تغییر رفتار ایران و ترکیه تاکتیک است

زینب اسماعیلی: اوضاع منطقه آن‌قدر پیچیده است که صحبت‌کردن درباره وضعیت هر کشوری، بحث را به کشوری دیگر می‌کشاند. گپ‌زدن در مورد ایران و ترکیه بدون سوریه نیمه می‌ماند و سوریه و ترکیه را بدون بحث «کردها» نمی‌توان شناخت همان‌طور که پای کشورهای دیگری هم در این بین باز می‌شود. همه اینها هم بدون بررسی آنچه در عربستان‌سعودی پرالتهاب این‌روزها می‌گذرد، شدنی نیست. اما صحنه منطقه و تحرکات قدرت‌ها آنچنان واضح نیست که بتوان به‌صراحت درباره آن تحلیل کرد؛ به‌ویژه آنکه همیشه بخشی از واقعیت زیر لایه‌های ظاهري پنهان و نادیده می‌ماند. برای تحلیل آنچه فعلا هویداست، با میرمحمود موسوی گپ زدیم؛ کارشناس وزارت خارجه که علاوه بر تجربه کار در سفارت‌های هند و افغانستان، آسیای غربی را به‌خوبی می‌شناسد و این‌روزها اوضاع منطقه را در دانشکده روابط بین‌الملل تدریس می‌کند. 
 
‌بعد از چند سال سردی رابطه بین ایران و ترکیه موضوع سوریه و همه‌پرسی اقلیم موجب شد دو کشور با هم در یک جبهه واحد قرار گیرند. در جدیدترین تحول حتی ایران، روسیه و ترکیه در سوچی به توافق‌هایی بر سر سوریه دست یافتند. می‌توان تصور کرد که این فضا بهاری جدید در رابطه دو طرف است یا نه ریشه اختلافات مثلا در مورد سوریه همچنان پابرجاست؟ 
رابطه ایران و ترکیه دارای مجموعه‌ای از موضوعات و مسائل مختلف است. اگر با جامعیت به این مسائل نگاه کنیم نگاه واقع‌بینانه‌‌ای خواهیم داشت. گاهی اوقات ما روی یک یا دو موضوع متمرکز می‌شویم و براساس آن چند موضوع محدود، روی کل روابط قضاوت می‌‌کنیم که باعث می‌شود از واقع‌گرایی دور شویم. ما و ترکیه در برخی حوزه‌ها، اتفاق نظر و نگاه مشترک و در بعضی مسائل تفاوت دیدگاه داریم. به نظر نمی‌رسد در طول ماه‌های گذشته این امر تغییر کرده ‌باشد. موضوعات روی میز عوض شده یا تغییر وضعیت داده است. اما ماهیت سیاست خارجی ایران و ترکیه تغییری نکرده است. 
‌ اما ایران برای رسیدن به صلح در سوریه، از مقطعی وارد روند جدی مذاکره در مورد مسئله سوریه شد و حتی به برخی گروه‌های معارض ارفاق‌هایی کرد. آیا این تغییر نیست؟ 
این یک امر تاکتیکی است. وگرنه در کل نگاه ایران و ترکیه به سوریه عوض نشده است. هر دو طرف اشکالی که داشتند این بود که به گوشه‌ای از مسائل در مجموعه متکثر رابطه‌شان توجه می‌کردند. در مقطعی حتی داخل کشور خودمان من در مواضع برخی دولتمردان یا رسانه‌ها این موضوع را مشاهده می‌کردم و متذکر می‌شدم که رابطه ایران و ترکیه فقط محدود به سوریه نیست. در روابط ایران و ترکیه گستره بزرگی وجود دارد و عقلانیت حکم می‌کند که ما آن گستردگی را به اموری چند تقلیل ندهیم. ما نباید به این روش خطا روابط خود را با کشور دیگر تنظیم کنیم. متأسفانه ولی این اتفاق افتاده بود. من با این سیاست همراه نبودم. به نظر من ظرفیت‌های روابط ایران و ترکیه زیاد است. آنچه امروز جاری و ساری است این است آن قطاری که در این چند سال با نگاه‌های غیرمسئولانه و غیرعالمانه از ریل خارج شده بود، به‌تدریج دارد به ریل برمی‌گردد. این تغییر برای طرفین منافع مشترک دارد. انتظار می‌رود این روابط بهتر از این هم بشود. من فکر می‌کنم سایه‌های اختلاف نظر درباره سوریه و مسائل دیگر هنوز روی روابط دو طرف تأثیرگذار است. 


