منطقه غرب آسيا صحنه استيصال دشمن از اقتدار ايران

منطقه غرب آسيا مشهور به منطقه آشوب است، منطقه آشوب را منطقه‌اي گويند كه نظم و ثبات در آن اگر نه پديده‌اي بسيار دور از دسترس، كه دست كم به راحتي دست‌يافتني نيست. امكان بازيگري در اين منطقه بايستي متناسب با قواعد آشوب و با در نظر گرفتن تمام مقدورات و محذورات آن باشد. حال اين را در كنار منافع حياتي، بلند مدت و استراتژيك قدرت‌هاي بزرگ در اين منطقه قرار دهيد. طبيعي است داستان منطقه‌اي كه ايران در آن بازيگري مي‌كند با اين مسائل عجين شده است. در اين جا به دو موضوع ناهمگن بر مي‌خوريم؛ نخست منطقه آشوب، دوم كشور ثبات. جداي از اينكه علل تشكيل دهنده امنيت در ايران چيست، آن چه بيشتر توجهات را به خود جلب مي‌كند و هر ناظر بين‌المللي و منطقه‌اي بر آن تأكيد دارد اين است كه امنيت در ايران مقوله مثال‌زدني است. اين همان موضوعي است كه رهبر انقلاب در بيانات نوروزي خويش از آن ياد كردند و فرمودند امنيت ملي به عنوان يكي از دستاوردهاي نظام اسلامي در سال گذشته بوده است.    ايران؛ ثبات در منطقه آشوبطي يكصد سال اخير منطقه غرب آسيا دستخوش تحولاتي بوده است كه لزوما رنگ نظم و ثبات نيز به خود نگرفته است، تحولاتي كه تقريباً در تمام آنها قدرت‌هاي بزرگ نقش مخرب خود را بازي كرده‌اند و امنيت منطقه‌اي را تحت الشعاع خود قرار داده‌اند. از جنگ اعراب و رژيم صهيونيستي و پيش از آن جنگ‌هاي دوم و اول جهاني گرفته تا شرايط فعلي. مجموعه‌اي از درگيري‌ها و مناقشات نظامي و غيرنظامي در منطقه حكمفرما بوده كه خسارت‌هاي فراواني را بر امنيت ملي كشورهاي منطقه بار كرده و اين درگيري‌ها در قرن بيست و يكم نه تنها كاسته نشده است، بلكه بر عمق و گستره آن نيز افزوده شده است. يك پاي ثابت درگيري‌ها در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا نيز غربي‌ها بوده‌اند، در دوره‌اي از تاريخ، انگليسي‌ها و در دوره‌اي نيز امريكايي‌ها، ثبات و امنيت منطقه را وجه المصالحه‌اي براي انتفاع اقتصادي بيشتر خود قرار داده و با استمساك به بحران زايي در منطقه، از يك سو نفت منطقه را به غارت برده‌اند و از ديگر سو بر مصرف سلاح هايشان در منطقه افزوده‌اند و انبارهاي سلاح خود را خالي از سلاح كرده‌اند. در شرايط فعلي نيز منطقه درگير بحران‌هاي متوالي است كه سبب‌ساز يك بخش (و آن هم بخش عمده آن) امريكايي‌ها هستند و بدون ترديد بي ثباتي در منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا را بايد در اتاق‌هاي فكر و انديشكده‌هاي وابسته به وزارت امور خارجه و پنتاگون رهگيري كرد.    مزاحمان منطقه و تلاش براي نگارش استراتژيبرنامه‌اي كه براي منطقه غرب آسيا طراحي شده است نه در كشورهاي اين منطقه كه فرسنگ‌ها دورتر و توسط كساني براي اين منطقه طراحي مي‌شود كه هيچ ارتباط جغرافيايي و تاريخي با اين منطقه نداشته اند، اما با اين حال تبديل به يكي از نيروهاي مزاحم منطقه شده‌اند. 
