اخبار ویژه

  وقتی دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت قبل نعل وارونه می‌زند سایت اصلاح‌طلب و غربگرای «عصر ایران» مسعود نیلی را اقتصاددان برجسته معرفی کرده و از قول وی نوشت: چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند،‌ این‌گونه فقیر باشد؟ مادر مهربان ایران دارد می‌میرد.
عصر ایران بدون این که به جایگاه مؤثر نیلی در دولت روحانی اشاره کند، از قول وی نوشت: «با خودم ‌می‌گویم، کشوری که در گاز رتبه دوم جهانی را دارد، ‌حتما ‌می‌توانسته اقلاً به اندازه نصف همسایه‌اش قطر، گاز صادر کند. کشوری که دارای رتبه چهارم در برخورداری از ذخایر نفتی است، یقیناً ‌می‌توانسته به اندازه ۴میلیون بشکه نفت در روز صادر کند.
ما حتماً قادر بوده‌ایم که با مشارکت تولیدکننده‌های صنعتی معتبر جهانی بزرگ‌ترین خودروساز و بزرگ‌ترین سازنده لوازم خانگی و ماشین‌آلات و تجهیزات در منطقه پیرامونی خود باشیم و بدون تردید ورود حداقل به اندازه نیمی از تعداد گردشگرانی که به ترکیه ‌می‌روند به ایران تصوری خیالی محسوب نمی‌شده است. در چنین اقتصادی، فقر و بیکاری از کشور رخت برمی‌بست و بی‌معنی ‌می‌شد؛ دیگر کودکی زباله‌گردی نمی‌کرد؛ آن جوان رعنا، کولبری نمی‌کرد؛ آن آموزگار سختکوش، ‌مسافرکشی نمی‌کرد و آن بانوی زحمتکش،‌ از فشار فقر به مرگ دسته‌جمعی خانواده‌اش رو نمی‌آورد. دولت ما ‌می‌توانست بدون آنکه در تنگنای کسری بودجه مزمن باشد، با بودجه سالانه در حدود ۲۵۰میلیارد دلار، خدمات عمومی را با کیفیت ممتاز ارائه کند،‌ سالانه بیش از ۶۰میلیارد دلار در زیرساخت‌ها سرمایه‌گذاری کند. آموزش و بهداشت را با کیفیتی قابل‌قبول در اقصی‌نقاط کشور عرضه کند. حمل‌و‌نقل عمومی را توسعه مکفی دهد. اما واقعاً چه شده است که این‌گونه نیستیم؟
وقتی چشم‌هایم را باز ‌می‌کنم و به اطرافم ‌می‌نگرم، سیل غم‌ها به قلبم هجوم ‌می‌آورد. آخر چطور ممکن است کشوری تا این اندازه ثروتمند،‌ این‌گونه فقیر باشد؟ آیا این باورکردنی است که کشوری با رتبه دوم گاز و رتبه چهارم در نفت،‌ نه‌تنها در تامین انرژی جهانی جایگاهی نداشته باشد بلکه حتی در تامین انرژی مورد نیاز خود نیز دچار استیصال باشد؟ چطور ‌می‌توان پذیرفت که برای کشوری با این حجم عظیم از منابع، دولتی با کسری بودجه مزمن و رو به افزایش، ارائه‌دهنده خدماتی با کیفیت نازل باشد؟ تعداد قابل‌توجهی از کشورهای جهان که فاقد هرگونه منابع طبیعی خدادادی بوده‌اند، چگونه توانسته‌اند تورم‌های پایدار زیر ۵درصد و نرخ‌های بیکاری زیر ۵درصد و رشد‌های اقتصادی بیش از ۵درصد داشته باشند؟


در حالی‌که منابع آبی کشور به سرعت در حال اتمام است،‌ تولید انرژی کشور هیچ تناسبی با مصرف به شدت رو به افزایش آن ندارد و ما را به سرعت به بروز بحران انرژی نزدیک ‌می‌کند، بودجه دولت به‌رغم ارائه حداقل خدمات، و میزان نازل سرمایه‌گذاری، با کسری نگران‌کننده روبه‌رو است، صندوق‌های بازنشستگی ورشکسته هستند،‌ بانک‌ها از مشکلات عمیق ناترازی و عدم کفایت سرمایه رنج ‌می‌برند، نظام ارزی کشور به شدت فسادآفرین است، دریغ از یک سؤال مسئولانه که چرا این‌گونه شده‌ایم؟
وقتی سال ۱۳۹۶ نام این مشکلات را ابرچالش گذاشتم هدفم آن بود که عظمت مشکلات و کفایت آنها را برای مرگ تدریجی یک کشور که مادر عزیز همه ما محسوب ‌می‌شود، گوشزد کنم. از آن روز تاکنون، هر یک روز و یک ساعتی که گذشته، به زمان مرگ این مادر مهربان نزدیک‌تر شده‌ایم. از همه بدتر دو گروهی هستند که یک گروه به غارت منابع باقی‌مانده مشغول است و دیگری با جهل و تعصب، مسیر رو به مرگ را تسریع ‌می‌کند. بدترین نوع شکست حکمرانی، شکست در تشخیص موقعیت است».
