هنرمندی که آثارش در خاطر ایرانیان ماندگار شده است / فخرالدینی؛ فخر موسیقی ایران

چنان با «اشتیاق» از هنر سخن می گوید، که می پنداری یکی از «سربداران» است که برای حفظ میراث این مرز و بوم سینه سپر کرده است. عشق و محبت‌اش به «امام علی(ع)» مصداقی است از روح بلند و معرفت کم مانندش، «یاد یار مهربان» در چشمانش موج می زند و وقتی از «بوعلی سینا» و فارابی می گوید، به یاد می آوری که «روزی، روزگاری» خطه خراسان بزرگ از علم و هنر آن ها بهره مند بوده است.  
«فرهاد فخرالدینی»، متولد 1316 در تبریز است و از پنج سالگی وارد عرصه موسیقی شد. هنرمندی که نه فقط برای اهالی هنر و فرهیختگان چهره ای سرشناس و شناخته شده است، بلکه مردم کوچه و بازار هم با آهنگ های او انس گرفته اند. قدیمی ترها صدای خوش آثارش در فیلم ها و سریال هایی از جمله «روزی روزگاری»، «سربداران»، «ساوالان»، «کمال الملک» و «مسافر ری» را خوب به یاد دارند و نسل امروز هم او را با کارهایی از جمله موسیقی سریال های «امام علی(ع)»، «کیف انگلیسی» و آلبوم «اشتیاق» می شناسند. سال ها فعالیت به عنوان رهبر ارکستر ملی ایران و حضور هنرمندانی از جمله استاد محمدرضا شجریان، هوشنگ ابتهاج و علیرضا قربانی در کنار او، نام این هنرمند را در تاریخ فرهنگ و هنر ایران ماندگار کرده است. در سفر استاد فخرالدینی به مشهد که با دعوت انجمن موسیقی خراسان انجام شد، فرصتی دست داد تا دقایقی با این هنرمند نامدار ایرانی همنشین شویم. هزار سال قبل؛ روایت فارابی از تنبور خراسان  صحبت هایمان با او از هنر خراسان و تاریخچه آن آغاز شد و فرهاد فخرالدینی برایمان از پیشینه فرهنگ و هنر این خطه ایران گفت: خراسان یکی از مهم ترین مراکز هنری و فرهنگی بوده است. یعنی وقتی می گوییم خراسان، شامل تمام مناطقی می شود که از نام خراسان بهره گرفته اند و به نام خراسان بزرگ شناخته می شوند. ما فارابی را خراسانی می دانیم، وقتی از فارابی یاد می کنیم، می بینیم که او در کتاب موسیقی کبیر خود که بسیار کتاب وزینی است، مطلب بسیار جالبی دارد که در آن پرده بندی تنبور خراسان را شرح می دهد. فارابی این مطلب را حدود 1050 سال قبل بیان کرده است و این قدمت نشان می دهد سازی به نام تنبور خراسان وجود داشته است که یک فیلسوف و دانشمند بزرگ مثل فارابی درباره آن بحث و صحبت کند و این یعنی نشانه ای از قدمت تاریخی موسیقی در خراسان. جوان که بودم یکی از کارهای مهمی که در زندگی ام کردم این بود که این تنبور را ساختم، تنبوری که فارابی درباره مختصات پرده بندی آن گفته بود و من هم به روش فارابی آن ساز را پرده بندی کردم. جالب این که صداهایش را که شنیدیم دیدیم مشابه همین تنبوری است که امروز در دست نوازندگان است. شبیه همین تار و سه تار است. این نشانه یک هویت ملی است. فارابی هم نمی گوید من این تنبور را اختراع کردم، بلکه می گوید تنبوری که در زمان من متداول است این گونه پرده بندی شده و من آن را شرح می دهم. جالب این که فارابی به تفصیل این ساز را شرح داده است، آن هم بر پایه مباحث مربوط به ریاضیات که بسیار کار پیچیده ای است. دیدگاه جالب ابن سینا درباره موسیقی و طبابت صحبت مان از فارابی به ابن سینا می رسد و نقش آشنایی با موسیقی در طب، استاد فخرالدینی این فصل از گفت و گو را هم با همان صدای دلنشین و لحن موسیقایی خود ادامه می دهد: از طرف دیگر، به ابن سینا می رسیم که او هم از خراسان بزرگ است. آثار او را هم که بررسی می کنیم می بینیم چقدر تمایل داشته است که درباره موسیقی صحبت کند و به گفته خودش، در این عرصه احساس عجز می کند. ابن سینا وقتی درباره علوم مختلف دنیا صحبت می کند می گوید «این مرد» (یعنی خود ابن سینا) هستم و درباره آن حرف و عمل دارم، اما همین ابن سینا وقتی به موسیقی می رسد می گوید «کو مرد؟». این یعنی مرتبه موسیقی را بوعلی سینا خیلی بالا