ظرفیت جوانان با نگاه‌های پدرسالارانه هدر رفته‌است

سال ۹۷ بود که رهبر معظم انقلاب در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی ایران در بیانیه‌ای رویکرد و سیاست‌های کشور را در گام دوم انقلاب روشن فرمودند. این بیانیه که به بیانیه گام دوم موسوم است با محوریت نقش‌آفرینی جوانان در گام دوم انقلاب اسلامی تدوین و ابلاغ شد. با فاصله گرفتن از ابلاغ این بیانیه به‌رغم تأکید رهبر انقلاب بر نقش‌آفرینی جوانان در گام دوم انقلاب، فضای گفتمانی کشور از این مسئله فاصله گرفت. در حالی که تکیه بر توانمندی جوانان در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و توجه به نسل جوان یکی از اساسی‌ترین محور‌هایی است که در بیانیه گام دوم و تأکیدات همیشگی رهبری مورد توجه قرار می‌گیرد. جمعیت ۳۶ میلیونی جوانان دختر و پسر کشور که هر کدام از توانمندی و هنر ویژه‌ای برخوردارند نیازمند توجه ویژه دولت و حاکمیت است، چراکه اگر این ثروت عظیم انسانی به درستی مدیریت و بهره‌برداری نشود، نه‌تن‌ها سودی در آن نخواهد بود، بلکه تبدیل به یک تنش نسلی، تهدید و آسیب می‌شود و مشکلات متعدد ایجاد می‌کند. در گفتگو با دکتر سعید عبدالملکی، پژوهشگر و نویسنده کتاب «جوانان تأثیرگذار؛ صورت‌بندی نظام مسائل و چالش‌های جوانان، راهبرد‌ها و الزامات سیاستی»، لزوم توجه به گفتمان جوانان در گام دوم انقلاب و لزوم به کارگیری جوانان در ارکان مدیریتی و قدرت را مورد بررسی قرار داده‌ایم.
از نگاه شما چرا تمرکز و تأکید بیانیه گام دوم روی جوانان است؟ آیا این تأکید به معنی یادآوری اهمیت حضور جوانان در بطن و متن حکمرانی کشور نیست؟
پاسخ به این سؤال را باید با توجه به اهمیت «بیانیه گام دوم» شروع کنم. رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۹۷ به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی «بیانیه گام دوم انقلاب خطاب به ملت ایران» را صادر کردند. رهبر انقلاب در این بیانیه با توجه به کلان‌روند انقلاب اسلامی معتقدند که انقلاب اسلامی ایران تنها انقلابی است که بدون خیانت به آرمان‌هایش یک چله پرافتخار را پشت سر گذاشته و اینک وارد چله دوم خود شده‌است و در این مقطع تاریخی با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پرانگیزه، با قدرت بیشتر همچنان به پیش می‌راند. بنابراین صدور بیانیه گام دوم برای آینده کشور بسیار هوشمندانه و راهبردی و به منزله ریل‌گذاری برای ۴۰ سال دوم انقلاب و تحقق تمدن نوین اسلامی است. به‌علاوه، نقش جوانان در این امر، راهبردی‌تر است. تأکید رهبر انقلاب بر این مسئله که دهه‌های آینده دهه‌های جوانان است و این جوانان هستند که باید کارآزموده و پرانگیزه از انقلاب خود حراست کنند، تأکید بر این امر راهبردی است.
جوانان در تمام کشور‌های دنیا به مثابه نیرومحرکه و موتور پیشران آن جامعه محسوب می‌شوند. در هر جامعه‌ای اگر جوانان با دید فرصت، سرمایه اجتماعی و ثروت‌آفرین نگریسته شوند، آن جامعه در برابر طوفان‌ها و چالش‌های داخلی و جهانی ایمن خواهد بود. بیشتر افرادی که در سال ۵۷ انقلاب کردند، جوانان بودند و بیشتر افرادی که در هشت سال دفاع مقدس لباس رزم پوشیدند، از سرباز و فرمانده، جوان بودند. جوانان در تاریخ این ملک و ملت همواره پیشرو و نقش‌آفرین بوده‌اند.


اکنون وقت آن است که جوانان را به مثابه یک خون تازه به کالبد کشور تزریق کنیم، چراکه جمعیت ۳۶ میلیونی جوان همچنان که یک ظرفیت و سرمایه بالقوه است، می‌تواند تبدیل به یک تهدید بالفعل شود.
