از سانتاباربارا تا پلاسکو

حوادث و بلایای طبیعی به‌دلیل افزایش حساسیت جامعه و جلب توجه افکار عمومی سبب می‌شوند موضوع به یک دستور کار سیاستی 
«Policy Agenda» تبدیل شود. در فرایند سیاست‌گذاری، سؤال بسیار مهم این است که میان انبوه مسائل، چالش‌ها و مشکلاتی که وجود دارد، کدام مسئله در اولویت سیاست‌گذاران قرار خواهد گرفت؛ به عبارت بهتر، ازآنجاکه در هر مقطع زمانی مسائل و مشکلات متعددی رقابت می‌کنند تا مورد توجه سیاست‌گذاران و دولتمردانی باشند که ترجیحات، ارزش‌ها و اولویت‌های متفاوتی دارند، نکته مهم آن است که کدام‌یک از آنها موفق می‌شود روی میز سیاست‌گذاران قرار گیرد و به یک دستور کار سیاستی تبدیل شود. عامل بسیار مهمی که در این فرایند ایفای نقش می‌کند، توجه و حساسیت عمومی به یک مسئله است. در این چارچوب است که حوادث و فجایع طبیعی یا غیرطبیعی سبب می‌شوند یک موضوع خاص در یک زمان خاص به یک دستور کار سیاستی تبدیل شود و در صورت فراهم‌شدن الزامات دیگر به تغییر سیاستی «Policy change» نیز منجر شود. تجربه نشست نفتی در جنوب کالیفرنیا بهترین نمونه از تأثیر یک حادثه و اتفاق در حوزه سیاست‌گذاری است؛ یکی از بزرگ‌ترین حوادث نفتی دنیا در 28 ژانویه 1969 در شهر سانتاباربارا در جنوب کالیفرنیا رخ داد، در این حادثه که به‌دلیل نشت نفت اتفاق افتاد، بیش از 200 ‌هزار گالن نفت به آبراه سانتاباربارا وارد شد و 800 مایل مربع از منطقه تحت‌الشعاع قرار گرفت. هشت ماه پس از این تاریخ در کنفرانسی که در سیاتل برگزار شد، سناتور گایلورد نلسون که از فعالان محیط ‌زیست و از مخالفان جنگ ویتنام بود، در فراخوانی پیشنهاد داد در بهار 1970 یک راهپیمایی سراسری در حمایت از محیط‌ زیست برگزار شود؛ این فراخوان با استقبال گسترده و بی‌نظیری روبه‌رو و مبنای نام‌گذاری 22 آوریل به نام روز جهانی زمین شد. دو سال بعد، اولین کنفرانس زیست‌محیطی سازمان ملل در سطح سران کشورهای عضو برگزار شد. نشت نفتی در سانتاباربارا سرآغاز جنبش‌های نوین محیطی زیستی در آمریکا و تغییر و اصلاح قوانین زیست‌محیطی شد و حساسیت عمومی به آلودگی‌های محیط ‌زیستی را نه‌تنها در آمریکا، بلکه در سراسر جهان برانگیخت. روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز در سال 1989 با انتشار یادداشتی یادآور شد نشت نفتی در سانتاباربارا باید به‌عنوان روز تولد جنبش نوین محیط زیستی شناخته شود. در چارچوب ادبیات سیاست‌گذاری عمومی گفته می‌شود حادثه نفتی سانتاباربارا و انتشار کتاب بهار خاموش -که از سوی راشل کارسون درباره اثرات مخرب «ددت» منتشر شده بود- سبب شدند چالش محیط ‌زیست از یک مسئله سیاست‌گذاری «Policy Problem» به دستور کار سیاست‌گذاری «Policy Agenda» تغییر وضعیت دهد و از این دو اتفاق به‌عنوان نقاط عطف تاریخ جنبش‌های زیست‌محیطی و افزایش آگاهی عمومی درباره چالش‌های محیط ‌زیست یاد می‌کنند. 
 با توجه به اینکه حادثه پلاسکو را باید در زمره حوادثی دانست که نه‌تنها باعث جلب توجه سیاست‌گذاران شده، بلکه فضای عمومی کشور را نیز به‌شدت تحت‌ تأثیر قرار داده، بسیار ضروری است تأثیرهای این رخداد تلخ بر حوزه سیاستی کشور رصد شود. سؤال مهم در این میان این است که آیا حساسیت عمومی و همدلی و همیاری ملی ایجادشده پس از بروز حادثه، منجر به یادگیری سیاستی خواهد شد؟ آیا در سیاست‌گذاری شاهد اتخاذ سیاست‌هایی مبنی بر جبران خسارت‌ها و پیشگیری از وقوع حوادث مشابه خواهیم بود؟ پیش از این در یادداشتی اشاره کرده بودم تشکیل هیئت ویژه تدوین گزارش ملی پلاسکو یک رخداد تاریخی در عرصه سیاست‌گذاری کشور به شمار می‌رود، چراکه برای اولین‌بار است که هیئت ویژه بررسی یک حادثه فاجعه‌آمیز، محدود به مقامات رسمی نیست. می‌دانیم مسئولان دستگاه‌های ذی‌ربط ممکن است خودشان دلیل بروز حادثه و بخشی از وقوع مسئله باشند. مهم‌ترین وظیفه این هیئت این است که مدل‌های یادگیری از این حادثه را تبیین، آموخته‌های سیاستی پلاسکو را تدوین و نحوه ورود این آموخته‌ها به حوزه سیاستی را به‌طوری‌که منجر به تغییرات سیاستی شود، تشریح کند. نکته آخر اینکه اگر بتوان هنر یادگیری سیاستی از حوادث و اتفاقاتی نظیر پلاسکو را در عرصه سیاست‌گذاری کشور نهادینه کرد، می‌توان امیدوار بود شمار این حوادث کاهش یابد.