‌پس دو طرف چگونه دور یک میز نشسته‌اند و در حال مذاکره با روسیه و معارضان هستند و حتی به توافق‌هایی رسیده‌اند؟ شما می‌گویید این تاکتیک است؟ 
قطعا همین‌طور است. این تغییر موضع نیست. چون هریک از طرفین منافع خاص خودشان را تعریف می‌کنند که منطبق بر منافع طرف مقابل نیست. آنچه یک مذاکره را پیش می‌برد این است که نقاط تلاقی مشترک و نقاط مشترک را طرفین تعریف کنند و آنجا بایستند. در گذشته روی اختلافات می‌ایستادند و بنابراین در مقابل هم قرار می‌گرفتند و به نتیجه‌ای نمی‌رسیدند. امروز روی منافعی مثل تمامیت ارضی سوریه نقطه اتکایی پیدا شده است. هرچند به اعتقاد من هر سه کشور ایران، ترکیه و روسیه به یک درجه و اندازه به مسئله تمامیت ارضی سوریه توجه ندارند. به‌هرحال آخرین اخبار مذاکرات نشان می‌دهد که سه کشور درباره حاکمیت ملی و تمامیت ارضی به یک نقطه مشترکی رسیده‌اند. باید این روند گسترده‌تر شود و موضوعات دیگری را نیز شامل شود. بدون تردید اهدافی که ترکیه، روسیه و ایران در سوریه دنبال می‌کنند باهم فرق می‌کند ولی در حوزه‌هایی منافع مشترکی دارند که موجب شده امروز با هم همراهی ‌کنند. 
‌چرا ترکیه در این سطح با همه‌پرسی اقلیم مخالف بود؟ 
درباره حساسیت ترکیه نسبت به همه‌پرسی باید بگویم در چند دهه گذشته یکی از چالش‌های اصلی دولت‌های مستقر در ترکیه حرکت‌های کردی و مسئله کردی در ترکیه بود که به‌طور عمده و در عمل در حرکت‌های مسلحانه‌ پ‌ک‌ک کرد بروز یافت. فراموش نکنیم در فراز و فرود تحولات حتی در مراحلی پ‌ک‌ک حاضر شد اسلحه را کنار بگذارد و طرفین با مذاکرات محرمانه آغاز به گفت‌وگو کردند.
