كار عشق و حديث سرگشتگي انسان

در ابتدا مي‌خواستم راجع به ماجراي ارتباط كمدي الهي و ارداويراف نامه بنويسم، اما نظرم عوض شد. همه اينها را خيلي دقيق‌تر و مفصل‌تر مي‌توان در مقدمه‌هاي خوب و جامعي كه مترجمان ترجمه‌هاي مختلف كمدي الهي نوشته‌اند، از جمله مقدمه شجاع‌الدين شفا و مقدمه فريده مهدوي‌دامغاني خواند و بهره برد. اما براي آنها كه حوصله و زمان اين كار را ندارند، تنها اشاره‌اي ضروري است.
 مي‌دانيم كه كمدي الهي، نوشته دانته آليگيري، شاعر و نويسنده ايتاليايي قرون سيزدهم و چهاردهم ميلادي است. دانته نگارش اين كتاب را در ميانسالگي خود (حدود 45 سالگي) آغازكرد و چنانكه بنفشه شريفي‌خو در مطلب اصلي همين صفحه نوشته، در حدود 55 سالگي به پايان رساند. كمدي الهي نه فقط مهم‌ترين اثر دانته كه يكي از بزرگ‌ترين آثار ادبي جهان است و شهرتي عالمگير براي نويسنده‌اش به ارمغان آورده. براي شناخت ابعاد اين بزرگي و اثرگذاري جهاني مي‌توان به منابعي كه بالاتر گفتيم، رجوع كرد.
داستان كمدي الهي خيلي ساده است. انساني كه خود راوي داستان است، سفري را شرح مي‌دهد كه از دوزخ شروع مي‌شود، از برزخ گذر مي‌كند و در نهايت به بهشت ختم مي‌شود. در طول اين سفر او از طبقات و جاهاي مختلف عبور مي‌كند و آدم‌هاي گوناگوني را مي‌بيند. كمدي الهي به تعبير امروزي سفرنامه‌اي است خيالي كه طي آن در درون راوي يا مسافر، همزمان با گذر از عوالم مختلف بيروني، تحولاتي عميق رخ مي‌دهد و او به رستگاري و نجات يا رهايي يا تعالي دست مي‌يابد. از اين جهت اين داستان را ساده خواندم كه ممكن است چنين سفري به ذهن هر كسي خطور كند، اما شمار بسيار اندك و انگشت‌شماري هستند كه در طول تاريخ، با نگارش يا به تصوير كشيدن آن شاهكاري چنين سترگ و جاودانه خلق كرده‌اند. دانته يكي از بزرگ‌ترين آنهاست. هومر (حماسه‌سراي بزرگ يوناني قرن هشتم يا هفتم پيش از ميلاد و نويسنده ايلياد و اوديسه) و ويرژيل (شاعر رمي قرن اول پيش از ميلاد) از بزرگاني هستند كه در ادبيات جهاني آثاري مشابه كمدي الهي نوشته‌اند.
 در ادبيات ايراني هم آثاري با درونمايه يا ساختار مشابه كمدي الهي مي‌توان يافت. مهم‌ترين آنها نخست رساله ارداويراف نامه، نوشته موبدي زرتشتي در عصر ساساني به زبان پهلوي است كه به لحاظ صوري و درونمايه‌اي بسيار شبيه كمدي الهي است. در ارداويراف نامه نيز قصه صعود و عروج ويراف از اعماق دوزخ به بهشت روايت مي‌شود، به گونه‌اي كه بسياري گفته‌اند احتمالا دانته از اين كتاب و درونمايه آن اطلاع داشته. كتاب ديگر مثنوي سيرالعباد الي المعاد نوشته حكيم سنايي غزنوي است كه دو قرن پيش از كمدي الهي دانته نوشته شده و در 770 بيت، طرح كلي و مضامين مشابهي با كمدي الهي دارد. البته همان‌طور كه احمد مهدوي‌دامغاني در مقدمه ترجمه فريده مهدوي‌دامغاني از كمدي الهي نوشته، در ادبيات ايران اسلامي، آثار مشابه ديگري هم مي‌توان بازجست، مثل رساله معراجيه كه اوايل قرن پنجم هجري نوشته شده يا رساله الغفران نوشته ابوالعلا معري شاعر و حكيم مشهور عرب در قرن‌هاي چهارم و پنجم هجري.


نويسندگان و پژوهشگران زيادي در اين باره بحث كرده‌اند كه آيا دانته غير از آثار غربي (اوديسه و انه ئيد ويرژيل) و ادبيات و الهيات مسيحي با آثار شرقي و ايراني نيز آشنا بوده يا خير. اما چنانكه در معرفي داستان كمدي الهي نوشتم، واقعيت آن است كه طرح كلي قصه يعني تخيل سفري از اعماق جهنم به بالاترين مراتب بهشت احتمالا به ذهن بسياري از آدمياني كه براي جهان به ساختاري مشابه باور داشتند، خطور كرده و مي‌كند و پس از اين نيز خواهد كرد. در همين روزگار معاصر، فيلمسازان فراواني تلاش كرده‌اند جهان‌هايي مشابه را در آثار هنري خود پديد آورند. يك نمونه آشناي ديگر براي ايرانيان، كتاب سياحت غرب نوشته آقا نجفي‌قوچاني از عالمان شيعه يكصد سال پيش است كه در آن شرح سفري خيالي به عالم برزخ روايت مي‌شود.
بنابراين طرح كلي داستان يا حتي محتواي آن اگر چه مهم است، اما اصل مطلب چيز ديگري است. كما اينكه امروز بسياري انتقادهاي فراواني به برخي مدعيات دانته در كمدي الهي دارند و آنها را مبتني بر جهان‌بيني يك انسان مسيحي قرون وسطايي در ايتاليا ارزيابي مي‌كنند و قابل قبول نمي‌دانند. آنچه در كمدي الهي مهم است، «ادبيت» و هنر شگفت‌انگيز دانته است، در اينكه روايت خود را به زباني جهاني و همه زماني و همه مكاني و قابل ترجمه به همه زبان‌ها بيان مي‌كند به گونه‌اي كه هر انساني با هر فرهنگي و در هر جغرافيايي، خواه به الهيات مسيحي باور داشته باشد يا نه، با آن همذات‌پنداري مي‌كند. سطرهاي اوليه كمدي الهي از اين حيث حيرت‌انگيز است: «در نيمه راه زندگاني ما، خويشتن را در جنگلي تاريك يافتم، زيرا راه راست را گم كرده بودم و چه دشوار است وصف اين جنگل وحشي و سخت و انبوه كه يادش ترس را در دل بيدار مي‌كند!» (دانته، كمدي الهي، دوزخ، ابتداي سرود اول، ترجمه شجاع‌الدين شفا) . دانته از نيمه راه زندگاني «ما» يعني همه انسان‌ها سخن مي‌گويد و كدامين انسان است كه در ميانه راه زندگي خود چنين حس سرگشتگي و گمشدگي نداشته باشد؟ همچنانكه كمدي او نه با تاييد يك آيين و دين خاص، بلكه با اذعان به برتري و تفوق عشق پايان مي‌يابد، درونمايه‌اي كه ربطي به يك جغرافيا و تاريخ خاص ندارد و همه انسان‌ها آن را مي‌فهمند: «و اين كار عشق بود كه خورشيد و ديگر اختران را در گردش دارد.» (همان، بهشت، واپسين شعر)