بانوی نفت!

همانطور كه پيش‌بيني مي‌شد وزير نفت براي مرضيه شاهدايي مديرعامل شركت ملي صنايع پتروشيمي حكم قائم مقامي صادر كرد، شايد اين سمت براي شاهدايي يك سمت دهان پركن باشد ولي كيست كه نداند قائم‌مقامي زنگنه تشريفاتي‌ترين سمتي است كه مي‌توان تجربه‌اش كرد. براي كسي كه قصد استراحت دارد، براي مديري كه دنبال يك كار سبك است، براي معاوني كه فقط مي‌خواهد در صحنه باشد، قائم‌مقامي زنگنه بهترين پوزيشني است كه مي‌توان به آن دست يافت. هم خودش سود مي‌كند و هم زنگنه اينگونه القا مي‌كند كه تمركز تصميم‌گيري را در نفت از بين برده است، حال اگر اين قائم مقام يك «بانو» باشد كه چه بهتر. از ديروز تا به امروز چه واژه‌ها كه تبديل به سروده نشد و چه ديوان‌ها كه نظم و نثر را به قافيه و وزن نرساند. رسانه‌هاي همسو با وزارت نفت چه فضاي رمانتيكي را به صحنه كشاندند و زنگنه را تابوشكن بزرگ عرصه مديريت نظام جمهوري اسلامي ايران قلمداد كردند. تيترها ساخته شده و واژه‌هاي «نخستين‌بار» و «سنت‌شكني» و... براي وزيري به كار برده شد كه همه راه‌ها بايد به او ختم شود. نحوه مديريت زنگنه از «كفر ابليس» هم مشهورتر است؛ وزيري كه مهم‌ترين ويژگي حكمراني در سازمانش تمركز شديد تصميم‌گيري در يك اتاق است و برهمين اساس هركس بتواند وي را متقاعد كند، مي‌تواند روي همه گزارش‌هاي كارشناسي خط بطلاني بزرگ بكشد، چون در چارچوب فكري - عملي زنگنه چيزي درست است كه خود به آن معتقد است و لاغير. 
بارها نوشتيم كه در چنين سيستمي به ويژه در دوره فعلي كه تشديد شده است، مديراني بايد حضور داشته باشند كه بتوانند خوب «چشم» بگويند و اگر نگويند دو راه بيشتر ندارند؛ اگر مستقل و آزاده باشند استعفا مي‌كنند و مي‌روند مانند جوادي، معظمي، شعري‌مقدم، قمصري و... اما اگر حضور در صندلي را بر هر چيز ترجيح بدهند بدون كمترين اعتراضي بايد دستورات برگرفته از يك «اراده» را پياده كنند.  خب تقريباً گروه اول در نفت حضور ندارند و همين مصيبت كار را براي وزير نفت آسان كرده است و تهديد وزير مبني بر كنار گذاشتن مديراني كه به دولت رأي نداده‌اند، محافظه‌كاري را به «ستاره‌سازي» از وزير نفت پيوند زده است. 
اين موارد از آن جهت مطرح شد كه بدانيم سمتي مانند قائم مقامي با آنكه پر طمطراق است اما در درجه‌اي از سمت‌هاي نفتي قرار دارد كه با حضور وزير فعلي بسيار تشريفاتي است. در برخي دوره‌ها اين سمت وجود داشت كه دو دوره از اهميت خاصي برخوردار است؛ يكي حضور مرحوم كردان در دولت نهم و ديگري حضور هامانه در دولت يازدهم، اولي قدرت بسيار داشت و دومي تقريباً بي‌زمين براي عرض اندام. 
زنگنه كه در سال 92 گفته بود نفتي‌ها را به نفت باز مي‌گرداند براي زدودن فضاي ضدمنابع انساني كه در‌باره وي وجود داشت، سيدكاظم وزيري‌هامانه را كه از «مظلوميت» خاصي در بركناري معروفش بهره مي‌برد به قائم مقامي خود برگزيد با انبوهي از اختيارات كه بيشتر حول مسائل منابع انساني مي‌چرخيد. زمان كه سپري شد و ميخ‌ها كوبيده شد، اين اختيارات از هامانه گرفته شد تا در نهايت وي استعفا كند و اندكي بعد در يك مصاحبه بگويد هيچ اختياري نداشته و هر چه داده شد، گرفته شد. 


بود و نبود هامانه در سمت قائم مقامي هيچ تأثيري بر امور وزارت نفت نداشت و زنگنه خودش بود و لايه اول تيم مديريتش. از وقتي كه هامانه رفت كسي بر جايگاه قائم مقامي تكيه نزد تا بار ديگر ثابت شود هيچ تفاوتي ميان بودن و نبودن قائم مقامي وجود ندارد و بيشتر جايگاهي است براي خريدن مشروعيت؛ يكبار براي جا باز كردن در دل نفتي‌ها با استفاده از هامانه و ديگري سنت‌شكني در عرصه مديريتي كشور با انتصاب مرضيه شاهدايي به اين سمت. چه چيزي از اين بهتر براي قاطبه مردم كه بي‌خبر از همه‌جا، براي او «كف» خواهند زد و زنگنه را تنها وزيري معرفي كنند كه يك زن را در جايگاه دوم وزارت نفت قرار داده است. اگر اين سمت در نفت راهبردي است پس دليل عدم‌تعيين تكليف طي يك سال اخير چه بوده است؟!
نقطه مقابل اين ذهنيت، شناخت نفتي‌هاست كه مي‌دانند كه اولاً قائم مقامي زنگنه در نفت، نهايتش به حضور در همايش‌ها ختم مي‌شود و دوماً يك ابزار هوشمندانه براي توجه ويژه وزير نفت به جايگاه زنان است. دقيقاً مانند اتفاقي كه براي جوانگرايي افتاده است و «شاگردان» با اين شعار جذاب به مديريت برگزيده شدند. همانطور كه وزيري هامانه، مهره‌اي بود براي افزايش مقبوليت وزير نفت، حالا شاهدايي كه لقب «بانو» را يدك مي‌كشد مهره‌اي ديگر است كه وزير نفت را خوشنام خواهد كرد. در پايان هم بهتر است بخشي از گفت و گوي سال گذشته هامانه پس از استعفايش را بخوانيم كه مي‌تواند به صراحت افكار را تنوير كند كه جايگاه قائم مقامي چيست و به چه كار مي‌آيد: هامانه پس از استعفا: با صدور بخشنامه‌هاي متعدد از سوي وزير نفت، از اختياراتي كه در اوايل دولت و به صورت رسمي به من ابلاغ شده بود، به تدريج كاسته مي‌شد. كاهش اختيارات تا آنجا ادامه يافت كه به‌تدريج احساس مي‌كردم جايگاه قائم مقام وزير حالتي نمادين يافته و ديگر اثربخشي لازم را ندارد. از سوي ديگر، من گره‌گشاي مشكلات كاركنان بودم و روزانه ۱۰تا ۲۰ ملاقات با كاركنان و مديران داشتم. بعضي افراد و مسئولان هم مشكلاتي داشتند كه به راحتي با من در ميان مي‌گذاشتند. تقريباً روزانه ۱۰ تا ۱۲ ساعت كار مفيد انجام مي‌دادم.