صدور حكمي جالب ولي کم‌اثر

هفته گذشته خبري منتشر شد مبنی بر این كه فردي که از او به‌عنوان «پدر مامور قلابي»!! ياد مي‌شد پس از بارها سرقت، جعل سند، غصب عنوان و... به اتهام فساد في‌الارض محكوم و به دار مجازات آويخته شد. به نظر مي‌رسد كه براي نخستین‌بار است كه شخصی با اين اتهامات و جرايم مشمول ماده فساد في‌الارض و اعدام می‌شود. علت اصلي صدور چنين حكمي در ارتکاب جرم براساس مهمترين شگرد وي بود. او ظاهر خود را شبيه ماموران درست مي‌كرد و با معرفي خود به‌عنوان مامور، افراد به‌نسبت پولدار مثل پزشكان، وكلا و تجار را طعمه خويش مي‌كرد و با جعل حكم قضائي به سراغ آنان مي‌رفت و تحت پوشش اين‌كه آنها در قاچاق ارز و طلا یا دیگر جرایم دست داشته‌اند، به تفتيش منزل آنان می‌پرداخت و به بهانه انتقال آنان به اداره اطلاعات يا دادگستري یا پلیس اموال آنان را به سرقت مي‌برد. او و همدستانش در آخرين مجموعه اقدامات خود كه عليه پزشكان در شهرهاي گوناگون انجام دادند، حدود 3 ميليارد تومان در مدت كوتاهي سرقت كردند.
چند هفته پيش نيز روزنامه‌ها با انتشار عكسي از يك متهم اعلام كردند كه وي نيز با جعل عنوان سرهنگ براي خود و با همکاری 2زن، جلوي رانندگان مسافرکش را می‌گیرد و اتهام اخلاقي و مزاحمت به آنان مي‌زند. اين كار را براي فروشندگان نيز به نحو ديگري انجام مي‌داده است. سپس برای خلاص کردن آنان پول می‌گرفته تا رسیدگی نکند. وي طي مدت محدودی از این طریق حدود 400ميليون تومان اخاذي كرده است كه براي تحقق اين رقم اخاذي حداقل حدود 100عمليات مجرمانه بايد انجام مي‌داده است!
به‌طور قطع چنين افرادي مجرم هستند و شايسته است كه مجازات مناسبي نيز براي آنان در نظر گرفته شود، ولي مجازات اين افراد موجب كاهش اين جرم نمي‌شود. روزانه شايد ده‌ها مورد از اين نوع اخاذي در كشور وجود دارد كه بسياري از آنها منجر به كشف نمي‌شود و حتي قرباني اين جرم متوجه نمي‌شود كه مورد اخاذي قرار گرفته و گمان مي‌كند كه فرد اخاذ از ماموران واقعی پليس يا دادگستري يا اطلاعات است كه چنين ظلمي را به آنان روا داشته‌ است. در بسياري از موارد فردي كه مورد اخاذي قرار گرفته نيز مرتكب تخلف و جرم شده است، به همين دليل اقدام به شكايت نمي‌كند يا مي‌ترسد كه پاي خودش هم به زندان كشيده شود يا ترس از آبرو او را مجبور به سكوت مي‌كند.
پرسش اين است كه نهادهاي دست‌اندركاری چون اطلاعات، نيروي انتظامي و دادگستري چرا بايد اعتبار خود را به علت جرايم افراد شياد و ماموران قلابي از دست بدهند؟ گيرِ كار كجاست؟ گيرِ كار اينجاست كه مردم در برابر ماموران منفعل هستند و هر كس كه يك بي‌سيم واقعي یا قلابي يا يك اسلحه واقعي يا حتي قلابي در دست بگيرد و با مردم برخورد كند، مردم در برابر او و اراده او تسليم محض مي‌شوند و مي‌ترسند كه كوچكترين كاري خلاف امر و نهي يا اراده او انجام دهند. اين فضا از طريق پليس يا مامور قلابي شكل نگرفته است، بلكه اين فضا ابتدا به‌وجود آمده، سپس افراد شياد و متقلب آن را مناسب براي اقدامات مجرمانه خود يافته‌اند.
چرا اين فضا شكل گرفته است؟ فرض كنيم كه ماموران اصلي به دلايل واقعي و قانوني بخواهند وارد خانه شخصي شوند يا خودرو او را متوقف يا خودش را بازداشت کنند. تا اينجاي كار مشكلي نيست و آنان به وظيفه خود عمل مي‌كنند. حالا اگر فرد مظنون از آنان سوال كند كه كيستند و چگونه مي‌توان اصالت ماموريت آنان را ثابت كرد، دو نوع پاسخ از طرف ماموران واقعي ممكن است. نخست اين‌كه اين پرسش را حق فرد مظنون بدانند و نه‌تنها حق او بدانند، بلكه خودشان نيز پيش از هر اقدامي بكوشند كه اعتبار و اصالت واقعي و نه قلابي بودن خود را ثابت كنند و اين را وظيفه قانوني خود بدانند. اين كار كمي زحمت دارد و شايد هم ماموران در جهان سوم، چنين كاري را نوعي نقض اقتدار پليس بدانند و به آن تن ندهند، لذا راه دوم را برمي‌گزينند كه مي‌گويند اعتبار ما اسلحه و زور ماست، تو هم زيادي حرف نزن، راه بيفت بريم! و اگر مقاومت كند، نه‌تنها كتك مي‌خورد و تحقير مي‌شود، بلكه براي ادامه پرونده او هم، بد مي‌شود. مقاومت در برابر مامور دولت هم جرم جديد او خواهد شد. طبيعي است اگر ماموران شيوه اول را انتخاب كنند، هيچ‌كس نمي‌تواند خود را در قالب مامور قلابي جا بزند و به اخاذي از مردم و بدنام كردن نهادهاي رسمي مشغول شود. ولي اگر شيوه دوم رواج پيدا كند، مردم نيز قادر به تشخيص مامور قلابي از واقعي نخواهند بود و همين امر انگيزه فراواني براي مجرمان ايجاد مي‌كند كه از اين روش سود جويند. روشي كم‌هزينه كه يك تير و دو نشان است؛ هم مجرم چيزي گيرش مي‌آيد و هم نهادهاي رسمي مبارزه با جرم را بدنام مي‌كند.