متهم: سرقت موتور‌های لوکس را در فضای مجازی آموزش دیدم

جوان آنلاین: مأموران پلیس آگاهی تهران در آخرین طرح بازداشت مخلان امنیت پنج عضو باند سارقان و مالخران موتورسیکلت‌های گرانقیمت را بازداشت کردند. مالخر که مرد تحصیلکرده‌ای است، ادعا می‌کند عاشق زندگی در امریکاست و هر سال در لاتاری شرکت می‌کند، اما برنده نمی‌شود و به همین دلیل مالخری می‌کند تا با پول سرقتی برای ادامه تحصیل و زندگی به امریکا برود. سارق حرفه‌ای دیگر هم مدعی است سرقت موتور را در فضای مجازی آموزش دیده‌است.
چندی قبل مأموران پلیس تهران در جریان سرقت‌های سریالی موتورسیکلت از سوی باند حرفه‌ای قرار گرفتند. بررسی‌ها نشان داد سارقان موتورسیکلت‌های گرانقیمت را از پارکینگ خانه‌ها سرقت می‌کنند و به مالخری می‌فروشند. در حالی که هر روز به تعداد شاکیان افزوده می‌شد مأموران چند روز قبل اعضای پنج نفره این باند را بازداشت کردند و صبح دیروز همراه موتورسیکلت‌های کشف شده در محوطه پلیس آگاهی برای خبرنگاران به نمایش گذاشتند.
سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت به خبرنگار ما گفت: اعضای این باند پنج نفره موتور‌های سرقتی را در فضای مجازی به فروش می‌رساندند که مأموران پس از بازداشت آن‌ها موفق شدند ۴۰ دستگاه موتور سرقتی را از شهر‌های اطراف تهران و شمالی کشور کشف و توقیف کنند. وی به شهروندان توصیه کرد: حتماً هنگام خرید موتور به ویژه در فضای مجازی با پرداخت هزینه اندک کارشناسی و احراز هویت مالک و احراز سند مالکیت اقدام به خرید کرده و از شماره شاسی و هویت موتور اطمینان حاصل کنند.
عبرت نگرفتم


بهادر، سارق حرفه‌ای ۳۷ ساله‌ای است که از دوران جوانی وارد جرگه خلافکاران شده‌است. او در گفتگو به خبرنگار ما گفت که تصمیم داشته همراه مادر و خواهرش برای ادامه تحصیل به آلمان برود، اما به خاطر سرقت‌های سریالی‌اش از سوی پلیس ممنوع‌الخروج و در ایران ماندگار می‌شود و به سرقت‌هایش ادامه می‌دهد. بهادر چقدر درس خوانده‌ای؟
من دیپلم دارم و قرار بود همراه مادر و خواهرم برای ادامه تحصیل به آلمان بروم. همه مقدمات سفر فراهم شد، اما چند روز مانده به سفر مادرم متوجه شد من ممنوع‌الخروج هستم. مادر و خواهرم به آلمان رفتند و من در ایران ماندگار شدم. چرا ممنوع‌الخروج شدی؟
یک سال قبل همراه تعدادی از دوستانم سرقت می‌کردم. به خاطر سرقت‌های سریالی‌ام از سوی پلیس شناسایی شده‌بودم، اما فراری بودم و پلیس هم مرا ممنوع‌الخروج کرده‌بود. شما که وضع مالی خوبی داشتید، چرا سرقت می‌کردی؟
در رفت و آمد با دوستان ناباب معتاد به مواد‌مخدر شدم. واقعیتش من توان نه گفتن را نداشتم و همین موضوع باعث شد در جمع دوستان برای اینکه کم نیاورم، مواد مصرف کنم. اول سیگار تعارف کردند و کشیدم و کم‌کم به مواد رسید و وقتی به خودم آمدم دیدم معتاد شده‌ام. پدرت چکاره است؟