درباره این اظهارات، تذکر چند نکته ضروری به نظر می‌رسد. «نخست این که «عصر ایران» به عمد، نقش امثال نیلی در شکل‌گیری وضعیت اقتصادی فعلی را کتمان می‌کند و لااقل به مخاطبانش نمی‌گوید که گوینده این سخنان، مشاور اقتصادی آقای روحانی و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت وی بوده است.
ثانیا این که کشور ما در صادرات گاز و برق و یا تامین نیاز داخلی به چالش خورد، به نگرش حاکم بر دولت قبل برمی‌گشت که با تبعیت محض از غرب، هم تولید انرژی هسته‌ای را متوقف کرد، و هم تعهد داد که استفاده از سوخت‌های فسیلی در نیروگاه‌ها را کاهش دهد! به همین دلیل توسعه نیروگاه‌ها و پالایشگاه‌ها کمرنگ شد. وزیر وقت نفت، پالایشگاه‌سازی را کثافتکاری خواند و وزیر نیرو مدعی شد به خاطر 200 مگاوات برق، زیر بار مافیای نیروگاه‌سازی نمی‌رود! در تمام این دوران، آقای نیلی نه‌تنها اعتراض یا ابراز نگرانی نمی‌کرد، بلکه جزو توجیه‌کنندگان رفتار معیوب دولت برجام بود!
ثالثا آقای نیلی نمی‌گوید که دولت متبوعش به نام رفع تحریم و رونق اقتصاد کشور،
480هزار میلیارد تومان کسری بودجه به علاوه 1500هزار میلیارد تومان بدهی انباشته، خزانه خالی، و تورم 60درصدی را به ارث گذاشت که بدترین عملکرد چند دهه بود.
رابعا نیلی اول آبان 95 در گفت‌و‌گو به نشریه تجارت ‌فردا گفته بود: «دیگر در اقتصاد رکود نداریم و مشکل فقط رشد اندک اقتصادی است». اما او بعدا در مراسم پنجاهمین سال تاسیس ایدرو گفت: «برای خروج از در رکودی که دولت قبل ما را در آن فرو برده‌، 7 تا 10 سال زمان نیاز هست و تازه حدود 3 سال از آن گذشته است»! اما برآیند رشد اقتصادی هشت‌ساله هم، معدل 6دهم درصدی (نزدیک به صفر) ثبت شد.