بنابراین جوانان نقش هستی‌شناختی و مصونیت‌بخشی برای کشور و آینده آن دارند. این موضوع از ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قابل‌ملاحظه است. از حیث اجتماعی اهمیت دادن به جوانان به مثابه تزریق خون تازه به رگ‌های جامعه است و آن جامعه را در برابر انواع آفات و حوادث مصون می‌کند و پویایی، شادکامی و نشاط اجتماعی افزایش می‌یابد. از نظر اقتصادی موجب خلاقیت و کارآفرینی و افزایش تولید ناخالص داخلی می‌شود. از حیث سیاسی موجب اقتدار است.
اکنون شرایط عمومی کشور از یک‌طرف و تأکید رهبر معظم انقلاب بر اهمیت حضور و نقش‌آفرینی جوانان در سرنوشت کشور و مشارکت آنان در حوزه‌های حکمرانی، تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی از طرف دیگر، موجب شکل‌گیری گفتمان جوان‌گرایی در جامعه شده‌است و خانواده‌ها در انتظار نشسته‌اند تا دولت گشایشی در زندگی جوانان آنان ایجاد کند. بنابراین عقل حکم می‌کند جوانان به‌طور وسیع به ساختار قدرت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی کشور تزریق شوند و در هر اداره و سازمانی ـ در کنار پیشکسوتان و افراد مجرب ـ پست‌های مدیریتی و اجرایی کلیدی به جوانان شایسته، متعهد و متخصص سپرده شود. در تقسیم‌بندی جوانان ما با استعداد‌ها و توانمندی‌های متفاوتی مواجهیم. هنر مدیریت بهره‌گیری از این استعداد‌ها در جایگاه خودشان است. از نگاه شما چگونه حاکمیت می‌تواند با مدیریت این جوانان از استعدادهایشان در مسیر رشد و تعالی کشور بهره ببرد و رها شدن این نیروی عظیم چه خساراتی را برای کشور در پی خواهد داشت؟
همان‌گونه که عرض کردم ما اکنون در کشور ده‌ها میلیون جوان داریم که هر کدام حائز توانمندی‌ها و ظرفیت‌هایی هستند. برخی از این ظرفیت‌ها مثل وضعیت سنی و تحصیلات، همگانی و عام است، اما برخی دیگر استعداد‌ها و ظرفیت‌های خاص و تخصصی هستند. بنده در کتابی که در خصوص جوانان نوشته‌ام نوعی دسته‌بندی در این مورد انجام داده‌ام و جوانان کشور را ازلحاظ توانایی‌ها و شاخص‌ها در سه خوشه متفاوت خوشه‌بندی کرده‌ام.
اساساً شناسایی ظرفیت‌ها، گروه‌بندی، برنامه‌ریزی و مدیریت جوانان که نیمی از جمعیت کشور را به خود اختصاص می‌دهند هم راهبردی و هم آینده نگرانه است، چراکه جوانان یک پایگاه قدرت هستند.
خوشه‌بندی بر اساس ظرفیت‌های جوانان که بنده انجام داده‌ام می‌تواند شامل یک سه‌گانه به شکل زیر باشد: خوشه اول: جوانان سیاستمدار، دولتمرد، مدیران اجرایی، سیاست‌گذار و تصمیم‌گیر. خوشه دوم: جوانان نخبه علمی، فکری و نظریه‌پرداز که تولید فکر انجام می‌دهند. خوشه سوم: جوانان میدانی، فنی، مهارتی و فعال نیروی کار در صنایع، کارگاه‌ها و کارخانه‌ها هستند.
شناسایی و استعدادیابی مذکور در ابعاد چندگانه باید انجام شود. بدون شک اگر برای هر فرد موفقی ۱۰ شاخص در نظر بگیریم، مدرک تحصیلی یکی از آنهاست. عامل‌های روانی، رفتاری، شناختی و مهارت‌های کسب‌وکار و ارتباط مؤثر با دیگران و محیط از جمله سایر شاخص‌های ضروری به شمار می‌رود.
اکنون بخش‌های زیادی از پایگاه جوانان به دلیل ناکارآمدی دولت‌ها از یک‌طرف و خصلت پدرسالارانه بخشی از نسل‌های بالاتر موجب به حاشیه رانده شدن و سوختن این سرمایه ملی و اجتماعی شده‌است که می‌توان آن‌ها را احیا، توانمندسازی و جذب کرد.
