و جناب رييس‌جمهور

پاي‌گيرنده ملي نشستم و همچنان كه شما فارغ از جنجال‌هاي تبليغاتي لب به سخن گشوديد، منم گوش را تيز كردم كه به دقت و وسواس نخستين سخنان شما را در آغاز دولت دوازدهم واكاوي كنم تا خميرمايه‌اي براي اين چند سطر شود. آنجا كه سخن از اقتصاد و سياست بود كمتر ذهنم را متمركز مي‌كردم چون در اين دو حوزه حرف بسيار است و درد دل بسيار‌تر و من هم چون سررشته‌اي در اين خصوص ندارم طبيعي است تا به اين دو موضوع كمتر بينديشم. اما آن قسمت از سخنان‌تان كه فرهنگ و اجتماع را پررنگ‌تر مي‌كرد، برخورد انديشه‌ها در غالب افراد و جناح‌ها بود كه در خود بار معنايي عميقي داشت. آنجايي كه پس از پايان نطق انتخاباتي كانديداها از كنار هم رد شدن مخاطبين شما با مخاطبين ساير رقبا ياد كرديد نقطه عطف اين يادداشت است.
ملت سربلند ايران طي سال‌هاي بعد از انقلاب هيچگاه جدا از هم نبوده و هميشه بنا بر ادبيات سياسي رايج، ملتي واحد هستند و تابع فرهنگي غني و متمدن ايراني. بر اين اساس چنانچه اگر بر همان گفته شما مخاطبين جدا از هم بودند، تابع سياست‌ورزي‌هاي خطي و جناحي خاصي است كه اين دودستگي را موجب شده است. اگر ما ملتي واحد هستيم يا غير آن، ريشه‌اش را بايد در سياست‌هاي چندگانه و غيرواحد در اركان گوناگون دولتي و حاكميتي سراغ بگيريم، چون معتقديم آب زلال از سرچشمه‌اي واحد در جريان است و هيچ مسير زائد و آب رفت منحرفي بستر حيات ،دمي را خشك نمي‌كند مگر با دست يازي و طمع فراوان! ما ملت ايران به آن سرچشمه معتقديم و مايليم كه از نعمت‌هاي آن بهره جوييم اما مشكل در انحراف مسير اين تغذيه است. اگر خوان نعمت‌ها بر سفره ايراني به عدل و مساوي در تمام شاخه‌هاي حياتش تقسيم شود و در اختيار غير نباشد...
افراد ايراني هيچگاه جهت تامين مايحتاج روزانه خود به سمت سياست‌بازي و جناح‌بندي متمايل نمي‌شوند و رفاه را تنها از همان سرچشمه طلب مي‌كنند.
 نيك مي‌دانيد در سال‌هاي اخير مردم ايران بنا بر شرايط خاص اجتماعي، سياسي، فرهنگي و به ويژه اقتصادي و بنا بر تجربيات خود، چاره را در نزديكي به جريان‌هاي سياسي مي‌دانند تا گذران عمر كرده و در كوره‌راه‌هاي موجود در مسير زندگي عقب نمانند و اين نسخه‌اي است كه ناخودآگاه سياست براي‌شان پيچيده است تا جايي كه در اجتماع، نزديكي به جناح‌ها به صورت ممر درآمدي است كه در اذهان و افواه- چه غلط و چه درست- به عنوان راهكار در آمده است.
امروز به جد هر فرد ايراني براي انتخاب شغل و جايگاه اجتماعي خود به دنبال آشنايي است كه در حلقه قدرت دستي بر آتش دارد تا از اين طريق بتواند امرار معاش كند و اين امر قبل از هر انتخابي تا معرفي وزير و وكيل يا هر منصب دولتي و شهري در جامعه ايراني مرسوم شده است. اگر امروز هر هموطن ايراني بتواند فارغ و خارج از سياست‌بازي و باندبازي به كاري مشغول شود و عبارت «چه خوب فلان آشنا و دوست، فلان پست مديريتي را عهده‌دار شده است» از ادبيات ارتباطات فاميلي و دوستانه حذف شود چه بسا به مقدار كافي شغل در اختيار همگان قرار گرفته و بيكاري دغدغه هميشگي شما نخواهد بود و افراد براي تامين معاش سمت جناح و جناح‌بندي و به عبارتي عاميانه «پارتي» نخواهند رفت و در رقابت‌هاي انتخاباتي، ملاك فقط شايسته‌سالاري خواهد بود نه يابنده كانالي!
فرد فرد ايراني، تعريف حزب و حزب‌گرايي را به خوبي مي‌فهمند و آگاهند كه حزب از فلان مرامنامه و خط‌مشي تبعيت مي‌كند و چنانچه در مسير اين تعاريف قرار گيرد بسيار هم در توسعه همه‌جانبه موثر است و در اين تعريف تنها به دنبال فصل اقتصاد نيستند كه فصل فرهنگ و اجتماع را نيز با رويكرد جامعه‌اي روشن‌ضمير و آزادانديش در راهگشاي بسياري از مشكلات پيگيرند ولي شوربختانه در جامعه ما تعريفي جامعه نگر و توسعه‌گرا از حزب در دسترس نيست!