دست پنهان انگلیس در انعقاد عهدنامه ننگین گلستان

برای ایرانیان، یادآوری عهدنامه «گلستان» دردآور و ناخوشایند است؛ عهدنامه ای که بر اساس آن، بخش های مهمی از خاک ایران، برای همیشه از آن جدا و به روسیه تزاری منضم شد؛ عهدنامه ای که به خاطر آوردنش، باعث جریحه دار شدن غرور ملی ایرانیان می شود. درباره چگونگی انعقاد این عهدنامه، مطالب فراوانی در کتاب های تاریخی و درسی وجود دارد. این که چگونه دولت های  استعمارگر توانستند با استفاده از بی کفایتی شاهان قاجار، مرز های ایران را درنوردند و شکستی تلخ را به ملت ما تحمیل کنند، بر کسی پوشیده نیست؛ اما مسئله ای که کمتر از آن سخن به میان می آید، دخالت پنهان انگلیس در انعقاد این عهدنامه ننگین است. انگلیسی ها، پیش از انعقاد این عهدنامه، بر اساس قرارداد «مفصل»، مکلف به حمایت از ایران در برابر هجوم دولت های اروپایی شده بودند؛ اما با تشکیل جبهه متحد روسیه تزاری و بریتانیا، علیه ناپلئون، انگلیس با بی تفاوتی از کنار تعهداتش عبور کرد و ترجیح داد که ایران را با مشکلاتش تنها بگذارد اما این رویکرد، تنها وجه خیانت انگلیس به ایران، در ماجرای انعقاد عهدنامه گلستان نبود؛ دولتمردان انگلیسی که می خواستند به هر ترتیب، رضایت متحد جدید را جلب کنند، نقشی اساسی در تحمیل این عهدنامه به ایران ایفا کردند. «سرگور اوزلی»، وزیرمختار انگلیس که دولتمردان قاجار بار ها از وی به دلیل بی ادبی و توهین های مکررش، به دولت انگلیس شکایت کرده بودند، با پرخاش و تهدید به فتحعلی شاه فهماند که از حمایت انگلیس در برابر روسیه تزاری خبری نیست و شاه بی کفایت قاجار که اصولاً با مفهومی به نام «مردم» و «حمایت مردمی»، بیگانه بود، به سرعت در برابر این تهدیدات جا زد و با وجود اصرار «عباس میرزا» بر تداوم جنگ و اعزام نیرو های داوطلب به شمال آذربایجان، تن به خفت تسلیم در برابر متجاوزان داد. در جریان تنظیم مفاد عهدنامه گلستان نیز، انگلیس در لباس میانجی، کفه ترازو را به نفع روسیه تزاری تغییر داد و تمام تلاش خود را برای رسیدن تزار به خواسته هایش به کار بست. نقش «سرگور اوزلی» در تأمین خواسته های دشمنان ایران در این عهدنامه ننگین چنان بود که به نوشته «سر دنیس رایت»، وی بعد ها، عالی ترین نشان امپراتوری روسیه را، به همین مناسبت، دریافت کرد. انگلیس با خیانت به ایران در عهدنامه گلستان، در واقع زمینه را برای بسط نفوذ خود در مناطق جنوبی فراهم می کرد و ایران و منافع ملی آن را، وجه المصالحه سیاست های اروپایی و آسیایی خود قرار می داد.