پدرم هم در دوران جوانی معتاد به مواد‌مخدر شد و وقتی اعتیادش را ترک نکرد، مادرم او را از خانه بیرون کرد و بعد از آن کارتن‌خواب شد. متأسفانه همه وقتی بدبختی یکی از نزدیکانشان را می‌بینند، درس عبرت می‌گیرند و راه درست را انتخاب می‌کنند، اما من پدر کارتن‌خوابم را دیدم، اما باز هم درس عبرت نشد و راه پدرم را ادامه دادم. در صورتی که می‌توانستم الان مثل خواهرم در کشور آلمان تحصیل کنم و برای خودم کسی باشم. اولین باری که دستگیر شدی چه سرقت کرده‌بودی؟
من همراه دوستانم انباری‌های آپارتمان‌ها را خالی می‌کردم، اما وقتی دستگیر شدم، به خاطر سرقت چند تخته فرش از انباری فروشگاه فرشی بود. آن زمان در کوچه و خیابان‌ها پرسه می‌زدم که دیدم خودروی باربری چند تخته فرش را به انباری منتقل کرد. شب به آن انباری رفتم و تمامی فرش‌ها را سرقت کردم. با اینکه پلاک خودرویم را مخدوش کرده‌بودم، اما باز هم پلیس مرا شناسایی کرد و به دام انداخت. چرا از زندان عبرت نگرفتی؟
من وقتی از زندان آزاد شدم، تصمیم گرفتم راه راست را انتخاب کنم و به همین دلیل هم ازدواج کردم و الان هم زنم گریه می‌کند که من دور خلاف را خط بکشم، اما فکر می‌کنی کسی به یک مجرم سابقه‌دار که زندان هم رفته و سابقه دزدی هم در پرونده‌اش دارد، کار می‌دهد. من از بی‌پولی دوباره سرقت را شروع کردم. چه شد به سرقت موتور‌سیکلت رو آوردی؟
یک روز از داخل خیابانی عبور می‌کردم، دو پسر جوان درباره سرقت موتورسیکلت با هم صحبت می‌کردند و متوجه شدم پول خوبی دارد. آن روز خیلی فکر کردم و بعد هم تصمیم گرفتم موتور‌سیکلت سرقت کنم. البته اول با چند نفر از دوستان سابقه‌دار مشورت کردم و آن‌ها هم مالخری را به من معرفی کردند و من هم شروع به سرقت کردم. درباره نحوه سرقت‌ها توضیح بده؟
من روز‌ها در خیابان‌ها و کوچه‌ها پرسه می‌زدم و وقتی می‌دیدم موتورسیکلت گرانقیمتی وارد آپارتمان یا خانه ویلایی می‌شود برای سرقت انتخاب می‌کردم. معمولاً نیمه‌های شب یا دم دمای صبح که همه خواب بودند، وارد پارکینگ می‌شدم و با دیلم قفل را می‌بردیم و موتور را سرقت می‌کردم. چطور وارد ساختمان‌ها می‌شدی و چطور موتور‌ها را روشن می‌کردی؟
معمولاً برای ورود به ساختمان دسته کلید داشتم و همیشه هم یکی از کلیدهایم در‌ها را باز می‌کرد و برای روشن کردن موتور هم حدود ۳۰ ثانیه زمان می‌برد. دو سیم زیر کلید یا استارت موتور را به هم می‌چسباندم و سرقت می‌کردم. من حتی جی پی اس موتور‌ها را هم از کار می‌انداختم. آموزش دیدی؟
آموزش همه این‌ها در فضای مجازی است و من هم در فضای مجازی آموزش دیدم. چه تعدادی موتور سرقت کردی؟
فکر کنم در این مدت حدود ۴۰ موتورسیکلت. چقدر می‌فروختی؟
بستگی به مدل موتور داشت، اما معمولاً از ۱۰ تا ۲۰ میلیون به مالخر می‌فروختم. پس پول خوبی هم گیرت می‌آمد و به همین خاطر هم تصمیم گرفتی موتور سرقت کنی.
