سياست‌گذاران ايراني و شباهت با ربات هوشمند

حتما تعجب خواهيد كرد كه چرا سياست‌گذاران خود را با ربات‌هايي كه قله فناوري بشر و پيشرفت در برنامه‌ريزي است مشابه دانسته ‌اند؟ پاسخ خلاصه اين است كه ربات‌هايي كه هوشمند شناخته مي‌شوند در واقع براساس الگوريتم‌هايي كه بشر براي‌شان تعريف كرده عمل مي‌كنند از اين رو هنوز ضعف‌هايي دارند كه البته در حال جبران و ارتقاي سطح آنها هستند. اين را يكي از دوستان آشنا به موضوع برايم توضيح داد. نسل كنوني سيستم‌هاي هوشمند موسوم به «سيستم‌هاي هوشمند مولد Generative AI »، علي‌رغم نام هوشمندي كه بر آنها نهاده‌اند، واجد ادراك و فهم دقيق، آنچنان كه بشر برخوردار است، نيستند و به طريق اولي از خودآگاهي نيز بهره‌اي ندارند. مسائلي كه براي حل دراختيار آنها قرار مي‌دهند را عموما مستقل از ظرف و زمينه گسترده‌تري كه مساله در آن جاي دارد، بررسي مي‌كنند. دو مثال زير، ارايه شده از سوي پروفسور استيوارت راسل، به فهم اين مطلب كمك مي‌كند.  يك خانواده از طبقه متوسط كه در آن پدر و مادر هر دو كار مي‌كنند، براي پرستاري از دو كودك خردسال خود، در زماني كه بيرون از خانه هستند از يك ربات پيشرفته استفاده مي‌كنند. روزي مادر خانواده متوجه مي‌شود كه براي كودكان غذا آماده نكرده است. بنابراين با ربات پرستار تماس گرفته و مي‌گويد براي بچه‌ها غذا بپزد. ربات به سراغ يخچال و فريزر مي‌رود و مي‌بيند مواد غذايي چنداني، به خصوص گوشت، براي طبخ غذا وجود ندارد. گريه بي‌امان بچه‌ها نيز حكايت از آن دارد كه آنان از گرسنگي بي‌تاب شده‌اند و بنابراين فرصتي هم براي خريد مواد غذايي نيست. در اين حال چشم ربات به گربه خانگي همبازي كودكان مي‌افتد و مي‌توانيد حدس بزنيد چه اتفاقي مي‌افتد، چون اندكي بعد بچه‌ها يك غذاي گوشتي خوشمزه را تجربه مي‌كنند! در نمونه دوم دانشمندان اقيانوس‌شناس در مطالعات خود به اين نكته بر مي‌خورند كه اكسيژن موجود در اقيانوس‌ها در حال كاهش است و اين امر به از بين رفتن انواع گونه‌هاي زيستي منجر خواهد شد. از يك سيستم هوشمند براي حل مشكل كمك مي‌خواهند. راه‌حل پيشنهادي سيستم اخذ اكسيژن از هوا و تزريق آن در اقيانوس است. هر دوي راه‌حل‌هاي به كار گرفته شده در دو مثال بالا، براي مقصود خاصي كه مورد نظر است، ظاهرا قابل قبول و منطقي به نظر مي‌آيند. ولي هنگامي كه اين تصميمات را در ظرف و زمينه بزرگ‌تري ببينيد، هر دو راه‌حل مصيبت‌افزايند. در مثال نخست ربات از ارزش عاطفي گربه همبازي كودكان براي آنان بي‌خبر است و تنها به ارزش آن به عنوان يك ماده غذايي فكر مي‌كند. همچنين از سلامت گوشت آن و انواع مسائل ديگر بي‌اطلاع است. در مثال دوم، ربات به اين امر توجه نمي‌كند كه گرفتن اكسيژن هوا و تزريق آن در اقيانوس‌ها درنهايت موجب كمبود اكسيژن در روي زمين و نابودي موجودات منجر مي‌شود! تازه اقيانوس كه يك استخر نيست كه بتوان اكسيژن آن را از اين طريق تامين كرد. ۸۰درصد زمين است!!