طنز منطقه غرب آسيا در اين است كه همين نيروهاي مزاحم تلاش مي‌كنند معادلات اين منطقه را به نفع خود ترتيب داده و مانع از بروز قدرت‌هاي مستقل در اين منطقه شوند. يكي از مصاديق اين موضوع را مي‌توان در مناقشه بين قدرت‌هاي بزرگ با استقلال ايران بر شمرد. از سال‌هاي اخر دهه 1970 ميلادي تا كنون منطقه در كشاكش بين تمناي استقلال ايران و مطالبات نامشروع كشورهاي فرامنطقه‌اي بوده است. مناقشه‌اي كه دستاورد آن براي ايران استقلال سياسي و تبديل شدن به الگوي ثبات زا براي منطقه و كشورهاي آن بوده و وجه تمايز ايران با تمام بازيگران فعال حاضر در منطقه شده است. اين مسائل دستاوردهايي هستند كه به موقعيت استراتژيك ايران، هوشمندي استراتژيك نخبگان اين كشور و نيروي نظامي كارآمد و استراتژيك آن باز مي‌گردد.   رابطه مستقيم اقتدار ملي و افزايش اقدامات خصمانه بنابراين و با توجه به تمام مسائل آن چه مشخص است اين است كه رابطه‌اي وثيق بين افزايش عمق استراتژيك و اقتدار ملي ايران از يك سو و تلاش براي ايجاد تضييقات در حوزه بين‌المللي عليه اين كشور با اقدامات خصمانه دشمنان از ديگر سو وجود دارد. در اين منازعه اما اعمال عناصر مشروع اقتدار توسط ايران با مزاحمت‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي نيز روبه‌رو بوده است كه نمونه آن را مي‌توان در نقش و نفوذ امريكا براي تغيير ساختار و بافتار منطقه، تغيير مناسبات سياسي در ايران، تلاش براي شرمنده‌سازي اين كشور با اتهاماتي از قبيل حمايت از تروريسم، نقض حقوق بشر، تلاش براي ايجاد بي ثباتي در منطقه و ... مشاهده كرد.    تحريم‌ها مصداقي از اقدامات خصمانه نمونه عملي اين موضوع را مي‌توان در تلاش دشمنان ايران براي اعمال تحريم‌هايي مشاهده كرد كه به تعبير بسياري از مقامات غربي و امريكايي «فلج كننده» بوده‌اند. تحريم‌هايي كه اخيراً هم عليه ايران اعمال شده و چهار طرح ضد ايراني (اعم از سه طرحي كه مربوط به حزب‌الله لبنان مي‌شود و يك طرح كه مربوط به ايران مي‌شود) را در بر مي‌گيرد، اگر چه نتيجه مستقيم آن چيزي است كه رهبر انقلاب آن را «اظهار ضعف» بر شمردند، اما در جهت كلان نشان از عصبانيت بازيگران متخاصم از اقتدار منطقه‌اي و بسط عمق استراتژيك ايران است. 
تحريم‌هاي امريكا و غرب عليه ايران و ايراد اتهامات عليه ايران را مي‌توان و بايد نتيجه مستقيم سياست صحيح جمهوري اسلامي در راستاي اهداف عاليه يعني ايجاد امنيت فراگير با توجه به فاكتورهاي منطقه‌اي دانست، در طول تاريخ يكصد سال گذشته هيچ زماني يافت نمي‌شود كه در آن امريكايي‌ها در برابر ايران تا اين حد مستأصل شده باشند. اين استيصال تا حدي است كه امريكايي‌ها در جلسات استماع كنگره بر آنند كه نقش ايران بايستي تا حدي كه اينك هست، به رسميت شناخته شود، اما آنها از جلوگيري از بسط اين نقش سخن مي‌گويند. سخن امريكايي‌ها در شرايط كنوني به هيچ وجه اين موضوع نيست كه مي‌توانند نقش ايران را از بين ببرند، بلكه سخن از اين است كه مانع از نفوذ بيشتر نقش ايران در فضاهايي شوند كه پيش از اين محل نفوذ آ‌نها محسوب مي‌شد.