سفيران هدايت

ايجاد تونل انساني در راهروهاي مترو براي عبور زنان، بدون ترديد آثار و نتايجي دارد كه شايد مورد توجه سياستگذاران اين رفتار هم نباشد. در نگاه اول منجر به تشديد شكاف ميان مردم و قدرت مي‌شود و خشم و نفرت را افزايش مي‌دهد. از آن بدتر اينكه مساله حجاب و پوشش چادر را در مركز سياست قرار مي‌دهد و بار اعتقادي و اختياري آن را به كلي زايل مي‌كند به تعبيري شايد بتوان گفت پرونده چادر را به عنوان پوشش انتخابي تا آينده نامعلومي مي‌بندد. فارغ از اين آثار يك نكته مهم هم در آن وجود دارد و آن برگه‌اي است كه روي چادر خانم‌ها با عنوان «سفيران هدايت» نوشته شده است. در اين يادداشت مي‌كوشم توضيح دهم كه چرا اين عنوان در اين مورد خاص به كلي نادرست است.
اول اينكه اين كار از طرف حكومت و قدرت انجام مي‌شود. هدايت كردن مردم در توان قدرت سياسي نيست. اين بدان معنا نيست كه هيچ كس در حكومت شايستگي بيان افكار هدايتگرانه مردم را ندارد، بلكه شأن حكومت به ويژه در جوامع جديد، هدايت كردن نيست. هدايت شأن ديگراني بيرون از صاحبان قدرت است. اين نكته مهمي است كه درباره رسالت پيامبران نيز مطرح شده است. پيامبري شأن هدايتگري و ابلاغ دارد، «بر تو‌ جز ابلاغ رسالت تكليفي نيست.» حكومت موضوع ديگري است و پس از پذيرش مردم و به همان نسبت هدايت‌يافتگي رخ مي‌دهد و آن راهبري قدرت و نظم اجتماعي است. پس اين خانم‌ها در مقام سفيران هدايتگر مردم نيستند، بلكه در مقام حافظ نظم و‌ پليس و حجاب‌بان شهرداري هستند كه واقعيت آن نيز همين است. كساني هستند كه به استخدام دولت يا پليس و شهرداري يا هر نهاد ديگري در مي‌آيند و به ازاي كار خود حقوق و دستمزد مي‌گيرند و طبق دستورات صادره عمل مي‌كنند. مگر به پليس يا مامور شهرداري مي‌گوييم سفير هدايت؟ چرا آنان پليس هستند، چون وظيفه پليس اعمال نظم براساس قانون است، به هدايتگري ربط ندارد. هر كس كه تخطي كرد او را بازداشت و مجازات مي‌كنند.
نكته دوم اين است كه هدايت با نظم فرق مي‌كند. پليس كاري ندارد كه كسي در مورد سرقت چه تفكري دارد؟ آيا آن را مجاز مي‌داند يا ممنوع؟ پليس موظف است دزد را بازداشت و مجازات كند، در حالي كه هدايتگري جز اين است.  
هدف هادي اين است تا مردم را معتقد كند كه سرقت گناه است و مال دزدي حرام است. هدايتگر به افكار كار دارد و پليس به اعمال. پليس مي‌تواند بداخلاق، خشن يا حتي خودش غيرمعتقد به آنچه باشد كه جرم مي‌نامند. ولي هدايتگر بايد از طرف مردم پذيرفته شود. بايد خودش به بهترين شكل ممكن عامل به آن افكار باشد. بايد اخلاق پسنديده و نكويي داشته باشد. به همين علت است كه قرآن بارها و بارها بر خُلق و خوي نيكوي پيامبر تاكيد مي‌كند و آن را عامل موفقيت در گرايش مردم به اسلام مي‌داند. تاكيد مي‌كند كه پيامبر تندخو و سخت‌دل نبوده، اخلاق بزرگي دارد، رنج مردم، رنج او است و... روشن است كه با خشونت و زور نمي‌توان كسي را هدايت كرد. مي‌توان نظم را برقرار كرد ولي هدايت يعني پذيرش ارزش‌ها و دروني كردن نظم اجتماعي از سوي مردم. اين تونلي كه از نيروهاي پليس در مترو تشكيل مي‌شود، هر چه باشد ربطي به سفير هدايت ندارد. نكته سوم؛ شايد گفته شود حجاب و پوشش مساله قانوني است و بايد اجرا شود. مشكلي نيست، هر چند اين قانون را اجرا نمي‌كنند، آنچه اجرا مي‌شود من در آوردي و غيرقانوني است و با رفتار غيرقانوني نمي‌توان قانون را اجرا كرد. ولي فرض كنيم قانوني باشد. اين چه قانوني است كه اغلب يا حتي بخش مهمي از مردم از نقض آشكار آن ناراحت نمي‌شوند و در برابر نقض آن واكنشي نشان نمي‌دهند؟ بلكه برعكس مقابله با اين رفتار را نمي‌پسندند و حتي خود مقابله‌كنندگان نيز در موضع انفعال و ضعف هستند؟ قانون جزا بايد از طرف مردم دروني شود و نقض آن وجدان عمومي را خدشه‌دار كند و خواهان مجازات ناقض آن شوند و فقط تعداد اندكي مرتكب آن شوند؛ نه اينكه تعدادي چشمگير آن را نقض كنند يا با نقض آن مساله‌اي نداشته باشند. اين وظيفه حكومت است كه خود را با نظم مورد پذيرش مردم تطبيق دهد. اتفاقا هر چه بيشتر با آن مقابله و خود را هادي مردم تعريف كند، اثر معكوس دارد. اين هدف از طريق هدايت مردم به پذيرش دروني نظم مورد نظر حكومت محقق مي‌شود ولي اين وظيفه در توان دولت و پليس نيست. هاديان مردم عاشقان آنان هستند. نه آنكه مردم از آنان بترسند. شايد ترس با نظم جور در بيايد ولي با هدايت جور نمي‌شود، مشروط بر اينكه ترس هم مشمول تعداد اندكي از رفتارها شود و بيشتر گزاره‌هاي نظم اجتماعي را مردم پذيرفته و دروني كرده باشند. اگر خواسته شود كه نظم را فقط با زور و قدرت برقرار كنند چنين نظمي به ‌شدت پرهزينه و ناپايدار و شكننده خواهد بود.