خامسا آقای فرشاد مؤمنی اقتصاددان با وجود این که از حامیان روحانی بود، 21 خرداد 94، درباره لیبرال‌های اقتصادی نظیر نیلی به روزنامه شرق گفت: «آدم متأثر می‌شود که منتقدان را با هتاکی، بی‌سواد بخوانند. آنها که با رويکرد لیبرالی به مسائل اقتصادي نگاه مي‌کنند، آموزه بنیادگرايي بازار را به چشم يک ايدئولوژي نگاه مي‌کنند. به عنوان مصداق شايد بتوان به مقاله مسعود نيلي که در کتاب اقتصاد ايران در سال ٧٦ منتشر شده، اشاره کرد. نيلي گزارش داده که اينها در تجربه تعديل ساختاري (دولت هاشمی) چه انتظاري داشتند و در عمل چه شد. خيلي صريح اعلام مي‌کند که از طريق دستکاري نرخ ارز فکر مي‌کرديم مي‌توانيم همه مسائل اقتصاد را حل کنيم. اما نتيجه خلاف انتظارات با شکست روبه‌رو شد. با پارادکس غرور و ناتواني روبه‌رو هستیم. ليبرال‌هاي وطني، مغرورهاي ناتوان هستند... در مقام حرف و تبليغات ادعا مي‌کنند که علمي نگاه مي‌کنند و براي هر مسئله راه‌حل مشخص دارند اما نيلي به صراحت گفته که در دوره سازندگي در دام روزمرگي و واکنش‌هاي محض افتاده بوديم. اینها با فرض اطلاعات کامل، تحلیل‌های اقتصادی را شروع می‌کنند، بعد به طور طبیعی هر کس را که جور دیگری فکر می‌کند، نادان و مغرض فرض می‌کنند. اگر دقت کرده باشید نئوکلاسیک‌های وطنی همین هتاکی را دارند... یک‌چيز بسيار خطرناک که اميدوارم گوش براي شنيدن آن در دولت وجود داشته باشد، اين است که اينها جاي اينکه شکست‌ها را ببينند و عبرت بگيرند، مي‌گويند ما شاهکار کرديم و با وجود افزايش قيمت‌ها، آثار تورمي متناسب آن مشاهده نشد و هنوز جا براي فشار جديد به مردم وجود دارد... من برای مناظره با سخنگوی دولت و مسعود نیلی اعلام آمادگی می‌کنم... خیلی حیاتی است که یک گفت‌وگوی ملی صورت بگیرد تا دولت از این اشتباهات فاحش نجات پیدا کند».
فرشاد مؤمنی آبان 1396 هم به روزنامه آرمان گفته بود: «ما با طیف بسیار متنوعی از مشکلات در کشور روبه‌رو هستیم که شاید مهم‌ترین آن بحران معنوی و اخلاقی است... رشد اقتصادی سال ۹۵، یک رشد بی‌کیفیتی بوده، زیرا رشد بی‌کیفیت بنا بر تعریف رشد، مبتنی بر خام‌فروشی، دلالی، سوداگری و ترویج تجارت پول است... در خطابه جدید آقای مسعود نیلی باز هم مشاهده می‌شود که وی به صراحت گفته در تعیین نرخ ارز باید محور و مبنا، منافع صادرکنندگان باشد و این یک خطای راهبردی است که در گذشته نیز تجربه شده. قبل از اینکه به مسائل تولیدکنندگان رسیدگی شود، دولت به دنبال حل مسئله صادرات است و این یک فاجعه است. در اقتصاد سیاسی رانتی به اعتبار اینکه بخش بزرگی از صادرکنندگان با مضمون واسطه‌گری و دلالی کار دارند و خود نیز به‌طور مستقیم تولیدکننده نیستند، این مسئله به ویژه درباره صادارت غیرنفتی و سنتی بسیار جلوه‌ بارزتری دارد... در این شرایط بسیار پیچیده که تولیدکنندگان در شرایط بحرانی روزگار می‌گذرانند، همچنان مشاوران دولت به صراحت می‌گویند که نباید به تولیدکنندگان اعتنایی کرد، در حالی‌ که بقا و امنیت کشور، کیفیت زندگی مردم و توان رقابت اقتصاد ملی، تابعی از وضعیت تولیدکنندگان است. مشکل کار، گزارش‌های غلط مشاوران اقتصادی به روحانی است. رئیس‌جمهور حداقل باید در سال پایانی این را
متوجه شود».   جبهه اصلاحات از ترس رأی نیاوردن مانع نامزدی اصلاح‌طلبان شد
در حالی که طیف تندرو اصلاح‌طلبان، بیانیه 110 فعال اصلاح‌طلب با موضوع ضرورت شرکت در انتخابات و تحت عنوان «روزنه‌گشایی» را مسخره می‌کنند، یکی از امضاکنندگان خطاب به طیف تحریمی گفت: دوم خرداد 1376 هم روزنه‌گشایی بود.
