مدارا، گذرگاه امن عبور از بحران

روز جهاني مدارا را پشت سر گذاشتيم. از روزي كه بشر زندگي جمعي را آغاز كرد، نامدارايي هم يك مساله انساني بوده است. شواهد تاريخي نشان مي‌دهد كه جامعه بي‌مدارا در كوتاه‌مدت با تزلزل و زيست همراه با ستيز همراه مي‌شود و بدون مدارا، هيچ جمع‌ اجتماعي در بلندمدت ادامه حيات نمي‌يابد. با نگاهي به شرايط امروز ايران و نتايج برگرفته از سنجش‌هاي مختلف مي‌توان نوعي بي‌تابي، بي‌قراري و دوگانه‌هاي فراوان را شاهد بود كه مي‌تواند به نحوي سلامت رواني و اجتماعي جامعه و افراد را تهديد كند. به نظر مي‌رسد در اين‌ خصوص نيازمند تحقيقات بين‌رشته‌اي بيشتر هستيم. بي‌ترديد جامعه ايران امروز در سطوح فردي، اجتماعي و نهادي نيازمند تجديدنظر در شيوه‌هاي ارتباطي است. از ديگر سو، سياستگذاري‌هاي دولتي نيز به مفهوم اعم آن (فضاي تقنيني و اجرايي) بايد معطوف به كاهش تنش و افزايش مدارا در جامعه باشد. در اين ميان هنر، ادبيات و رسانه مي‌توانند در قالب فيلم، توليد محتواهاي خبري و... در اين خصوص نقش مهمي را ايفا كنند. متاسفانه آنچه رسانه‌هاي بزرگ و به خصوص صدا و سيماي ما به آن توجه چنداني ندارد، مساله مدارا و زيست مسالمت‌آميز اجتماعي و سياسي است. در اين يادداشت چند نمونه از ضرورت مدارا و بروز اشكالاتي از نامدارايي را برشمرده‌ام: 
۱-  ارزش‌هاي مردمي در جامعه با ارزش‌هاي رسمي تبليغي و اعمالي؛ 
۲-  مداراي ديني، مذهبي و قومي؛ 
۳-  مداراي درون خانواده؛ 


۴-  مداراي بين نسلي؛ 
۵-  مدارا در فضاي سياسي؛ 
۶-  رويارويي‌هاي بين‌مردمي (اين امر بيشتر ناشي از نامدارايي‌ها و تبعيض‌هاي سياسي است كه جامعه را دوقطبي كرده است) .
خواسته‌ها، نيازها، آرزوها و در معناي علمي ارزش‌هاي ميان مردمي در اكثريت جامعه، با ارزش‌هاي رسمي در موارد متعددي فاقد همنشيني شده‌اند. 
به خصوص از زماني كه قرائت خاصي از دين، مذهب و فرهنگ روز به روز تسلط بيشتري در حوزه سياستگذاري پيدا كرده، اين دوگانگي‌ها روند صعودي يافته است. به اعتقاد من دوگانگي در حوزه ارزش‌هاي فرهنگي در چند سال گذشته به عرصه سياست نيز انتقال يافته و به يك دو‌گانگي سياسي تبديل شده است. به عبارت ديگر، دوگانگي فرهنگي كم‌كم به دوگانه سياسي تبديل شده و حتي از سال گذشته، سبب شكل‌گيري دوگانه امنيت نيز شده است.  به نظر مي‌رسد جامعه با دوگانگي ارزشي از ثبات برخوردار نبوده و لذا در مبرم‌ترين اقدام نيازمند سياست مداراي ارزشي است. به دنبال اين دوگانه، نوعي دوگانه مردم با مردم نيز به وجود آمده است. امروز در سطح دانشگاه‌ها، ادارات، كلاس‌هاي درس و حتي كوچه و بازار مي‌توان نوعي نزاع‌هاي ناشي از دوگانه شدن برداشت‌هاي ارزشي فرهنگي و سياسي شده را مشاهده كرد.  