روزنامه آرمان امروز
1396/08/29
آموزش دعانویسی با حداقل۵۰میلیون تومان!
دنبال دعانویس خوب شهر بودم. آدرس یک خانم جوانی را پیدا کردم که بهصورت خانوادگی دعا مینویسند و هرکدامشان یکبخشی را برعهدهگرفتهاند. آدرس دعانویس یکی از محلههای قدیمی شهر است. به آدرس رسیدم. سنگینی نگاه زنان منتظر را حس میکنم و میگویم نخستینبار است که به سفارش یکی از دوستانم به اینجا آمدهام. در همین حین در باز شد و خانمی با خوشحالی از اتاق خارج شد، خانم دیگر که نزدیکی در نشسته بود نگاهی به خانم کناردستی من کرد و گفت فکر کنم نوبت شماست؛ خانم نگاهی به دخترش انداخت و گفت نه، کار ما باید سر ساعت مشخصی انجام شود، شما بفرمایید. با تعجب میپرسم مگر ساعت هم مهم است، میگوید ما قبلا هم آمده بودیم و برایمان وقت تعیین کرده است. الان هم باید بمانیم تا زمان مشخصشده که ساعت خاصی دارد فرابرسد، خانم دیگری وارد میشود و رو به روی ما مینشیند و با نگاهی به ساعتش میگوید وای چقدر امروز شلوغ است. من فقط آمدهام سرکتاب بازکنم و ببینم حاجآقا چه میگوید. خانم که کنار من نشسته بود وسط حرفهایش آمد که امروز حاجآقا نیست، دخترش است. ماشأا... خیلی خوب دعا مینویسد، حتی از حاجآقا، حاجآقا فقط دعا مینویسد، ولی دخترش طلسم هم میشکند. با خوشحالی میگوید: اینجا پول کم میگیرند و برخلاف دیگران پولکی نیستند.دختر بهتر از پدر!
خانمی که به امید دیدن حاجآقا آمده بود انگار که ناراحت شده باشد میپرسد دخترش چند سالش است و میتواند مثل پدرش دعا بنویسد؟ دختر جوانی که برای شکستن طلسم آمده و استرس در چهرهاش مشخص است، با لبخند میگوید سنش زیاد نیست، ولی کارش خیلی خوب است و حتی اگر پیش حاجآقا بروی و مشکلت سخت باشد تو را میفرستد پیش دخترش، چون کارهای سخت فقط به دست دخترش باز میشود. خانم جوانی در گوشه راهرو نشسته است انگار که متوجه نگاه متعجب من شده است میگوید این دخترش را کامل میشناسیم؛ دعانویسی را از زنجان یاد گرفته است و بیش از 50میلیون تومان بابتش پول داده، ولی حرفهای شده است نگران نباش دعایش ردخور ندارد. در باز میشود و خانمی که داخل اتاق بود خارج میشود. به خانمها نگاه میکنم که ببینم نوبت کدامشان است، رو به من میگویند خانم شما برو داخل ما باید سر ساعت برویم و خودش ما را صدا میکند. وارد میشوم و میگویم آمدهام برای یکی از اقوام سرکتاب بازکنم. با تاکید بر اینکه باید خودش هم باشد خواستهام را رد میکند، خلاصه دختر جوان راضی میشود و با پرسیدن نام و نام مادر فرد موردنظر شروع به نوشتن میکند و بعد از چند دقیقه میگوید طلسم دارد و باید شکسته شود. میپرسم چطوری میفهمید یکی را طلسم کردند؟ میگوید با حروف ابجد مشخص میشود، اگر هم پیش آقاجون بروی او هم میگوید طلسم و میفرستد پیش من. انگار که فهمیده باشد از صحبتهایش قانع نشدم میگوید حروف ابجد را در اینترنت هم میتوانی پیدا کنی، ولی رمز و رموزش را نه، رمز و رموزی دارد که باید بلد باشی تا بفهمی طلسم دارد یا نه.
قدرت عجیب و غریب ندارم، اما خیلی اعتقاد دارم
میگویم اگر طلسمش شکسته شود، مشکلش برطرف میشود؟ قیافه حقبهجانبی میگیرد و میگوید اشتباه نکن، ما قدرت عجیبوغریبی نداریم، به یاری جدمان و توکل بر خدا دعا مینویسم و اعتقاد قوی داریم، من فقط قلم میزنم ولی خدا کار اصلی را میکند، از هر 10 نفر هشت نفر راضی هستند؛ ممکن است یکی یک روزه جواب بگیرد یکی یک هفته و یکی سالیان سال است که جواب نمیگیرد. میگوید، قدرتی بالاتر از خدا نیست. من تنها کسی هستم که در قزوین دعا را کامل میدهم و دیگران دعا را نصفه میدهند، چراکه دعانویسی یک بخشش به خودت برمیگردد. برای همین است که برای باطل کردن طلسم کفاره میگیرم، کفاره بابت سنگینی دعاست، چراکه قرآن را روی بدن یا لباس مینویسیم این کار سنگین است و حتما باید کفاره بدهیم، اما کفاره را به افراد نیازمند میدهم، چون به سادات تعلق نمیگیرد. میگوید الان هم مشتری دارم و دیگر ساعت باطل کردن طلسمش رسیده است باید از اتاق بیرون بروی. به گزارش ایسنا، میپرسم چقدر باید پرداخت کنم، میگوید نیازی به پرداخت پول نیست. از اتاق خارج میشوم و زیر نگاههای سنگین خانمها از خانه دعانویس دور میشوم.
سایر اخبار این روزنامه
فشارشبكهها عليه حقانيان
اسكان زلزله زدگان شتاب گرفت
هاشمي زدايي از دانشگاهآزاد، اين بار؛ فائزه
روحاني مي خواهد هردو جناح را داشته باشد
دیدار ذوالنور با پدرم
توجه به زنان در مدیریت بحران
باز هم استعفای امام جمعه کرمان
آموزش دعانویسی با حداقل۵۰میلیون تومان!
پایان بستنشینی نمایشی بقایی و یاران
محکومیت پزشک کیارستمی به پرداخت دیه
یاد د اشـتهـای اخـتصـاصـی
پایان نمایش هیجانی احمدینژادیها
رضا ضراب کجاست؟
نماد اصلاحطلبی، سیبل رقیبان
لزوم اسکان حادثهدیدگان در مکانهای مسقف
دیدار ذوالنور با پدرم
کشف محموله دپو شده کمکهای مردم
تکذیب تحریم بانک سپه