ابراهيم در آتش فتنه‌ها نمي‌سوزد

محمدعلي سليماني
وقوع و بروز فتنه بعد از پیروزی  انقلاب اسلامي قابل پیش‌بینی بود؛‌ انقلابي كه از بدو تأسيس در تعارض جدي با منافع قدرت‌هاي سلطه‌گر در شرق و غرب عالم قرار گرفته و از اين جهت، قطعاً جامعه‌اي كه بر بستر دو شعار اصلي استقلال و آزادي، سعي و همت اصلي خود را معطوف تأسيس نظامي به شكل جمهوري و با ماهيت اسلامي مي كند، طبیعی است  درگير و دار فتنه‌هاي مختلف امنيتي، نظامي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي دشمنان قرار گيرد. جامعه هنري و اصحاب فرهنگ و هنر يكي از گروه‌هاي تأثير‌پذير از ريزش‌ها و رويش‌هاي جمهوري اسلامي در فتنه‌هاي مختلف تاريخ انقلاب اسلامي محسوب مي‌شود؛ فتنه‌هايي كه تا به امروز اسباب ريزش بسياري از هنرمندان و در مقابل رويش بسياري ديگر را در عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامي فراهم كرده است. 
شمار فتنه‌ها در تاريخ 40 ساله جمهوري اسلامي مجال ويژه‌اي را مي‌طلبد، اما آنچه در اين ميان اهميت دارد، حضور هنرمنداني نظير ابراهيم حاتمي‌كيا در عصر بسياري از اين فتنه‌ها و كاوش در چرايي سلامت ايشان در اين فتنه‌هاست؛ فتنه‌هايي پيچيده و گسترده كه حتي برخي از هم‌قطاران ابراهيم را از قطار انقلاب اسلامي پياده و البته بسياري ديگر را بر آن سوار كرد. بر اين اساس، سؤال اساسي ما در اين مجال، بررسي نوع عملكرد ايشان در عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامي و چرايي سلامت امثال ابراهيم از آتش فتنه‌هايي است كه بسياري را مي سوزاند و البته چون ققنوس، بسياري استعداد‌ها و نيروهاي ديگر را از خاكستر فتنه‌ها زاده و به عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامي مي‌كشاند. 
پس در ابتدا بايد بر اين نكته توجه داشت كه حضور هنرمنداني نظير ابراهيم حاتمي‌كيا در عرصه فرهنگ و هُنر انقلاب اسلامي نيز به نوعي از اين قاعده پيروي مي‌كند و امثال ايشان همچون ققنوس در بستر آتش و خاكستر فتنه‌اي عظيم با عنوان جنگ تحميلي تولد يافته و زاده شده ‌است. در آتش فتنه ‌ جنگ تحميلي و شرايطي كه برخي از هنرمندان گاو مسلك، سر از اجاره‌نشينان درآوردند و به عنوان ريزش‌هاي فرهنگي و هنري جمهوري اسلامي در شرايط فتنه يا به غرب پناه بردند و لُس‌آنجـِلِس‌نشين شدند يا آنكه حيران از تشخيص حق و باطل به دنبال خانه دوست، به ريزش محترمانه خود از انقلاب اسلامي اعتراف مي‌كنند، حضور امثال ابراهيم حاتمي‌كيا را مي‌توان رويش‌هايي دانست كه بر بستر مفهوم شهيد و شهادت به عنوان رويش‌هاي اصلي در آتش فتنه جنگ تحميلي، فعاليت رسمي فرهنگي و هنري خود را آغاز مي‌كند و در حد و بضاعت هنري و سينمايي خود اقدام به خلق اثر هويت (محصول سال ۱۳۶۴ هجري شمسي) در اوج دوران موشك‌پراكني صدام و فتنه ايجاد وحشت عمومي در شهرها مي كند؛ اثري ويژه كه با تمام كاستي‌هاي فني و هنري خود، تولد ققنوسي جديد در سينماي ايران را از دل فتنه جنگ تحميلي حكايت مي‌كرد.