بی‌توجهی به این پایگاه قدرت می‌تواند منجر به تشکیل شبکه‌ای از نخبگان مخالف و حتی برانداز شود، چراکه فرهنگ‌پذیری سیاسی، هویت ملی، تشکیل خانواده و بهره‌وری اقتصادی و امثال آن در گرو این ساماندهی و جذب است. از طرفی نظام سیاسی، به لحاظ تداوم حیات، به این پایگاه وابسته است. خوشبختانه بخش‌هایی از حاکمیت به این مهم واقف هستند و مسیر را هموار کرده‌اند، اما بخش‌هایی هم مقاومت می‌کنند و مسیر‌ها را بسته‌اند که عمدتاً سیاستمداران میانی هستند و ترس از دست دادن موقعیت خودشان را دارند.
تجربیات جهانی نشان داده‌است که اگر برای نسل جوان برنامه‌ریزی نشود و تأمین شغل، ازدواج و مسکن آنان جدی گرفته نشود، آسیب‌های اجتماعی و روانی گسترش می‌یابد و بحران ریزش سرمایه اجتماعی، بحران مشروعیت و مشکلات امنیتی جامعه را در برمی‌گیرد و بقای نظام سیاسی را به خطر می‌اندازد. انقلاب‌ها، خیزش‌ها و اعتراضات در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا (کشور‌های عربی) از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ و شورش‌های اخیر فرانسه و آتش‌زدن خودرو‌ها در پاریس در سال ۲۰۲۳ توسط جوانان و اغتشاشات سال گذشته در کشور خودمان نمونه‌ای از این موارد هستند. حوزه انتقال قدرت به نسل جوان، یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که به نظر می‌رسد ما در آن دچار چالش هستیم و در نظام حکمرانی کشور و پارادایم گفتمانی نسل پیشکسوت جایگاه و نقش جوانان به‌درستی روشن نیست. آیا پیشکسوتان کشور با جوانان احساس رقابت دارند؟
اساساً روشن نبودن وضعیت جوانان به دلیل این است که برخی نسل‌های بالاتر و سیاستمداران، شبیه ضرب‌المثل «با دست پس میزنه با پا پیش میکشه» با جوانان رفتار می‌کنند. در ظاهر از جوانان حرف می‌زنند، اما در عمل فضا را بسته‌اند و انسداد ایجاد کرده‌اند. به‌جرئت می‌توان گفت دست‌هایی در کار است تا گام دوم انقلاب بایکوت شود، اما واقعیت این است که کشور ما با جمعیت ۳۶ میلیونی جوان یکی از معدودترین کشور‌هایی است که از سرمایه طلایی جوانان برخوردار است. از طرفی ۶۴‌درصد از جمعیت کل کشور در گستره سنی ۱۵ تا ۲۹ سال قرار دارند. این جمعیت جوان، تحصیلکرده و پرانرژی یک امتیاز برای ایران است که به‌جای نادیده گرفتن باید از آن برای عمران، آبادانی و نشاط اجتماعی استفاده کرد.
اما پرسش جدی که مطرح می‌شود، این است که این پتانسیل ملی چه میزان جدی گرفته‌شده‌است. واقعیت این است که پس از اعلام «بیانیه گام دوم» و طرح «دولت جوان حزب اللهی» توسط رهبر انقلاب، بارقه امید در دل جمعیت جوان کشور ایجاد شده‌است، اما هنوز برخی چالش‌ها و موانع وجود دار‌د و هنوز بعضی افراد، احزاب، گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی نتوانسته‌اند لزوم حضور جوانان را درک کنند و بعضاً سنگ‌اندازی می‌کنند.
بنابراین بازنگری نگرش‌ها، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در حوزه جوانان ضروری است، چراکه انتقال قدرت نسلی ضامن بقای یک ملت و کشور است و اگر قدرت در ابعاد گوناگون و به معنای عام آن یعنی باور به توانایی و نقش‌دهی به جوانان در تمام امور، به این قشر تفویض نشود، کشور از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی آسیب‌پذیر می‌شود.
به‌رغم بیانیه گام دوم که توسط رهبر انقلاب در سال ۱۳۹۷ اعلام شد و در آن بر حضور جوانان مؤمن و انقلابی و کاردان در پیشبرد امور کشور تأکید فراوان شده‌است و به‌رغم اینکه ایشان دولت جوان حزب‌اللهی را علاج مشکلات کشور دانستند، اما در نظام حکمرانی کشور و پارادایم گفتمانی نسل‌های بالاتر جایگاه و نقش جوانان به درستی روشن نیست. بسیاری از دولتمردان قبلی و سیاستمداران هنوز بر سر دو راهی مانده‌اند که با جوانان چه کنند! و چه بسا یک رقابت پنهانی با آنان دارند که مبادا حضور جوانان موجب کمرنگی حضور آنان شود.
