ميراث ما

دوستي كه ساكن پاريس است و مي‌خواهد ما را با اين شهر آشنا كند بعد از آنكه با اتومبيلش ما را در پاريس مي‌چرخاند، روبروي كوچه‌اي توقف مي‌كند و مي‌گويد: براي آنكه پاريس را بشناسيد بايد توي كوچه و پس‌كوچه‌هاش گم بشيد و دور خودتان بچرخيد! بعد مكثي مي‌كند و ادامه مي‌دهد: قدم زدن توي اين شهر قدم زدن در تاريخ است! حرفش را كاملا درك مي‌كنم، چرا كه در كشوري زندگي مي‌كنم كه شهرهاي زياديش چنين خصوصيتي دارد. نمونه‌اش اصفهان، يزد، قزوين، كاشان، اردبيل و.... است. شهرهايي كه كوچه، خانه‌ها، مساجد، آتشكده و بناهايي دارد كه هنوز دست چپاول‌گر زمان در آنها به بي‌خردي عده‌اي نچسبيده تا آنها را ويران كند. كوچه‌ها، مكان‌ها و خيابان‌هايي كه سال‌هاي گذشته تعدادشان بيشتر و جلوه‌شان ديدني‌تر بود.
 بي‌گمان اگر چاره‌اي نينديشيم و عظمت و ارزش اين ميراث ماندگار را درك نكنيم، چند سال بعد اگر شهروندي از اين شهر‌ها به پاريس و رم برود با شنيدن جمله‌اي مشابه گفته دوست ساكن پاريسم منظور او را نمي‌فهمد. حتي درك نمي‌كند چطور آجر و خاك مي‌تواند بنايي شود كه تجلي يك دنياي زيبا، يك رويا و عقيده‌اي انساني و هنري ماندگار باشد. عدم دركش برج‌ها را بالا و پل‌ها را روي باغستان مي‌سازد و ميراث باقيمانده از گذشتگان را به گور مي‌برد. گوري كه آيندگان هم بر سرش فاتحه‌اي نخواهند خواند. پس لاجرم بايد كاري كرد. بايد نگهبان داشته‌هايي باشيم كه با مهر به ما رسيده و با بي‌مهري مي‌تواند نيست و نابود شود. 
قزوين و همدان و اصفهان و يزد و... را تبديل به نسخه ديگري از شهرهاي بي‌هويتي كند كه فخرش برج‌هاي بلندي است كه هرچه بالاتر مي‌رود احساس تنهايي آدم را بيشتر مي‌كند. بايد كاري كرد. برگزاري دومين جشنواره ملي چند رسانه‌اي ميراث فرهنگي كه از 7 تا 10 آذرماه در قزوين برگزار مي‌شود يك چنين كاري است. در مقابل عظمت ميراثي كه به ما رسيده اندك است اما اگر درك و فهم و همراهي براي حفظ ميراث ماندگار نتيجه‌اش باشد خوب مي‌شود. دركي و فهمي كه در تصميم‌گيران، ثروتمندان ايران و مردم عادي ضروري است. تيشه‌اي كه مدير بي‌كفايتي كه ارزش گوهرهاي به‌جا مانده از ايران باستان را درك نكرده بر تن آثار باستاني و باغات سنتي و... مي‌زند و شهروندي كه بناهاي تاريخي را با نوشتن يادگاري و ريختن زباله به سمت ويراني مي‌برد كم از شليك گلوله‌هاي توپ طالبان به ميراث فرهنگي اين كشور ندارد.
 براي جلوگيري از ويراني ميراثي كه به ما رسيده بايد كنار آنها باشيم و تن و ثروت و قلم و صدامان را سپر شليك اين گلوله‌ها كنيم. البته مدير و مسوول فهميده كه پاي كار باشد توپي براي شليك نخواهد بود و مي‌توانيم با خيال راحت در چارباغ اصفهان و سعدالسلطنه قزوين و شيخ صفي اردبيل و اميرچخماق يزد و.... قدم بزنيم و اگر ساكن آن شهر نيستيم در كوچه‌هاش گم شويم. آن‌وقت ميراث ما براي آيندگان مي‌شود حفظ ميراث گذشتگان!