نیاز تلویزیون به تقویت همبستگی ملی و تعامل

مائده کاشیان-مدتی است که برنامه «جام جم» به صورت زنده، دوشنبه‌شب‌ها از شبکه یک روی آنتن می‌رود. این برنامه به مسائل مربوط به تلویزیون می‌پردازد. معمولا مهمانان این برنامه نظرات و انتقادهای خود را صریح و شفاف بیان می‌‌کنند، بنابراین مسائل مهم و بحث‌برانگیزی در آن مطرح می‌شود. یکی از مهمانان «جام جم» که صحبت‌هایش بازتاب فراوانی در فضای مجازی داشت، محمود گبرلو منتقد سینما و مجری بود. گبرلو از تاثیر جریان پایداری و جبهه فرهنگی انقلاب در مدیریت تلویزیون صحبت کرد و «گفتمان» و «تعامل» را حلقه مفقودشده مدیریت رسانه ملی دانست. به همین بهانه، درباره وجود این جریان، تاثیرات آن بر سیاست‌های تلویزیون و جزئیات موضوع، با محمود گبرلو گفت‌وگو کردیم.   پیروی شبکه‌ها از یک تفکر و ایدئولوژی خاص محمود گبرلو عملکرد صداوسیما را متضاد با مفهوم «همبستگی ملی» می‌داند و توضیح می‌دهد: «در وهله اول باید به بیانات مقام معظم رهبری توجه کنیم که در حکم ریاست سازمان صداوسیما چه نکاتی را مورد توجه قرار دادند، سپس عملکرد رسانه ملی را ارزیابی کنیم. رهبری در حکم آقای جبلی سه بار بر همبستگی و اتحاد ملی تاکید کردند و یک جا نوشتند به روش انقلابی. همبستگی ملی یعنی همه کسانی که داخل ایران دارند زندگی می‌کنند، آب و خاک این جا را وطن خودشان می‌دانند و زندگی اجتماعی خود را دنبال می‌کنند. آن‌ها افکار و اندیشه‌های متفاوت دارند و ممکن است یکی از لحاظ ایدئولوژی خیلی قوی‌تر و پربارتر عمل کند، یکی بیشتر به همین زندگی معمولی و اجتماعی خودش بسنده کند تا بتواند خانواده‌‌اش را از نظر اقتصادی و اجتماعی به درستی تامین کند. طبیعتا تلویزیون به عنوان یک رسانه ملی که در تعریف همبستگی ملی می‌گنجد، باید همه اقشار را در نظر بگیرد و برای آن‌ها برنامه‌های متنوع تولید کند. وقتی همه شبکه‌ها را کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم از یک فرهنگ، تفکر و ایدئولوژی خاص تبعیت می‌کنند‌ که به نظرم با آن نگاه همبستگی ملی که در احکام رهبری مورد توجه قرار گرفته، مغایرت دارد.» او همچنین می‌گوید: «الان در تولیدات تلویزیونی با یک رکود فکری عجیب مواجه هستیم، چون مدیرانی که منصوب شدند نسبت به فناوری‌های مدرن، تلویزیون و قدرت این رسانه دانایی کامل ندارند، از سوی دیگر تفکرات ایدئولوژی آن‌ها اجازه نمی‌دهد که با اهالی هنر، تلویزیون و تولیدکنندگان واقعی این رسانه تعامل کنند، بنابراین با برنامه‌ها و سریال‌هایی مواجه می‌شویم که نه تنها مخاطب جذب نمی‌کنند، بلکه باعث کاهش مخاطب هم می‌شوند.»   روش غلط نادیده گرفتن گذشتگان این منتقد و مجری در پاسخ به این سوال که آیا این روند توسط یک جریان خاص هدایت می‌شود، توضیح می‌دهد: «در سال‌های گذشته تولید هر برنامه و سریالی، از یک نگاه و اندیشه مدیریتی نشئت گرفته است. در مقطعی که آقای لاریجانی حضور داشتند، ما به شدت نیاز داشتیم سریال‌هایی ساخته شوند که مخاطبان ایرانی که عشق به ایران اسلامی دارند هم بتوانند از رسانه ملی بهره ببرند. به‌رغم این که در تلویزیون ما باب نبود، ایشان جریان سریال‌سازی را در کشور به راه انداختند و این باعث شد سریال‌هایی با ساختار درست و حرفه‌ای و حدود 80، 70 درصد مخاطب داشته باشیم، حتی یادم هست در این ایام ترافیک‌های تهران نیز خلوت می‌شد. این نکته امتیاز بزرگی است، نمی‌توانیم این روش مدیریتی را رها کنیم و دیگران را که اصلا مسلط به این شیوه نیستند، وارد عرصه کنیم.» گبرلو ادامه می‌دهد: «این که نسل جوان خوش‌فکر و خلاق وارد عرصه فرهنگ و هنر شوند، بسیار مفید و موثر است. رهبر انقلاب تاکید دارند که جوانان خلاق و روشنفکر دینی بتوانند وارد این عرصه بشوند، اما نکته مهم این است که آیا حضور آن‌ها باید منجر به این شود که همه گذشتگان را کنار بگذارند و فکر کنند که با روش‌های جدید خودشان، فقط آن‌ها می‌توانند این حلقه بزرگ و گسترده تلویزیون را اداره کنند؟ این غلط است. مدیران جوان باید در کنار نخبگان متعهد دینی که در گذشته بودند، قرار بگیرند تا بتوانند مخاطبان را جذب کنند و برنامه‌های جذاب و پرمخاطب بسازند.»   غلبه تفکر ایدئولوژیک بر سرگرمی محمود گبرلو در انتقاد به عملکرد تلویزیون در پوشش اخبار مربوط به وقایع سال گذشته، می‌گوید: «جریانی در تلویزیون حاکم شده که احساس می‌کنم قائل به این گستردگی همبستگی ملی نیست. مثلا در اتفاقات سال‌های‌ گذشته، به نظرم اگر تلویزیون خوب و درست وارد عمل می‌شد این قدر اتفاقات شوم برای مردم ایران نمی‌افتاد. در آن فضا تلویزیون و رسانه ملی می‌توانست آرامش و آگاهی ایجاد کند، اما متاسفانه بیشتر نقش جناحی را داشت که به شدت بیقرار مقابله با طیفی بود که به نوعی معترض بودند. شاید معترضین در یک مقطعی به تحریک بیگانگان اغتشاشگر شده باشند، اما جامعه ایرانی از دو طرف آسیب خیلی جدی دید. تلویزیون به عنوان رسانه ملی می‌توانست نقش کلیدی و تاثیرگذاری ایفا کند. الان هم در سریال‌های تلویزیونی تفکر ایدئولوژیک بر تفکر سرگرمی‌سازی و پرنشاط بودن غالب است. این نگاهی که در تلویزیون حاکم شده، نمی‌تواند با اهالی فرهنگ و هنر و تلویزیون تعامل داشته باشد تا بتواند از نگاه‌های خلاقانه آن‌ها درست استفاده کند.» گبرلو تاکید می‌کند: «من مخالف انتقال ایدئولوژی نیستم، هر برنامه و سریال تلویزیونی در وهله اول، هدفش انتقال یک پیام است، فیلم ساز پشت دوربین می‌رود که حرفی را مطرح کند. در این شرایط باید ببینیم برنامه یا سریالی که ساخته می‌شود در انتقال این مفاهیم موفق بوده یا نبوده که به نظرمن نبوده است.»   عملکرد ناموفق گروه مخالف و معترض محمود گبرلو در برنامه «جام جم» توضیح داد که سال 94، زمانی که برنامه «هفت» را اجرا می‌کرد سیاست تلویزیون گفت‌وگوی هنرمندان موافق و مخالف با یکدیگر بود، اما جریان معروف به جبهه پایداری باعث تعطیلی برنامه «هفت» شدند و پس از آن به جز معدود مواردی، مناظره در تلویزیون برگزار نشد. او در پاسخ به این سوال که آیا این جریانی که از آن صحبت می‌کند پیش از دوران مدیریت پیمان جبلی وجود داشته، ضمن اشاره به دوران ریاست عزت‌ا... ضرغامی می‌گوید: «این جریاناتی که آن زمان به وضع موجود معترض بودند و الان در حاکمیت دولتی و نهادها قرار گرفتند، از آن دوران فکر می‌کردند که تلویزیون نقش موثری برای پیشبرد اهداف مثلا انقلابی و حزب‌اللهی ندارد. مثلا زمانی که در برنامه «هفت» بودم، گروه‌های جبهه فرهنگی انقلاب و گروه‌هایی که به جریانات حزب‌اللهی منسوب بودند، با شیوه عملکرد آقای مهندس ضرغامی به شدت مخالف بودند. جامعه اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشگاه امام صادق و جبهه فرهنگی انقلاب بیانیه‌های متعددی درباره عملکرد مدیریتی آقای ضرغامی می‌دادند.» او در ادامه توضیح می‌دهد: «بعد از جابه جایی آقای ضرغامی و ورود آقای علی‌عسگری، این جریان به واسطه شیوه مدیریت آقای عسگری آرام آرام وارد تلویزیون شدند. این گروهی که اپوزیسیون مخالف و معتقد بودند که تلویزیون عملکرد درستی برای انتقال مفاهیم