امضاکنندگان بیانیه می‌گویند بهانه‌های فعلی مبنی بر آزاد نبودن انتخابات همواره بوده اما اصلاح‌طلبان در انتخابات مختلف شرکت کرده و بعضا پیروز هم شده و تاثیرات مهمی بر سیاست کشور گذاشته‌اند. آنها همچنین به دوبار حمایت از روحانی (با وجود حذف شدن مرحوم‌هاشمی) استناد می‌کنند که حتی با مجبور کردن محمدرضا عارف به کناره‌گیری در سال 1396 همراه بود.
در این زمینه محمدجواد روح، سردبیر روزنامه «هم‌میهن» که از امضاءکنندگان بیانیه «روزنه‌گشایی کنیم» است، گفت: یکی از انتقاداتی که به امضاءکنندگان بیانیه مطرح می‌شود این است که می‌گویند استمرارطلب هستید. بله؛ من استمرارطلب هستم. نمی‌شود که هر بار ما چک سفید امضا بدهیم و بگوییم ما کاندیدا نداریم، شما تشریف بیاورید با رای اقلیت رئیس‌جمهور و نماینده شوید. انتخابات دوم خرداد 1376 به‌عنوان نقطه‌عطف و بروز نهائی تفکر اصلاح‌طلبی، خود تلاشی برای روزنه‌گشایی بود. بزرگانی که منتقد روزنه‌گشایی هستند و بعضاً، حتی این عبارت را به تمسخر به کار می‌برند، خودشان کسانی هستند که صدها بار گفته‌اند ما انتخابات دوم خرداد را با این رویکرد شرکت کردیم که ۳ یا ۴ میلیون نفر به آقای خاتمی رای بدهند و این سبد رای تبدیل به بستری شود برای شکل‌گیری یک نیروی اجتماعی. اما در عمل، موج اجتماعی برخاست و این ۳ یا ۴ میلیون رای تبدیل به ۲۰ میلیون شد. اما همین موج در  سال ۱۳۸۱ و انتخابات شوراها که آزادترین انتخابات پس از جمهوری اسلامی بود، فروکش کرد؛ به‌طوری که ۱۰۰ هزار نفر به تاج‌زاده رای دادند و رتبه شانزدهم تهران را کسب کرد.
به‌رغم این شکست و رویگردانی جامعه از صندوق رای، عموم اصلاح‌طلبان این رویکرد روزنه‌گشایی (یا همان تکیه بر صندوق رای) را ادامه دادند. انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۴ اولین جایی بود که در سطح دولت قرار بود چهره‌هایی مثل عزت‌الله سحابی و حتی شیرین عبادی وارد ساختار سیاسی شوند و در این جهت نیز، از دکتر معین حمایت کردند. اگر آن انتخابات با پیروزی دکتر معین همراه می‌شد، قرار بود مهندس سحابی ریاست سازمان برنامه و بودجه را برعهده بگیرد. در واقع، قرار بود یک روزنه‌گشایی مهم برای نیروهای اپوزیسیون قانونی و حتی چهره‌های سکولار برای مشارکت در ساخت سیاسی باشد. همان موقع هم اصلاح‌طلبان از سوی تحریم‌گران مورد تمسخر قرار می‌گرفتند. همین روند در سال 1392 هم ادامه پیدا کرد که به برجام ختم شد.
