در متن، ماندن حتی پس از مرگ

رضا نامجو| بعد از رفتنش بارها درباره ابعاد مختلف زندگی حرفه‌ای او سخن گفته‌اند. «ممیز گرافیست»، «ممیز تصویرگر»، «ممیز معلم»، «ممیز رهبر» و... بخش‌هایی از زندگی حرفه‌ای یکی از مهمترین هنرمندان یک قرن اخیر ایران به حساب می‌آیند. تأثیرگذاری او تا به آن حد غیرقابل انکار است که امتداد تفکر و نوع نگاهش به مقوله گرافیک را هنوز هم می‌شود در میان آثار شاگردانش مشاهده کرد.
حالا 6‌سال است از مرگ او می‌گذرد، اما بحث درباره وجوه مختلف کاری‌اش چیزی نیست که رنگ کهنگی به خود بگیرد. او را نماد طراحی گرافیک ایران نامیده‌اند و برای خیلی‌ها هم وقتی نام گرافیک ایران بر زبان می‌آید، ممیز اولین نامی است که به ذهن متبادر می‌شود. سوال مهم این است که چرا؟! چرا هنوز او تا این حد حتی بعد از نبودنش مهم است و بحث درباره‌اش تازه و جذاب؟ سوال بعدی آن است که چرا هنوز بعد از این همه ‌سال فعالان هنرهای تجسمی و خاصه گرافیک و طراحی نام او را به‌عنوان یک نشانه به ذهن‌هاشان سپرده‌اند و به خاطر می‌آورند؟ چرا حرف‌زدن از او، نوشتن درباره‌ او، طراحی پوستر به یاد او، برگزاری نمایشگاه به یاد او و بردن نام او تا این حد مهم است؟ چرا با این‌که می‌دانیم مرتضی ممیز نخستین بانی گرافیک نوین در ایران نیست، خیلی‌ها او را پدر گرافیک نوین ایران می‌دانند؟ مرتضی ممیز در لباس معلمی، تسلط کم‌نظیری بر طراحی گرافیک داشت و کاملا به این‌که چه می‌خواهد به شاگردانش یاد بدهد، خودآگاه بود. او در زمینه رهبری صنف هم کارهای قابل اعتنایی انجام داد و نقش غیرقابل انکاری در تأسیس انجمن گرافیک ایران داشت. ممیز به روایتی 4 شهریور و به روایتی دیگر 5 شهریورماه 1315 در تهران به دنیا آمده است. به بهانه سالروز درگذشتش به سراغ 4 تن از هنرمندانی رفته‌ایم که با او دمخور بودند و خاطرات جالبی از همکاری یا همنشینی با او دارند. قباد شیوا، بهروز غریب‌پور، تاها بهبهانی و هوشنگ مرادی‌کرمانی کوشیده‌اند بخشی از زوایای شخصیتی و حرفه‌ای مرتضی ممیز را به بهانه سالروز تولدش بازگو کنند.