دوگانگی‌های زیر پوست جوزپ بورل

کلمات اخیر جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ماکت کوچکی از ابعاد واقعی یک تمدن مدعی است. واقعاً چطور می‌شود این همه دوگانگی زیر پوست یک انسان جمع شود؟ 
شما به عنوان یک مخاطب حتی اگر پس‌زمینه‌ها، حافظه تاریخی و بایگانی اخبار را کنار بگذارید و فقط بر فضایی که یک متن - در اینجا اظهارات جوزپ بورل ـ ترسیم می‌کند متمرکز بمانید باز نمی‌توانید حیرت خود را از این همه دوگانگی کتمان کنید. 
به این متن توجه کنید: «رویترز گزارش داده مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با انتقاد شدید از رفتار اسرائیل در جنگ غزه گفت غزه مثل سطح ماه شده است و هیچ امکاناتی برای زندگی ندارد. جوزپ بورل گفت کمک‌هایی که به غزه می‌رسد برای مقابله با «وضعیت فاجعه‌بار انسانی» بسیار اندک و ناکافی است. بورل همچنین درباره درخواست اسرائیل از فلسطینیان در جنوب نوار غزه برای حرکت به سمت شمال ابراز شک و تردید کرد و گفت غیرممکن است کسی در آنجا زندگی کند. آنجا آب و برق و فاضلاب ندارد. نه خانه‌ای وجود دارد و نه هیچ چیزی، مثل سطح ماه است. اگر آن‌ها ـ اسرائیلی‌ها ـ می‌خواستند غزه را به مکانی تبدیل کنند که هیچ انسانی نتواند در آن زندگی کند، به هدف خود در شمال منطقه غزه رسیدند.»
وقتی چنین توصیفاتی را می‌خوانید حتی بدون توجه به عنوان، سبقه و شخصیت حقوقی گوینده صرفاً با اتکا به گزارشی که او از یک فاجعه انسانی در غزه می‌دهد ـ می‌دانیم ۳۳ هزار انسان که اغلب آن‌ها زنان و کودکان بی‌دفاع و غیرنظامی بوده‌اند قربانیان جنایت هولناک اسرائیل شده‌اند ـ تصویری از انسانی واقع‌بین که دست‌کم دوست دارد با واقعیت در ارتباط باشد در ذهنتان نقش می‌بندد، به ویژه وقتی جوزپ بورل از قدرت تخیل خود بهره می‌برد و برای اینکه بار عاطفی فاجعه را بهتر نشان دهد می‌گوید غزه مثل سطح ماه شده است. 


اما وقتی ادامه خبر را می‌خوانید انگار صحنه کاملاً عوض می‌شود و ما با فردی روبه‌رو می‌شویم که همچنان جوزپ بورل خوانده می‌شود، اما مثل آن است که با آن جوزپ بورلی که صحنه غزه را ترسیم می‌کند و از قدرت خیال خود بهره می‌برد تا عواطف ما را نسبت به فاجعه تحریک کند هیچ نسبتی برقرار نمی‌کند. 
ادامه خبر این گونه است: «مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت: اتحادیه اروپا در حال آماده شدن برای گسترش دامنه تحریم‌های خود علیه تهران است، چون حمله موشکی - پهپادی ایران، خاورمیانه را «در لبه پرتگاه» قرار داده است.»
شگفت‌انگیز است آدمی تا چه اندازه می‌تواند دچار خودفریبی شود. دقت کنید وقتی بورل می‌خواهد جنایات اسرائیل را ترسیم کند با اینکه ترسیم نسبتاً دقیقی از واقعه دارد هیچ اشاره معنادار و روشنی به فاعل آن جنایت‌ها نمی‌کند؟ آقای بورل! جنایت فاعل نمی‌خواهد؟ هیچ اشاره‌ای به تبعات منطقه‌ای و بین‌المللی این جنایت دیده نمی‌شود، بورل ترجیح می‌دهد آنجا تبعات جنایات اسرائیل را مسکوت بگذارد، ترجیح می‌دهد تبعات این جنایت‌ها را در حد یک استعاره شاعرانه متوقف نگه دارد و آن را در پیوند با خاورمیانه، امنیت ساکنان خاورمیانه و سرنوشت میلیون‌ها انسانی که در این منطقه زندگی می‌کنند نبیند و به یاد نیاورد. 
واقعاً چه کسی و کدام رژیم، بازی لبه پرتگاه را شروع کرده است؟ آیا جوزپ بورل این را نمی‌داند؟ آیا خاورمیانه بود که پا به رؤیای اسرائیل گذاشت یا نه این اسرائیل بود که رؤیای تعبیرنشدنی خود را به خاورمیانه آورد و خواب خاورمیانه را آشفته کرد؟ 
انسانی که دچار خودفریبی است مختصات روشنی دارد و آن این است: راهی ندارد جز اینکه گوشه‌هایی از واقعیت را مسکوت بگذارد تا بتواند دستاویزی بر تحریف واقعیت دست و پا کند. یعنی مسئول سیاست خارجی اروپا نمی‌داند چرا ایران به اسرائیل حمله موشکی کرد؟ آیا ایران به ساختمان کنسولگری اسرائیل حمله کرد و خاورمیانه را در لبه پرتگاه قرار داد؟ حتی یک روان‌پریش هم می‌تواند در منظومه آشفته ذهن خود چنین نسبت‌های ساده‌ای را برقرار کند، اما فراموش نکنیم جوزپ بورل به عنوان یک سیاستمدار غربی یک انسان دوپاره است. او با کمک گرفتن از استعاره ماه می‌خواهد تصویری از یک انسان عاطفی و گرم از خود نزد افکار عمومی ترسیم کند و با گفتن اینکه ایران، خاورمیانه را لبه پرتگاه قرار داده به آن اقلیت اشغالگر و حامیان مالی، تسلیحاتی و رسانه‌ای‌شان پیام بفرستد که آن ترسیم‌ها از ویرانی‌های اسرائیل بیشتر از یک نقاب و نیرنگ نیست.