وقتی ما از روزنه‌گشایی سخن می‌گوییم، بخشی از مخالفان و منتقدان فکر می‌کنند که ما قصد داریم خودمان را وامدار قدرت کنیم. بعضی دیگر نیز برچسب‌هایی مثل «مزدور» و «وابسته» را علیه ما به کار می‌برند. درباره نسبت این بیانیه با مواضع جبهه اصلاحات، اوایل آبان‌ماه در تحلیل مفصل «نه جبهه، نه اصلاحات» پیش‌بینی خود را نوشته و حتی پیشنهاد جدا شدن
دو طیف را داده بودم؛ اما بزرگان و احزاب هر دو طیف ظاهراً مصلحت را در تداوم ساختار موجود می‌بینند. خروجی جبهه اصلاحات با ساختار فعلی این است که در آستانه هر انتخاباتی اعلام می‌کند شرکت نمی‌کنیم یا شش ماه مانده می‌گویند که «این انتخابات، انتخابات ما نیست» و تلویحاً توصیه می‌کنند نامزد هم نشوید. اگر دوستان مثل انتخابات مجلس هفتم یا یازدهم نامزد می‌شدند اما تأییدصلاحیت نشده بودند، می‌گفتیم کاندیدا داشتیم که رد شد و شرکت نمی‌کنیم. اما در این انتخابات، عملاً اصلاح‌طلبان به میدان نیامدند.
چرا آن طرف بازی را نبینیم؟ در همین انتخابات، شواهد نشان می‌دهد وضعیت از مجالس دهم و یازدهم بهتر است. چند نفر از کارگزاران و چند نفر از چهره‌های شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و چهره‌های شناخته‌شده تأییدصلاحیت شده‌اند. یا علی مطهری که در انتخابات پیشین ردصلاحیت شده بود، مورد تأیید قرار گرفت. چند نماینده مجلس دهم که برای دور پیشین انتخابات رد شده بودند، این بار تأیید شدند. این ۱۱۰ نفری که در شهرستان‌ها به‌عنوان نامزد مطرح هستند و تعدادی که در تهران هستند، نمی‌گوییم چهره‌های بسیار شاخص و درجه اول اصلاحات هستند؛ اما از مجلس دهم خیلی شناخته‌شده‌تر هستند. وضعیت‌ تاییدصلاحیت‌ها از مجلس دهم و یازدهم بهتر است. آن هم در شرایطی که ۹۰ درصد چهره‌های اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا - حتی اعضای دولت روحانی - برای شرکت در انتخابات نامزد نشدند.
واقعیت این بود که اکثریت قریب‌به‌اتفاق نامزدهای بالقوه اصلاح‌طلب خودشان به صحنه نیامدند. ردصلاحیت اصلی توسط خود جبهه اصلاحات انجام شد. با تصمیمی که جبهه اصلاحات گرفت، بخش عمده‌ای از آنها که قصد نامزدی داشتند، منفعل و دلسرد شدند. در نتیجه، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که مطرح می‌شود کاندیدای قابل قبولی نداریم. درحالی‌که این حرف اشتباه است. آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران می‌گوید ما برای هر ۱۰ کرسی استان کرمان، کاندیدای شناخته‌شده داریم. استان قزوین همین وضعیت را دارد. یا چهره‌ای در حد محمدباقر نوبخت در رشت کاندیدا و تایید شده. آیا او فرد ناشناخته‌ای محسوب می‌شود؟ نوبخت با سابقه چند دوره نمایندگی مجلس، سخنگویی دولت و معاونت ریاست‌جمهوری، قابلیت مطرح شدن برای گزینه ریاست مجلس را ندارد؟ باید از جبهه اصلاحات پرسید که دقیقاً شما در این انتخابات و در صحنه سیاست، چه می‌کنید؟  اصل موضوع این است که دوستان دیدند مشارکت پایین است، برای همین کاندیدا نشدند و لیست هم ندادند. ریشه این موضع انتخاباتی، فقط ترس از شکست است. عدم شرکت در این انتخابات، هیچ توجیه دیگری ندارد. ما شجاعت این را داریم که با علم به احتمال شکست، از این فرصت استفاده کنیم.
مأموریت هراس‌افکنی در نشریات زنجیره‌ای روزنامه «هم‌میهن» در صفحه نخست خود تصویری از رئیس‌جمهور سابق آمریکا را کار کرد و با تیتر «هراس اقتصاد از سایه ترامپ» پیشاپیش خط هراس‌آفرینی برای ضریب‌بخشی به تهدیدات این کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا را کلید زد.