بعد در قالب و شکل مسائل امنیتی به مذاکره آشکار رسیدند و می‌رفت که قدم‌به‌قدم به مذاکرات سیاسی وارد شوند. حتی کُردها در قالب حزب ‌توانستند وارد مجلس شوند، اما مسئله سوریه همه‌چیز را در این زمینه به‌هم ریخت، چون گوشه‌ای از مسئله سوریه به شکل حساس و گسترده بر این مذاکرات تأثیرگذار بود. سوریه هم همیشه مسئله کردی داشت و آن هم مسئله کردی که مرتبط با عبدالله اوجالان و پ‌ک‌ک بود. صالح مسلم، رهبر کردهای سوریه، رهبر معنوی خودش را عبدالله اوجالان می‌داند که رهبر پ‌ک‌ک است. تحولات سوریه و قوت‌گرفتن کردهای سوریه یا به تعبیر من آزادشدن نیروی کُرد سوریه به‌شدت موجب نگرانی ترکیه شد و باعث شد نسبت به مسئله کردی عکس‌العمل نشان بدهد. از طرف دیگر پ‌ک‌ک هم این تحولات را برای خودش فرصت دانست و مواضع خودش را بازخوانی کرد و به مجموعه فعالیت‌های نظامی که در شمال سوریه در جریان بود پیوست و با آنها همکاری کرد. بنابراین شکل صحنه‌ای که سیاسی چیده شده بود و قرار بود پشت میز باشد به صحنه نظامی تغییر پیدا کرد و به میدان جنگ منتقل شد. در میدان جنگ هم مواضع طرفین خیلی سخت می‌شود. البته قضایای کردی در منطقه ابعاد دیگری هم دارد. حتما اطلاع دارید مواضع اقلیم و حزب دموکرات کردستان و آقای بارزانی با پ‌ک‌ک تفاوت جدی دارد. جدا از رقابت‌هایی که در خود اقلیم بین مرحوم طالبانی و بارزانی و سایر جریان‌ها وجود داشته، رقابت‌هایی هم بین بارزانی و پ‌ک‌ک وجود داشته و دارد. ترکیه روی این موضوع هم حساب می‌کرد؛ یعنی با سیاست‌های دقیقی سعی می‌کرد از این رقابت‌ها به‌نفع خودش استفاده کند، اما تصمیمی که در اقلیم گرفته شد، وضعیت را از این چارچوب خارج می‌کرد؛ یعنی دیگر شمال عراق اقلیم نبود و صحبت از یک کشور دیگر بود. این یک تغییر ماهوی به حساب می‌آمد و می‌توانست بنزینی بر آتش اختلافات منطقه باشد. 
ارزیابی دولت ترکیه این بود که اگر اقلیم از وضعیت موجود به وضعیت یک کشور مستقل تبدیل شود، باعث می‌شود مواضع کردی در کشورشان تقویت شود، پس به‌طور جدی با آن مخالفت کردند. دوم اینکه از ادبیات ترکیه برمی‌آید که ترکیه در موضوع رفراندوم انتظار داشت اقلیم کردستان از پیش با آنها مشورت کند که چنین اتفاقی نیفتاده بود. در رسانه‌های ترکیه هم گفتارهایی منعکس شد که نشان می‌داد دولت ترکیه از اینکه باوجود توافق‌های پیشین و بدون هماهنگی و اطلاع به آنها اقلیم و آقای بارزانی چنین تصمیمی گرفته به‌شدت ناراحت هستند. این هم مزید بر علت شد. با این تحولات بود که این قضیه باعث شد ترکیه و ایران به دایره منافع مشترک بازگردند و علی‌الحساب به‌جای اختلافات به اشتراکات بپردازند، چون هر دو کشور سوابق کُردی را داخل مرزهای خود دارند. 