پولش خوب بود، اما باور کنید برکت نداشت. من الان یک میلیون تومان هم پس‌انداز ندارم. هر چه پول گیرم می‌آمد مثل باد از دستم می‌رفت. چطور بازداشت شدی؟
مالخر من شمالی بود و وقتی فهمیدم مأموران پلیس در تعقیب من هستند، به شمال فرار کردم و در آپارتمان اجاره‌ای مخفی شده‌بودم که ناگهان مأموران روی سرم خراب شدند. البته از بالکن فرار کردم، اما به پایین سقوط کردم و کمرم آسیب دید و دستگیر شدم. مالخری برای زندگی در امریکا
یکی از متهمان دستگیر شده در باند سارقان موتورسیکلت مرد ۳۸ ساله‌ای به نام کیوان است. او می‌گوید مدرک مهندسی الکترونیک دارد و می‌خواهد با پولی که از راه سرقت به دست می‌آورد به امریکا مهاجرت کند و ادامه تحصیل دهد. کیوان به گفته خودش هر ساله لاتاری شرکت می‌کند، اما برنده نمی‌شود. کیوان به چه جرمی دستگیر شده‌ای؟
به جرم خرید و فروش موتورسیکلت دستگیر شدم. سابقه داری؟
بله، سابقه دارم. البته خرید و فروش موتور‌سیکلت نبود. اولین بار ۲۵ ساله بودم و تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌بودم که شروع به سرقت کردم و بعد هم بازداشت شدم و هشت سال به زندان افتادم. چه رشته‌ای درس خواندی؟
من مدرک مهندسی الکترونیک دارم. چرا فرد تحصیلکرده‌ای باید سارق شود؟
من از اول عاشق امریکا بودم و می‌خواستم هر طوری شده به امریکا مهاجرت کنم و ادامه تحصیل دهم و در آنجا زندگی کنم. از همان زمان لاتاری شرکت می‌کردم، اما هیچ وقت برنده نشدم. به همین دلیل نیاز به پول داشتم که چند نفر از بچه‌های محلمان پیشنهاد دادند، سرقت کنم و من هم فریب خوردم و شروع به سرقت کردم. چرا فریب خوردی؟
خب الان نه موفق شدم به امریکا بروم و در آنجا زندگی کنم و نه در ایران زندگی خوبی دارم. فقط سرقت برای من عادت شده‌است. چه شد که سرقت را کنار گذاشتی و مالخر شدی؟
واقعیتش از سرقت خسته شده بودم و ریسکش بالا بود. وقتی با یک سفارش سارقان هر موتور و ماشینی را بخواهی یک ساعته در خانه‌ات پارک می‌کنند، چرا باید خودت سرقت کنی. از طرفی هم پول خوبی از فروش موتور‌های سرقتی گیرم می‌آمد. ماهی چقدر درآمد داشتی؟
بستگی به فصل و نوع موتورسیکلت دارد. در فصل پاییز و زمستان بازارمان کساد است و خریدار کم است، اما در فصل بهار و تابستان مشتری زیادی داریم و درآمدمان خوب است. مثلاً موتور سیکلت ۴۰۰ میلیون تومانی را به ۲۰ میلیون تومان از سارق می‌خریم و به ۴۰ میلیون هم می‌فروشیم. از چه‌زمانی شروع به مالخری کردی؟
تازه شروع کرده‌بودم. از مهرماه امسال موتور سرقتی می‌خرم و می‌فروشم. مشتریان چه کسانی هستند؟
معمولاً موتور‌های سرقتی تهران را در شهر‌های شمالی می‌فروختم. هنوز هم به فکر مهاجرت به امریکا هستی؟
بله، گفتم هر سال لاتاری شرکت می‌کنم، به امید اینکه برنده شوم، اما خودم فکر می‌کنم شانسی ندارم.