيال او نهفته است. تعهد به خويش و تمرين، قدرت او را به عنوان يك هنرمند افزايش داده است و وقتي شاهد سيال بودن هنر او هستيم، احساس شكوه مي‌كنيم. به عقيده من، تخيل ما به سوي خرد راهنماست. البته گاهي اوقات ما نمي‌توانيم روياها و خواسته‌هاي‌مان را درك كنيم، اما احساس مي‌كنم آنها توسط يك پشتيبان دروني حفظ مي‌شوند.وقتي وارد فضاي تخيلي مي‌شويم، مفاهيمي مانند جاودانگي را تجربه مي‌كنيم. دنياي خيال‌انديشي، احساسي را در ما زنده مي‌كند كه مي‌تواند همراه با ترس باشد، از اين‌رو ما نگران «از دست ‌دادن ذهنيت خود» يا عدم ارتباط با دنياي واقعي هستيم.» او اضافه مي‌كند: من با كشف ايده «تخيل شاعرانه» احساس راحتي كردم انگار به خانه‌ام وارد شدم و من مي‌دانستم اين راهي است كه زندگي را تجربه خواهم كرد. با گذشت سال‌ها تغييري را در خود احساس كردم كه در آن خيال‌انديشي نقش ارزنده‌اي را در زندگي من ايفا كرده است. من از خيال بلندپروازانه‌ام نمي‌هراسم. تخيل براي من هنوز يك منبع الهام است و با اين‌ حال چيزي عميق‌تر و عميق‌تر در وجود من در حال وقوع است. او اضافه مي‌كند كه قدرت تخيل اكنون نقشي جدي و ثابت در مسير زندگي من دارد. فرآيند خلاقانه‌اي كه من با آن درگير هستم، تمام زندگي‌ام را پايه‌گذاري مي‌كند. همان‌طور كه با خيال‌انديشي زندگي مي‌كنيم، رابطه‌ام با خيال تقويت مي‌شود. تخيل يك روايت گسترده براي گذشته و حال ما ايجاد مي‌كند. خيال مكاني است كه مي‌توانيم كاملا آزاد باشيم. دفترچه‌هاي طراحي من، منظره‌اي از «روحم» را ارايه مي‌دهند و خيال، مكان منحصربه‌‌فردي در اين جهان است كه همه ما از آن بهره‌مند هستيم.(4)
روح و ذهن هنرمندان خلاق همواره در ايجاد فضايي قدرتمند براي فرهنگ و هنر در تب‌وتاب بوده است. هربرت ماركوزه(5) در رساله مهم و مشهور خود تحت عنوان «منش ايجابي فرهنگ» نوشته است: «هنر از آن آفريده‌هاي فرهنگي و معنوي است كه جايگاهي مي‌يابد فراتر از ابزار برآوردن نيازهاي مادي انسان. فرهنگ بايد بتواند به اميدها، اشتياق‌ها و خواست‌هاي معنوي كه از تنش ميان انديشه و زندگي ايجاد مي‌شوند، شكل و نظم دهد. فرهنگ وعده سعادت است و زندگي بهتر(6).» تنها در هنر است كه يك جامعه شهري مي‌تواند آرمان‌هاي خود را تحمل كند و آنها را به‌گونه‌اي اتوپيايي [آرمان‌شهري] تخيلي و عصيانگر پيش بكشد. در فلسفه، ماركس اهميت اين بهروزي را درك كرد و در روانكاوي نيز فرويد طرح ضرورت برآوردن غرايز آزاد خيالي را ارايه داد، اما حضور فرهنگي اين خواست آرمان‌شهري در زندگي امروز وابسته به هنر است.
در پايان آنكه قوه خيال، چون ظاهرا ديده نمي‌شود گويي كه وجود ندارد؛ اما بايد ديد كه تماميت جهان انساني با اين گستردگي بر محور خيال‌انديشي مي‌گردد. قوه خيال بر كل انسان‌ها حاكم است و همگان در تسخير آن هستند؛ زيرا محرك آنان همانا اميدها و بيم‌هاي مخيل است و چه زيبا سروده است مولانا جلال‌الدين محمد بلخي:
نيست وش باشد خيال اندر روان/ تو جهاني بر خيالي بين روان(7)
عكاس - مدرس دانشگاه علم و صنعت ايران
 
پاورقي
1- هلن گرت (Helen Garrett) يك نقاش هنرمند است، هنرمندي با حس عميق كار با تخيل شاعرانه. علاقه او در ماهيت چند بعدي آگاهي نهفته است، با نقاشي‌هايي كه با ظهور تصاوير مختلف در حال تكامل و توسعه هستند. حرفه هلن گرت حوزه‌هاي مطالعاتي و تجربي زيادي را در برگرفته است، از جمله كار با متخصصان هوش جسماني، ارايه‌دهندگان خدمات سلامت روان، درمانگران هنر، دانشجويان دانشگاه، مدارس و موزه‌ها، با گروه‌هاي مختلف مردم و در محيط‌هاي مختلف جامعه. او كارگاه‌هايي را براي عموم ارايه مي‌كند كه با گروه‌هاي مختلف مردم كار كرده و رويكردي بديع را ارايه مي‌كند و از هنر، موسيقي و اغلب شعر براي تمركز بيشتر استفاده مي‌كند. منبع: Interalia Magazine
2- https: //www.interaliamag.com
3- جيمز هنري سيسيل كالينز (James Henry Cecil Collins،‌زاده ۲۳ مارس ۱۹۰۸ – درگذشته ۴ ژوئن ۱۹۸۹) نقاش و چاپگر انگليسي كه با جنبش سوررئاليستي مرتبط بود. او در سال 1927 بورسيه‌اي را براي كالج سلطنتي هنر دريافت كرد و در آنجا برنده جايزه نقاشي زندگي ويليام روتنشتاين شد.از سال 1951 تا 1975 در مدرسه مركزي هنر تدريس كرد.
4-www.interaliamag.org/articles/imagination-and-art/
5- Herbert Marcuse فيلسوف و جامعه‌شناس آلماني و از اعضاي اصلي مكتب فرانكفورت.
6-احمدي، ص ۲۴۸.
7- مثنوي معنوي دفتر اول.
هربرت ماركوزه در رساله مهم و مشهور خود تحت عنوان «منش ايجابي فرهنگ» نوشته است: «هنر از آن آفريده‌هاي فرهنگي و معنوي است كه جايگاهي مي‌يابد فراتر از ابزار برآوردن نيازهاي مادي انسان. فرهنگ بايد بتواند به اميدها، اشتياق‌ها و خواست‌هاي معنوي كه از تنش ميان انديشه و زندگي ايجاد مي‌شوند، شكل و نظم دهد. فرهنگ وعده سعادت است و زندگي بهتر.»
هلن گرت در تاريخ ۲۴ آوريل ۲۰۱۴ طي مصاحبه‌اي با اينترال ايميج درباره خيال‌انديشي و هنر در نقاشي مي‌گويد: «نقاشي وسيله‌اي است براي بيان ايده‌ها و احساسات موجود در ضمير ناخودآگاه هنرمند كه طي فرآيند خلق يك اثر هنري نقش‌آفريني مي‌كند. نقاشي با آوردن «احساس» به قلمروي عميق‌تر و جهاني‌تر كمك مي‌كند.