‌بر مبنای تصویری که شما از رابطه ایران و ترکیه دادید، دو کشور رابطه‌شان را به همان شکل کج‌دارومریز سال‌های اخیر، ادامه می‌دهند؟ 
رابطه دو کشور را باید صفحه بزرگی تلقی کرد که هر گوشه آن یک موضوع است. زمانی شما فقط به گوشه‌ای از این صفحه توجه می‌کنید که در آنجا اتفاق‌نظر بیشتری دارید و گاهی به گوشه‌ای نگاه می‌کنید که در آنجا اختلاف‌نظر بیشتری دارید. منظورم این است که مسئله کردی و سوریه تغییرشکل داده وگرنه سیاست‌های کلان ترکیه و ایران درباره سوریه تغییری نکرده است، اما در مسئله اقلیم کردستان این دو کشور متوجه شده‌اند که در این موضوع بهتر می‌توانند با هم همکاری کنند، ولی اگر در رابطه با موضوع سوریه هر کشور بخواهد صرفا در جهت منافع خودش عمل و بر اساس آن حرکت کند، مواضع، همان مواضع سابق خواهد بود. آنچه در مذاکرات آستانه دارد می‌گذرد، ما را هنوز به جایی نرسانده، غیر از اینکه چند منطقه امن تعریف کند. این موفقیت است، اما اغراق نکنیم. من این را موفقیتی اساسی نمی‌بینم. درست است که این مذاکرات دو، سه منطقه امن را تعریف می‌کند، ولی از جهتی به معنای تجزیه سوریه است؛ یعنی هر کشوری یک منطقه امن و تحت نفوذ خودش را تعیین کند، درحالی‌که این امر در تباین با این قرار می‌گیرد که سه کشور با هم توافق کردند که تمامیت ارضی این کشور حفظ شود. به‌طورقطع این وضعیت ادامه پیدا نمی‌کند. درحال‌حاضر هم می‌شنوید که روسیه و آمریکا در حال توافق بر سر این هستند که نیروهای دیگر؛ یعنی ترکیه و ایران از سوریه خارج شوند. پس این وضعیت موقت منطقه است. این وضعیت پایدار نیست. 
‌آقای اردوغان به‌تازگی درباره اسلام معتدل به عربستان واکنش نشان داد. به نظر می‌رسد ترکیه نمی‌خواهد عربستان را در سیاست‌های ضدایرانی‌اش همراهی کند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟ 
عکس‌العمل آقای اردوغان به واژه اعتدال خود مطلب نیست. یادم هست اولین‌باری که در مورد اسلام میانه‌رو صحبت شد، در سال‌های اولیه حزب اعتدال و توسعه بود؛ یعنی اواخر 2004 بود. یادم است وزیر خارجه وقت آمریکا، خانم رایس، مصاحبه‌ای کرد و گفت ما می‌خواهیم کشورهای اسلامی منطقه، اسلام معتدلی مثل اسلام ترکیه داشته باشند. بنابراین موضوع و عنوان جدیدی در کار نیست. واقعیت این است که ترکیه و عربستان نسبت به مسائل منطقه از هم فاصله گرفته‌اند.
در مقطعی این دو کشور به همراه قطر در مورد سوریه با هم مواضع نزدیک‌تری داشتند ولی به‌تدریج با تحولاتی که در منطقه به وجود آمد، این دولت‌ها منافعشان را براساس این مسائل جدید تنظیم می‌کنند، امروز ترکیه در بعضی مسائل با عربستان هماهنگ نیست. ولی قطعا روی مسائلی هم با عربستان اتفاق‌نظر دارد. هرچند ممکن است آن را به زبان نیاورد. مثلا در اینکه در منطقه حاکمیت شیعه نباشد، تردیدی ندارم که ترکیه موضعش به عربستان نزدیک است، در مورد داعش با توجه به تغییر شرایط، رفتار ترکیه تغییر کرده است. همین امروز اخباری را می‌‌شنوید که داعشی‌ها در ترکیه دستگیر می‌شوند. در گذشته چنین اخباری را نمی‌شنیدید. پس اینها تغییر صحنه است چون وضعیت داعش و سوریه عوض شده است. نباید تغییر تاکتیک‌ها را به معنی تغییر راهبردها و سیاست‌های کلی بدانیم. 