سياست‌گذاري در ايران با طرح‌ها و پيشنهادها و راه‌حل‌هاي ابداعي زيادي همراه است كه از سوي دولتمردان براي مشكلات عديده و دامنگير كشور ارايه مي‌شود كه بعضا مشابه اين پيشنهادها هستند. در واقع يك سياست ساده‌انگارانه و خطي است كه به ابعاد پيچيده مساله بي‌توجه يا كم‌توجه است. براي نمونه براي كاستن از معضل بيكاري منطقه‌اي با تاسيس كارخانه پتروشيمي در ميانكاله كه زيست‌بوم طبيعي منحصر به فرد منطقه است موافقت مي‌كنيم. براي مقابله با اعتراضات دانشگاهي، استاد باسابقه و دانشجوي معترض را با انواع توجيهات اخراج مي‌كنيم و در مقابل، كساني را به عنوان استاد وارد مي‌كنيم كه اعتبار دانشگاه را خدشه‌دار مي‌كنند. براي حل معضل كمبود بودجه مستمرا اسكناس بي‌پشتوانه منتشر و انواع ماليات‌هاي مستقيم و غيرمستقيم را در اشكال مختلف بر شهروندان بار مي‌كنيم؛ براي مقابله با آنچه  معضل بي‌حجابي معرفي و امري فرهنگي مي‌ناميم، به شيوه‌هاي سرهنگي متوسل مي‌شويم. براي رفاه حال مردم و جلوگيري از تورم، نان و انرژي و ارز و خودرو و هر كالاي ديگر را كه بتوانيم، قيمت‌گذاري مي‌كنيم. از نظرات ديگران ناراحتيم فوري به سانسور و قطع اينترنت متوسل مي‌شويم.
فصل مشترك همه اين راه‌حل‌ها آن است كه به ظرف و زمينه بزرگ‌تر و تبعات و آثاري كه از رهگذر اين تصميمات موردي مي‌گيريم، توجه نمي‌شود. اين نوع سياست‌گذاري را پيش‌تر در يادداشتي با عنوان سياست‌گذاري خطي توصيف كرده‌ام. گذشته از اين مشابهت كنوني و احتمالا موقتي، ربات‌ها با تصميم‌گيران ما يك تفاوت مهم دارند. نيرويي كه پشت هوش مصنوعي است متوجه اين مشكلات مي‌شود، در نتيجه كوشش مستمري را براي رفع نواقص و هوشمندتر كردن ربات‌ها در دستور كار قرار مي‌دهد و هر روز خبرهاي جديد از پيشرفت در اين زمينه شنيده مي‌شود. 
در مورد سياست‌گذاران ايراني، آن‌گونه كه شواهد نشان مي‌دهد، از بهبود و اصلاح و يادگيري از خطا خبر چنداني نيست و به عكس ظاهرا بر ادامه همان رويكرد سياست‌گذاري اصرار مي‌كنند. نمونه آن نيم قرن قيمت‌گذاري زيان‌بار است. چرا ادامه دارد؟ چون هويت اين سياست‌گذار با آن شكل از تصميم‌گيري عجين شده است. چون وجود عنصر و‌ نيروي بيروني براي ايجاد اصلاح سياست‌ها را نمي‌پذيرد. از جمله بارز‌ترين نمونه‌هاي متاخر اين رويه، كه قبلا هم بوده و اكنون تشديد شده اصرار شگرف بر خالص‌سازي است آن هم در حالي كه عقلاي عالم قرن‌هاست توضيح داده‌اند؛ كه اين عالم به ويژه دوران متأخر عرصه تغيير مداوم است، پس اساسا پديد آمدن «امر خالص» محال است. هرگاه از يك جمع صد نفري با زحمت و هزينه زياد ۵۰ نفر را حذف كنيم تا خالص شويم، در پايان راه متوجه مي‌شويم تغييرات چنان عميق بوده كه نيروي خالص‌سازي شده چند دسته شده‌اند و بايد خالص‌سازي را ادامه داد. بنابراين هر نوع كوشش براي خالص‌سازي آب در هاون كوبيدن است.
سایر اخبار این روزنامه