می داند. نظریات جالبی هم دارد که هنوز مورد بهره برداری هست. مثلا در زمینه وزن در موسیقی، این مطلب را مرتبط با نبض انسان می داند. می گوید یک طبیب باید وزن شناس باشد و موسیقی بداند، باید نبض را حس کند. می گوید نبض مثل یک ستاره است که در بدن می چرخد، اسمش را می گذارد ستاره ارغنون و می گوید «در محلی که این ستاره هست، کارد نشاید» یعنی نمی شود آن جا را جراحی کرد. ابن سینا با دید موسیقایی از طب حرف می زند و به صراحت می گوید که طبیب باید وزن شناس باشد و ریتم موسیقی را بداند. او به دلیل آشنایی با ریتم و وزن در طب فوق العاده بوده است و وقتی نبض بیمار را می گرفت می فهمید که مشکل‌اش چیست. ابن سینا با موسیقی سر و کار داشت و به این دانش دست یافته بود و این هم نشانه ای است که بدانیم نباید موسیقی را دست کم گرفت. نوای موسیقی خراسان در آستانه قزاقستان در میانه صحبت، استاد فخرالدینی از سفر اخیر خود به قزاقستان یاد می کند و روایت خاطره ای موسیقایی که عجیب ذهن اش را به خود مشغول کرده است. خاطره ای که روایتگر عمق نفوذ هنر خراسان حتی در خارج از این آب و خاک است: خوشبختانه از گذشته دور موسیقی در خراسان وجود داشته، خیلی خوب رشد کرده است و هنوز هم وجود دارد. در سفری که به تازگی به قزاقستان داشتم تا ارکسترهای آن جا را بررسی کنم، دیدم آن چه می نوازند خیلی شبیه نواهای موسیقی خراسان است. یعنی موسیقی خراسان تا آستانه قزاقستان هم رفته است. درست است که آستانه پایتخت قزاقستان است اما شهری است که تازه ساخته شده ، با این وجود، فرهنگ خراسان تا آن جا رخنه کرده است. این ها نشان می دهد که فرهنگ این خطه ایران قدرت نفوذ زیادی دارد و نافذ است.  البته در زمینه های دیگر هم خراسان این قدرت را دارد. در زمینه شعر هم چهره های خیلی درخشانی در این منطقه داریم، در ادبیات هم در گذشته بزرگانی از خراسان داشتیم و هم امروز داریم. شاخص ترین اش و قدیمی ترین آن ها را هم می توانیم حکیم ابوالقاسم فردوسی بدانیم. چه کنیم که هنر خراسان زنده بماند فرهنگ و هنری با این پیشینه و عظمت، پاسبانانی می خواهد از جنس فرهنگ و هنر و مسئولانی که قدردانش باشند. موضوعی که فخرالدینی درباره آن چنین می گوید: همه ما برای حفظ این فرهنگ و هنر وظیفه داریم. در درجه اول دولت ها وظیفه دارند که باید از این فرهنگ پاسداری کنند. البته اگر هم دولت ها به وظیفه خود عمل نکنند هنر راه خودش را پیدا می کند .  چیزی که هزاران سال است جاری است، راه خود را ادامه می دهد. این نشان می دهد که هنر باید راه خودش را طی کند و طی هم خواهد کرد. نباید هم زیاد نگران بود که حتما دولت در این عرصه کار بکند. دولت ممکن است نتواند کار درستی انجام دهد، وقت هایی بود که خود ما می گفتیم دولت باید در همه شهرستان ها چند هنرستان موسیقی تاسیس کند که این کار را نکردند، اما حالا می بینیم که بدون ایجاد این هنرستان ها هم در بسیاری از خانه های ایرانیان ساز وجود دارد و مردم قدر فرهنگ و هنر خود را به خوبی می دانند.  دلیل اش هم روشن است، موسیقی نیاز است و راه خود را پیدا می کند. به همین دلیل است که اشعار و سخنان گویایی برای هنر گفته شده، همچون این سخن سعدی که گفته است: «هنر در نفس خود دولت است، هر کجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند». از قدیم هم همین گونه بوده است، برای هنر نگرانی نداریم و می دانیم که خودش راه خودش را پیدا خواهد کرد، البته که طبیعتا فراز و نشیب هایی دارد.... .  دلنشین و ماندگار دقایقی که با استاد فخرالدینی همکلام بودیم، هرچند کوتاه بود اما به خاطره ای ماندگار تبدیل شد. خاطره ای که صدای خوش موسیقی اش تا همیشه در یاد می ماند، صدای دلنشین این خاطره را استاد فخرالدینی با هنر رهبری ارکستر خویش رهبری کرد و ما را با سخن شیوای خود دقایقی در ساحل آرام هنر سکنی داد... .