به گزارش «وطن امروز»، تبدیل رسانه داخلی به ابزار جنگ روانی دشمنان خارجی، امر جدیدی در تاریخ مطبوعات ایران به حساب نمی‌آید. لیست طویلی از جراید معاصر را می‌توان تهیه کرد که کار ویژه اصلی‌شان تثبیت خط روانی دشمنان کشور بوده است. این رویه البته به یک نحله و اندیشه بازمی‌گردد، تا جایی که ابداع واژگانی همچون «غرب‌زده» در ادبیات فارسی را می‌توان واکنشی به این پدیده دانست. با این حال غرب‌زدگی موجود در فضای رسانه‌ای کشور بیشتر جنبه ایجابی داشته است، به این معنا که یک رسانه همسو با غرب با تبلیغ ایده غرب و سفیدشویی تاریخ دولت‌های استعماری به دنبال کسب وجاهت برای غربی‌ها بوده است. اما در این سال‌ها بخشی از کار ویژه رسانه‌های غرب‌گرا سلبی شده است. به این معنا که با ایجاد ارعاب، ادامه‌دهنده استراتژی تهدید آمریکا علیه مردم ایران می‌شوند.
در جدیدترین مورد روزنامه «هم‌میهن» در صفحه نخست شماره روز گذشته خود تصویری از دونالد ترامپ، را کار کرد و با تیتر «هراس اقتصاد از سایه ترامپ» پیشاپیش خط هراس‌آفرینی برای ضریب‌بخشی به تهدیدات را کلید زد. تیتر عجیب این روزنامه از یک طرف پیام التهاب را به بازار کشور صادر می‌کند و از سوی دیگر با مانور روی این گزاره که باید از سایه ترامپ هم ترسید، جنبه‌ای ضد عزت و کرامت ملی ایرانیان دارد. این مشی ضدملی البته امری آشنا در سیاست رسانه‌ای جریان اصلاح‌طلب به حساب می‌آید. اردیبهشت 98 بود که هفته‌نامه «صدا» به سردبیری جواد روح که حالا همین سمت را در روزنامه «هم‌میهن» به عهده‌ دارد، همزمان با تهدیدات نظامی دولت ترامپ، در یک رپرتاژ آشکار برای ارتش آمریکا، صفحه نخست مجله خود را به تصویری از ناوها و جنگنده‌های آمریکا اختصاص داد و از تیتر «دوراهی جنگ و صلح»
استفاده کرد.
این اقدام ضدملی که حتی با انتقاد برخی اصلاح‌طلبان نیز همراه شد، در حالی بود که یک سال پیش از آن دولت آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران خارج شده بود و عملا نشان داده بود کمترین اعتمادی نمی‌توان برای توافق و تعامل با واشنگتن داشت. ایجاد رعب با برجسته کردن احتمال جنگ از یکسو و محکوم کردن ایران به اینکه اگر تن به زیاده‌خواهی‌های ترامپ ندهد، لاجرم باید گزینه جنگ را انتخاب کند. از سوی دیگر، 2 لبه قیچی فشار روانی دولت آمریکا به افکار عمومی ایران به حساب می‌آمد. یک سال بعد و پس از آنکه تصویر برخورد تحقیرآمیز ترامپ با رئیس‌جمهور صربستان در رسانه‌های جهان خبرساز شد و فعالان شبکه‌های اجتماعی، آن را تصویری نمادین از مناسبات آمریکا در برابر دیگر کشورها به حساب آوردند، این هفته‌نامه با درج مطلبی با عنوان «ناسیونالیسم وارونه» نوشت: «اما آیا واقعا اقداماتی از جنس نشستن رئیس‌جمهور صربستان را باید مایه شرمساری او و ملتش دانست؟ حتی فرض کنیم ادعای روسیه و راست‌گرایان درست باشد و سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک بره مقابل همتای آمریکایی خود نشسته است؛ آیا اگر منافع صربستان چنین اقتضا کند، باید اقدام رئیس‌جمهور این کشور را تمسخر کرد؟ یا باید آن را شجاعتی اخلاقی و عقلانیتی سیاسی خواند که جهت بهبود موقعیت بین‌المللی و کسب منافع اقتصادی اتخاذ شده است؟»