در مورد عربستان موضوع دیگری هم هست. جنس رفتارهای اخیر عربستان با جنس رفتارهای گذشته‌اش متفاوت است. در چند دهه گذشته رفتارهای عربستان محافظه‌کارانه بود. در سیاست خارجی هم خیلی کم صحبت می‌کرد و موضع می‌گرفت. وقتی سعودالفیصل وزیر خارجه عربستان بود، خیلی کم مصاحبه و قلم‌فرسایی می‌کرد. اما امروز شما هر روز موضوعی درباره عربستان می‌شنويد. این تحولی جدی در مورد عربستان است. همه دارند رصد می‌کنند ببینند تحولات عربستان تا کجا قرار است پیش برود و دایره‌اش چقدر گسترده است. این امر ابهامات زیادی را به وجود آورده و کشورها سیاست قطعی‌شان نسبت به عربستان را به تعویق انداخته‌اند و آنچه امروز وجود دارد سیاست‌های روز است نه سیاست‌های قطعی. تاکتیک عربستان خیلی روشن نیست. هرچند روی بعضی مسائل علائمی دیده می‌‌شود. مثل اتحاد آنها با اسرائیل و آمریکا بر سر ایران و لبنان. منتها این تمام مسئله نیست، مسائل بسیار زیادی هست که هنوز مشخص نیست به چه سمتی می‌رود، وقتی رهبران مذهبی عراق به عربستان رفتند، این سؤال به وجود آمد که آیا این امر قرار است وضعیت عراق را تغییر دهد یا نه. وضعیت کردستان یا داعش چه؟ سؤالات زیادی در این زمینه وجود دارد. 
‌محمدبن سلمان در حال انجام یک‌سری تحولات در داخل عربستان است؛ هم‌زمان در خارج از کشور هم سیاست رادیکالی در پیش گرفته است. اساسا این دو رفتار هماهنگ با هم نیستند، اغلب بر این باورند کشوری که در داخل دارد تغییرات ایجاد می‌کند در فضای خارجی باید آرام‌تر عمل کند. ولی عربستان فعلی چنین نمی‌کند. سلمان می‌خواهد عربستان را به کجا ببرد؟ در حال آزمون و خطاست یا راهبردی در ذهنش است؟ 
به این سؤال نمی‌شود جواب قطعی داد، چون شواهد قطعی در دست نداریم. به اندازه کافی رفتارهای بن سلمان را نمی‌شناسیم. اما در چند حوزه در سیاست‌های داخلی و سیاست خارجی فعال است و برخی از این رفتارها متفاوت از گذشته است. رفتار‌های نامتعارفی را می‌بینیم. ابعاد مسئله استعفای سعد حریری از نخست‌وزیری لبنان همچنان مبهم است اما منابع مختلف از این تحولات اظهار نگرانی می‌کنند. امروز همه این سؤال را دارند که آیا محل بعدی جنگ خاورمیانه لبنان است؟ آیا اسرائیل قصد حمله به لبنان را دارد؟ اتفاقات اخیر این سؤالات را تقویت کرده است. امروزه بن سلمان را دلیل بخشی از این تحولات می‌دانند. در مورد تحولات داخلی عربستان از یک‌ سو، میلی به توجه به حقوق شهروندی و حرکت‌های سکولار به‌وجود آمده ‌است. از طرفی نوع رفتارهایی که انجام می‌‌شود، دیکتاتورمآبانه است. این رفتارها ادامه دیکتاتوری آن‌هم به شکل رادیکال‌تر است. تصور می‌کنم معیارهای جهانی تصورش این باشد که این رفتارهای بن سلمان رفتارهای دموکراتیکی نیست. میزان ابهامات ما از حوزه داخلی و خارجی عربستان امروز بیشتر از میزان اطلاعاتی است که داریم. پس زود است که نسبت به مسائل داخلی و خارجی عربستان قضاوت نهایی داشته باشیم. هرچند مایه نگرانی است فردی که در حال انجام این حرکات است، تجربه ندارد. این تحولات تحولات کوچکی نیست. آیا آن فرد می‌داند که ممکن است این تحولات مثبت نباشد؟ به نظر من چنین کاری ریسک بالایی دارد و اگر درست مدیریت نشود حتی می‌تواند کشور عربستان را به هم بریزد. به‌هم‌ریختن عربستان هم فقط به‌هم‌ریختن عربستان نیست. مسائل کشورها امروز به هم مرتبط است. توازن در منطقه پیش از این به‌هم ریخته؛ مثلا اگر سعد حریری از لبنان می‌رود و در عربستان استعفا می‌دهد، به آن معناست که منطقه مریض و تب‌دار است. وگرنه نخست‌وزیر یک کشور در کشور خودش استعفا می‌دهد. رفتارهای نامأنوس و نامتعارف نشان‌دهنده شرایط نامتعارف منطقه است. در شرایط نامتعارف هم باید نگران هر اتفاقی بود. رفتار‌های بن سلمان به نگرانی‌های منطقه می‌افزاید. هرچند ممکن است در قدم‌های بعدی متفاوت عمل کند و نتایج مفیدی برای مردم عربستان و منطقه داشته باشد. 
