ديدار  با يار مهربان 

دوشنبه غروب در مراسم رونمايي كتاب «دريدا در متن» نوشته ارزشمند عبدالكريم رشيديان، به حرف‌هاي سخنران‌ها گوش مي‌كردم كه ناگهان توجهم به خود كتاب جلب شد. مجلد قطور، آرام و ساكت، پيش روي من روي ميز آرام گرفته بود و هيچ نمي‌گفت، اگرچه هزاران هزار حرف در دل داشت. احساس غريبي به من داست داد. دچار آشنايي‌زدايي شدم. انگار كتاب داشت خود را به عنوان يك پديده به من نشان مي‌داد، يك شيئي في‌نفسه آن طور كه روكانتن شخصيت رمان «غثيان» نوشته ژان پل سارتر در مواجهه با اشياي بي‌جان دچارش مي‌شد. با اين تفاوت كه روكانتن دچار غثيان مي‌شد، اما من دچار حيرت و شگفتي شدم. با خودم فكر كردم به راستي اين جسم نسبتا حجيم (كتاب نزديك به هزار صفحه است) و مكعبي شكل چيست كه پيش روي من قرار گرفته و من با 50 - 40 نفر ديگر جمع شده‌ايم تا راجع به آن گفت‌وگو كنيم؟ دكتر مرتضي نوري، يكي از سخنران‌ها، در انتهاي صحبت‌هايش، كتاب را «يك اثر هنري» خواند، اگر چه دكتر رشيديان، متواضعانه و با فروتني بزرگ‌منشانه خودش به اين توصيف لبخندي زد. 
بعدا كه دكتر رشيديان درباره فرآيند نگارش كتاب حرف زد، بيشتر به حقانيت و درستي «اثر هنري» خواندن آن پي بردم. او گفت دست كم 9 سال عمرم را صرف نگارش اين كتاب كرده‌ام و من با شناختي كه از او و آثارش دارم، گواهي مي‌دهم كه در اين سخن ذره‌اي اغراق نيست. خود دكتر رشيديان گفت، به راستي چه پولي با ارزش 9 سال عمر آدمي قابل مقايسه است؟ هيچ چيز. كتاب خوب، كتابي كه بتوان به درستي آن را يك اثر هنري خواند، بخشي از عمر آدمي را از آن خود كرده است، مثل عمري كه فرهاد در بيستون صرف تراشيدن كوه كرد. 
نمايشگاه كتاب از ديروز شروع شده. متاسفانه فعلا تهران نيستم و نمي‌توانم در روزهاي ابتدايي به نمايشگاه سر بزنم، اگرچه اميدوارم خيلي زود از مسافرت برگردم و به نمايشگاه بروم. امسال قطعا نمي‌توانم كتاب بخرم. قيمت كتاب، مثل قيمت ساير كالاها، بسيار زياد شده. كتابي را كه تا يكي، دو سال پيش، 70 - 60 هزار تومان قيمت داشت، حالا بايد كم كم 300 - 200 هزار تومان خريد. يك زماني هم شاكي بودند كه نمايشگاه كتاب در ايران، در اصل فروشگاه كتاب است و اكثريت دانشجويان و دانش‌آموزان براي خريد كتاب و بهره بردن از تخفيف‌هاي رايج نمايشگاه به آن مي‌روند و همين باعث مي‌شود كه خيلي شلوغ شود و... حالا اما ديگر تخفيف‌ها هر چقدر هم باشد، براي دانشجو و دانش‌آموز و روزنامه‌نگار بي‌پول فرقي نمي‌كند. با اين همه نمايشگاه كتاب هنوز شلوغ است. اين به خاطر سرشت بي‌ادعا و پذيراي كتاب است. كتاب يكي از عجيب‌ترين و ماندگارترين و جذاب‌ترين مصنوعات بشر است. رفيقي ساكت و بسياردان و شفيق. در طول همه اين چهل و چند سالي كه زندگي كرده‌ام، كم كتاب نخوانده‌ام، درباره آن هم زياد خوانده‌ام و شنيده‌ام. اما همچنان فكر مي‌كنم يكي از بهترين توصيف‌ها از اين دوست عزيز را زنده ياد عباس يميني‌شريف (1368-1298) آموزگار و نويسنده و شاعر فقيد ارائه كرده است، همو كه شعر زيبا و به يادماني «ما گلهاي خندانيم/ فرزندان ايرانيم» را سروده است. شعر زيبا و روان استاد يميني‌شريف را همه از بر هستيد: من يار مهربانم/ دانا و خوش بيانم/ گويم سخن فراوان/ با آنكه بي‌زبانم/ پندت دهم فراوان/ من يار پند دانم/ من دوستي هنرمند/ با سود و بي زيانم/ از من مباش غافل/ من يار مهربانم... مي‌خواستم اين را به خودم يادآوري كنم كه درست است كه شايد نتوانم كتاب بخرم، اما مهم نيست. لااقل مي‌توانم به گشت و گذار در غرفه‌ها بپردازم و با تماشاي جلد كتاب‌ها و ديدن احيانا نويسندگان و مترجمان، لحظه‌هاي خوشي را در اين هفته پاياني ارديبهشت ماه سپري كنم، به‌خصوص اگر دوستي كتابخوان و كتاب دوست همراهم باشد و در اين قدم زدن بتوانيم راجع به تازه‌هاي نشر و كتاب‌هاي جديد گفت‌وگو كنيم. خدا را چه ديدي، شايد دل به دريا زدم و معادل پول يك پيتزا يا ساندويچ هم يك كتاب گرفتم. با اميد.