انقلاب اسلامی ندارد، در دوران آقای جبلی به طور رسمی وارد صداوسیما شدند و حاکمیت پیدا کردند. ما هم در زمانی که آقای جبلی و این جریانات آمدند وارد مدیریت صداوسیما شدند، به نوعی معترض بودیم که چرا برخی برنامه‌های تلویزیونی و برخی فیلم‌های سینمایی خیلی به افکار و اندیشه‌های انقلاب اسلامی و نگاه فرهنگی انقلاب اسلامی نزدیک نیستند و بدمان نمی‌آمد که یک جریان متفاوت فکری - فرهنگی حاکمیت پیدا کند. وقتی دوستان حاکم شدند، بسیاری از طرفدارهایشان که روزنامه‌نگار، نویسنده و تحلیل‌گر بودند، همه را دعوت به آرامش کردند و گفتند اجازه بدهید به آن‌ها فرصت داده شود تا عملکردشان را در موقعیت‌های مدیریتی و حاکمیتی نشان بدهند. این فرصت داده شد و از 1400 که حکم گرفتند و این گروه رسما به میدان آمد، دو سال گذشته است، طبیعتا الان باید شاهد عملکرد مثبت و درستی از آن‌ها می بودیم. این گروه زمانی که مخالف بودند، شعارهای مخالف زیاد می‌دادند و احساس می‌کردیم حرف درستی می‌زنند، اما وقتی در حاکمیت قرار گرفتند عملکرد ضعیفی از خودشان نشان دادند و دیدیم که امروز عملکرد موفقی ندارند، به همین دلیل شروع به تحلیل، انتقاد و ارزیابی کردیم وگرنه سکوت ما دلیل بر این نبود که مثلا منافعی داشتیم، نه! سکوت‌ ما برای این بود که اجازه بدهیم مدیریت و تیم جدید به موفقیت‌هایی برسند و اگر عملکرد درستی داشتند، حتما دفاع می‌کنیم.»   عملکرد اشتباه درباره «به افق فلسطین» این منتقد در پاسخ به این سوال که از دیدگاه او علاوه بر «هفت»، گروه سازنده «به افق فلسطین» هم تحت تاثیر این جریانات تغییر کردند، توضیح می‌دهد: «من چون در عرصه هنر هستم، وارد عرصه سیاسی نمی‌شوم چون اطلاعات کافی ندارم، اما درباره همین اخباری که از شبکه افق و برنامه «به افق فلسطین» به گوش ما رسیده، تحلیل من این است که این جا هم همان مدیریت بسته تلویزیون عملکرد غلطی داشته، چون آن فضای آزاد و آن گفتمان منصفانه و متناسب باعث می‌شد مردم به سمت تلویزیون جذب شوند و احساس کنند حرف‌هایی که گاهی حق است و گاهی هم شاید حرف‌های دل آن‌ها باشد، در تحلیل وضعیت موجود بیان می‌شود.» گبرلو ادامه می‌دهد: «اگر مردم احساس کنند حرف‌های دل‌شان مطرح می‌شود، پای تلویزیون می‌نشینند و توجه و اعتماد می‌کنند، اما وقتی ناگهان برنامه بی‌جهت و بی‌دلیل تعطیل شده و خود مدیر صداوسیما هم از این تعطیلی خبر ندارد و مسئولیتش را بر عهده نمی‌گیرد، معلوم نیست چه جریاناتی پشت مدیریت تلویزیون هستند که دارند در سایه، تلویزیون را مدیریت می‌کنند. نمونه‌اش این که هیچ کس هیچ مسئولیتی را درباره تغییر برنامه برعهده نگرفت و وقتی تغییر کرد نشان دادند که عملکرد گذشته باب میل‌شان نیست در صورتی که در آن عملکرد گذشته ضمن دفاع از آرمان و ارزش‌های انقلاب، مسائل و معضلات اجتماعی هم مطرح می‌شد و مردم آرامش پیدا می‌کردند که یک نفر حرف دل‌شان را می‌زند.»   احساس خطر از تفکرات جدید محمود گبرلو در پایان به احساس خطر تلویزیون از تفکرات جدید اشاره می‌کند و می‌گوید: «مشکلی که مدیریت فعلی تلویزیون دارد این است که گاهی اوقات احساس می‌کند تفکر و خلاقیت‌های جدید باعث ضربه زدن به آرمان و ارزش‌هایش می‌شود و از این مسئله احساس خطر می‌کند، در صورتی که این غلط است. ما می‌توانیم آرمان و ارزش‌های خودمان را در قالب متنوع هنری به مردم منتقل کنیم، فقط اجازه بدهیم هر هنرمند و مجری با روش، تکنیک و فرم خودش آن مفاهیم را منتقل کند، این باعث می‌شود که مخاطب به سمت تلویزیون جذب شود.»