‌لبنان در این شرایط چقدر ریسک‌پذیر است؟ معلوم است که ریاض نقشه‌ای برای لبنان دارد. چیزی که می‌تواند به‌چالش‌کشیدن حزب‌الله و ایران به حساب بیاید. چقدر این امر لبنان را شکننده می‌کند؟ 
هدف سعودی و بن سلمان یا هدف اسرائیل و آمریکا هیچ‌کدام لبنان نیست، بلکه هدفشان حزب‌الله است. شاید دارند به یک عمل جراحی فکر می‌کنند که به ترتیبی بتوانند حزب‌الله را از وضعیت فعلی خارج کنند. این سه کشور این میزان از عقلانیت را دارند که ترجیح بدهند این کار با کمترین خونریزی انجام شود. 
مطلب دیگر این است که لبنان جامعه‌‌ای چنددینی - چندطایفه‌‌ای است. تنوع و تکثر بسیاری دارد؛ همچنین سابقه درگیری‌های طولانی دارد و به سختی توانسته یک توازن قوا ایجاد کند. ریاض، واشنگتن و تل‌آویو هم نگران این هستند که اگر وضع لبنان به‌هم بخورد، این اتفاق در جوار اسرائیل نکته مثبتی نخواهد بود. به‌هم‌ریختن لبنان در جوار اسرائیل اصلا مطلوب آنها نیست. اما فراموش نکنیم آنچه در فهرست تهدیدات اسرائیل بود، یکی موضوع هسته‌ای ایران بود و دیگری حزب‌الله. طرح هسته‌ای ایران از منظر اروپا، آمریکا و اسرائیل کنترل‌شده است. پس درحال‌حاضر تهدید اول حزب‌الله است. اسرائیل می‌خواهد حزب‌الله از صحنه حذف شود. نتانیاهو در سخنرانی چتم‌هاوس لندن روی نقشه داشت نشان می‌داد که ایران چگونه از طریق عراق، سوریه و لبنان به دریای مدیترانه وصل شده است. این خطی که از تهران تا بیروت و دریای مدیترانه می‌رود برای اسرائیل تهدیدی جدی محسوب می‌شود. این به تصمیم آمریکا، اسرائیل و عربستان برمی‌گردد که با به‌خطرانداختن ثبات موجود در لبنان باید به سراغ حذف این تهدید بروند؟ آیا چنین حرکت خطرناکی را باید انجام دهند؟ شاید هم تفاوت دیدگاه داشته باشند. به‌هرحال نگاه سعودی به لبنان با نگاه اسرائیل به لبنان متفاوت است. برای عربستان مهم است که گروهی از اهل تسنن لبنان هم‌پیمانش هستند. درحالی‌که برای اسرائیل این امر موضوعیت ندارد. برای آمریکا هم ماجرا فرق دارد و به موضوع ایران برمی‌گردد و نه وجود اهل تسنن. دست‌کم ریاض، واشنگتن و تل‌آویو روی فشار بر حزب‌الله توافق کامل دارند. این امر میزان خطر و درجه بحران را به شدت در منطقه بالا برده است و می‌تواند اوضاع بسیار پیچیده منطقه را پیچیده‌تر هم بکند. اگر در لبنان درگیری ایجاد شود، قدرت‌های دیگری هم هستند که در مورد این قضیه موضع‌گیری می‌کنند؛ غیر از آمریکا و اسرائیل و عربستان، مثل اتحادیه اروپا و فرانسه. اینها کار را پیچیده‌تر می‌کند. اگر اینها به هم پیوند بخورد، آن‌وقت از توافقات بین ایران، ترکیه و روسیه خارج می‌شویم و صحنه تغییر می‌کند. آن وقت چه لزومی دارد روسیه با ایران هم‌جهت باشد در زمینه حفظ حزب‌الله؟ شاید آن‌وقت منافع روسیه با منافع اسرائیل و آمریکا هم‌سوتر شود. من شخصا اعتقاد دارم که روسیه نباید از وجود قدرتی مانند حزب‌الله در آنجا خشنود باشد. علاوه بر این رابطه روسیه و اسرائیل رابطه بدی نیست. همیشه سعی شده رابطه اسرائیل و روسیه به‌طور هوشمندانه‌ای از جلوی چشم رسانه‌ها دور بماند ولی رابطه نزدیکی است. 