اگر به این سه پرسش مهم: ۱- حکمرانی بر جوانان ۲- حکمرانی جوانان و ۳- حکمرانی به همراه جوانان پاسخ داده شود، بی‌گمان هیچ خوف و نگرانی از حضور آنان نباید داشت، چراکه گزینه سوم ـ یعنی اداره امور کشور به کمک جوانان ـ حاوی یک منطق است که راه را می‌گشاید و به جای نگرانی، امید و تحول تولید می‌کند. این موضوع من را به یاد جمله زیبای ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه می‌اندازد که می‌گوید «کاش جوان می‌دانست و پیر می‌توانست»، اما اگر این دو (پیری و جوانی؛ پختگی و خامی) با هم ترکیب شوند، معجزه‌ها می‌آفرینند.
بنابراین، به جای اینکه جوانان را تهدید بدانیم، باید گسست نسلی را یک هشدار خطر تلقی کنیم. تأکید بر اهمیت دادن به جوانان یک مسئله احساسی نیست، بلکه یک امر کلان و راهبردی است. گسست نسلی و کاهش جمعیت کشور به صورت شتابان در حال اجراست. در بحث انتقال قدرت و مدیریت به نسل جوان چگونه باید عمل کرد تا آزمون و خطا به حداقل کاهش یابد؟ به‌عبارت‌دیگر، نسل جوان کی و کجا قرار است مدیریت را آموزش ببیند و این آموخته‌ها را به محک تجربه بزند؟
به نظر بنده جوانان را از سه چشم‌انداز می‌توان بررسی کرد؛ یکی خود جوانان هستند که چه نگرش‌هایی در مورد خودشان، اطرافیان و آینده دارند و دیگری خانواده و جامعه به طور عام است و سومین چشم‌انداز، از دیدگاه مسئولان و سیاستگذاران کشور است. از هر سه منظر هم می‌توان نقاط قوت و توانمندی‌ها را دید و هم آسیب‌ها و ضعف‌ها را مشاهده کرد.
بعضی از سیاستمداران معتقدند جوانان، خام، کم‌تجربه و ناپخته هستند و به محض قرار گرفتن در مناصب مدیریتی خرابکاری می‌کنند، اما به واقع این استدلال صحیحی نیست، چراکه تقریباً تمام مدیران، سیاستمداران و کارگزاران اول انقلاب جوانان زیر ۴۰ سال بوده‌اند. یا مگر چند‌درصد نمایندگان مجلس کنونی جوانان هستند؟ بالاخره بین میلیون‌ها جوان تحصیلکرده ۳۰۰ نفر جوان درست و حسابی پیدا می‌شود که سکاندار مجلس شورای اسلامی شوند و شرایط را بهبود ببخشند، هر چند ممکن است خطا‌ها و اشتباهاتی هم داشته‌باشند که امری طبیعی است.
برخی دیگر از مسئولان و برنامه‌ریزان کشور معتقدند که اساساً جوانان بی‌خاصیت، تن‌پرور و پرتوقع هستند. به عبارتی فاقد مهارت‌های زندگی و کسب‌وکار هستند و کارآمدی لازم را برای اثرگذاری ندارند. گر چه این تلقی شاید در مورد بخش محدودی از جوانان درست باشد، لیکن جوانان تحصیلکرده، کاربلد و توانمند بی‌شماری وجود دارند که در عرصه‌های گوناگون جامعه کارگشا هستند و نگاه حذفی نسبت به آنان منطقی نیست.
از زاویه‌ای دیگر، اگر این پیش‌فرض را بپذیریم که بخشی از جوانان کشور به رغم داشتن تحصیلات عالی، اما ناکارآمد و بی‌مهارت هستند، باید سیستمی به موضوع بنگریم. از فرهنگ سنتی جامعه و نظام آموزش و پرورش گرفته تا تربیت خانوادگی و ساختار حکمرانی دولتی در کشور، همگی در مهندسی ذهن و رفتار جوانان نقش داشته‌اند.
با این اوصاف، نگاه حذفی یا تخریبی نسبت به جوانان زیبنده نظام اسلامی نیست، بلکه باید جوانان را از طریق آموزش‌های مهارتی تقویت کرد تا جایگاه واقعی خود را بیابند.