مدت‌هاست بحث پيرامون موضوع شكاف نسلي در ادبيات علوم اجتماعي رواج يافته است. پنجره جمعيتي ايران در چند دهه گذشته و سرعت پيشرفت و تسري تكنولوژي‌هاي اطلاعاتي در زندگي مردم، دوگانگي‌هاي متعدد بين نسلي پديد آورده است. البته اين پديده مختص كشور ما نبوده، بلكه در عرصه جهاني نيز قابل مشاهده است. جامعه‌شناسان برجسته‌اي ازجمله «اينگلهارت» بدين موضوع پرداخته‌اند.  در جوامعي همچون جامعه ما، يكي از راه‌حل‌هاي مهم براي كاستن فاصله‌هاي ارزشي، زيست همراه با مداراست كه مانع عميق و تيز شدن تضادهاي ارزشي مي‌شود. بهبود ارتباطات و مسالمت‌آميز كردن انواع روابط در جامعه مي‌تواند زمينه‌ساز تفاهمات بين‌نسلي و بين‌مردمي شود.  نارواداري پديده‌اي است كه از يك دهه قبل به‌طور قابل توجهي در خانواده‌هاي ايراني نيز قابل مشاهده است. افزايش طلاق و انتخاب تنها زيستن، نشانگر نارواداري در خانواده‌هاست (كه به دليل اهميت نهاد خانواده براي جامعه، اين پديده نيازمند پژوهش و تبيين‌هاي بيشتر است). يكي از ناهمزيستي‌هاي شناخته شده و تاريخي در سطح جهاني، نارواداري فرهنگي و قومي است. اين امر در طول تاريخ، جنگ‌ها و ناامني‌هاي زيادي را سبب شده است. كشور ما به لحاظ تنوع قومي، فرهنگي، مذهبي و ديني ضرورت بيشتري از زندگي متفاهم و همزيستي فرهنگي را مي‌طلبد. معتقدم رواداري، امتيازي از سوي دولت مركزي به ساير فرهنگ‌ها و قوميت‌ها نيست؛ بلكه سياست رواداري نوعي پاسخگويي به نياز محسوب مي‌شود نه امتياز. رواداري و گشودگي به تكثرهاي فرهنگي و قومي و سبك‌هاي متنوع زندگي، ضرورتي اجتناب‌ناپذير است.  چالش‌هاي گوناگون اقتصادي، فرهنگي و زيست محيطي كشور به گونه‌اي است كه جز از طريق تساهل و رواداري در قبال همه هويت‌ها و مولفه‌هاي مذهبي و قومي، اختلاف سلايق، دگرانديشي‌ها و چندگانه‌هاي سياسي نمي‌توان آنها را پشت سر نهاد. در هر گروه اجتماعي، نهاد و سازمان، تفاهم و مدارا به مثابه شيرازه حيات آن عمل مي‌كند. نگاهي حتي سطحي به جامعه ايران نشان‌دهنده گسترش معنادار كم رواداري، مفاهمه، گفت‌وگوهاي سازنده به ويژه ميان نهادهاي حكومتي و ذي‌نفعان‌شان است. اين نارواداري در زير‌سيستم‌هاي اجتماعي نيز قابل مشاهده است. به نظر مي‌رسد مهم‌ترين اقدام در گام اول، اجتناب از سياستگذاري‌هاي درگيرانه -  قانون حجاب، فضاي مجازي، سياست‌هاي جديد در دانشگاه‌ها و... -  است. در گام بعدي، روي‌ آوردن به ايجاد فضاي گفت‌وگو و شنيدن همه صداها و گسترش سياست‌هاي ترويج رواداري، مدارا، گفت‌وگو و مشاركت دادن مردم در حل مسائل و گسترش نهادهاي ميانجي و امنيت‌زدايي از نهادهاي مدني و نيز اصلاح سياست‌هاي رسانه‌اي، فرهنگي به خصوص در آموزش و پرورش براي گسترش زيست روادارانه در جامعه است. بسياري اقدامات ديگر نيز قابل توصيه و اجراست مشروط بر آنكه ساختار سياستگذاري اين نقصان زيانبار اجتماعي را به درستي فهم كرده  و  درصدد  بهبود  وضعيت  باشد.