‌این مثلث می‌تواند در مواجهه با داعش هم مسئله را پیچیده‌تر کند. چرا اسرائیل باید از اینکه همچنان بخشی از خاورمیانه مانند سوریه و عراق با داعش درگیر بمانند، نگران باشد؟ 
اسرائیل در سال‌های اخیر با وجود درگیری‌های منطقه خیلی راحت بود و بالاترین منفعت را در این درگیری‌ها برد. منتها شاید دیگر کاربرد این ابزار یعنی داعش کمتر شده یا کاردشان کندتر شده است. نمی‌توان گفت داعش به شکل دیگری برنمی‌گردد. ما کاربرد چنین مجموعه‌هایی را قبلا هم دیده‌ایم. این از طالبان شروع شد و در شرق کشور ما در دو، سه جهت حرکت کرد. مانند سپاه صحابه که هدف‌گیری‌اش شیعیان بود. یا آنها که در کشمیر و افغانستان عمل کردند و بعد شد داعش و در عراق و سوریه. پس قطعی نمی‌توان گفت وضع سوریه و عراق مشخص شده است. همچنین من معتقد نیستم که وضع عراق ثابت خواهد ماند. در مورد وضع سوریه و عراق به‌عنوان وضعیتی ثابت نمی‌شود فکر کرد. این دو کشور وضعیت ثابتی ندارند و این وضع متغیر می‌تواند مسائل را به جای پیش‌بینی‌نشده‌‌ای ببرد. عراق رابطه نزدیکی با ایران دارد اما وقتی مقتدي صدر به عربستان سفر می‌کند، بعضی به شدت تعجب می‌کنند. من اعتمادی ندارم به اینکه رابطه خوب ایران و عراق مستمر باشد. حتی معتقدم در آینده ظرفیت‌هایی وجود دارد که هویت عربی تعیین‌کننده رابطه ما و عراق باشد نه هویت مشترک شیعی. این ظرفیت‌های تاریخی وجود دارد. آنچه امروز مورد وفاق ما و عراق است، هویت دینی و شیعی ماست، اما هویت‌ یک امر تک‌ساحتی نیست. عراق اگرچه کشوری با اکثریت شیعه است اما کشوری عرب هم هست. پس می‌تواند اتفاقات عراق با هویت عربی و کمک‌های مالی به نحوی پیش برود که بر هویت شیعی غلبه کند. عراق در شرایطی ممکن است نیازمند حمایت‌های نظامی ما باشد اما این مانع از آن نیست که عراق بخواهد جهت حفظ استقلال خودش نوعی توازن را بین ایران و سایر کشورها ایجاد کند. من این سفرها را در این چارچوب ارزیابی می‌کنم. اینها می‌تواند در آینده با توجه به نیازهای سیاسی و نظامی بغداد تغییر شکل دهد و در تقابل با ایران قرار بگیرد.