اين‌گونه بود كه هنرمنداني نظير ابراهيم حاتمي‌كيا با تمسك به ققنوس دفاع مقدس و توجه به رويش‌هاي اصلي فتنه جنگ تحميلي، يعني شهيدان سرافراز انقلاب اسلامي، از دل آتش متولد شدند و با فهم موقعيت حساس و دريافت جايگاه تاريخي خود در دوران پس از جنگ تحميلي، سعي كردند به عنوان ديده‌بان (محصول سال ۱۳۶۷ هجري شمسي) در فتنه جديد و عصر حاكميت جريان خزنده‌اي را كه جام زهر قطعنامه ۵۹۸ به امام امت نوشانده بودند، در عرصه هنر و فرهنگ جمهوري اسلامي فعاليت كنند. 
هنرمنداني نظير ابراهيم حاتمي‌كيا از جمله سينماگران شاخصي هستند كه در شرايط فتنه اقتصادي دهه 70 وظيفه خود را هجرت و مهاجر (محصول سال ۱۳۷۱ هجري شمسي) به آرمان‌هاي انقلاب اسلامي دانسته‌اند و اين‌گونه است كه ابراهيم با تمسك به شهدا و فرهنگ دفاع مقدس به عنوان رويش اصلي و ماندگار جمهوري اسلامي در آتش فتنه جنگ تحميلي به «از كرخه تا راين» (محصول سال ۱۳۷۱ هجري شمسي) مي‌رود و كوله‌باري از دغدغه‌هاي خود و ترديدهاي ويژه خود از ادامه مسير را فرياد مي‌زند و سرآخر با سيلي مُحكم حاج سعيد تمام لغزش‌هايش را به خاكستر سبز (محصول سال ۱۳۷۲ هجري شمسي) می‌كشاند و عُدول دولتمردان تكنوكرات و ليبرال از آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و ياري رساندن به مستضعفان را با تمام شك ها و شبهه‌هايي كه خود در ادامه مسير پيدا كرده است، فرياد می‌زند و همچنان سلامت خود را حفظ می‌كند. 
حاتمي‌كيا با تمام ابهامات و شك‌هاي ايجاد شده  برايش سراغ «برج مينو» (محصول سال ۱۳۷۴ هجري شمسي) مي‌رود و فرياد حذف و برچيده‌شدن آرمان‌هاي جمهوري اسلامي در آتش فتنه  اقتصادي ليبرال هاي حاكم را سر مي‌دهد و در عين حال، خود همچنان نمي سوزد و با تمام ترديد و شبهاتش، سعي مي‌كند با «بوي پيراهن يوسف» (محصول سال ۱۳۷۴ هجري شمسي) و حفظ ياد و خاطره رويش‌هاي اصلي انقلاب اسلامي از اين مرحله نيز به سلامت عبور كند و با تشخيص حق از باطل، تصميم مي‌گيرد تا لِه‌شدن دهك‌هاي محروم جامعه در زير چرخ‌هاي توسعه و سازندگي بر نتابد و «آژانس شيشه‌اي» (محصول سال ۱۳۷۶ هجري شمسي) خود را بسازد و در حد توان به ترسيم حاج كاظم هاي واقعي‌ ‌انقلاب اسلامي بپردازد و او را در زير جو سنگين و در آتش فتنه كارگزاران ليبرال محافظت كند و در عين حال به تفكيك ايشان از مدعيان انقلاب اسلامي مبادرت ورزد. 
از اين جهت است كه «به رنگ ارغوان» (محصول سال ۱۳۸۳ هجري شمسي) را بايد محصول كشف ماهيت فتنه جريان رفُرميست (اصلاح‌طلب) قلمدادكرد كه با تمام اشكالات و ايرادات خود «به نام پدر» (محصول سال۱۳۸۴ هجري شمسي) را مي‌آفريند و اين حد از بصيرت، تنها به سبب بازگشت و رجعت او «به خاك سرخ» است. 
اما در شدت آتش فتنه در سال 1388 هجري شمسي و گستردگي عمل دشمنان در جنگ نرم كه بسياري از نيروهاي انقلاب اسلامي دچار استحاله مي شوند و به تقابل مستقيم و براندازي جمهوري اسلامي روي مي‌آورند ، قطعاً هنرمنداني نظير حاتمي‌كيا نيز همچون بسياري از نيروهاي انقلاب اسلامي دچار ترديد شديد و ابهام ويژه مي شوند و اين در حالي است كه اين ترديد و شبهه اساسي با دعوت (محصول سال ۱۳۸۷ هجري شمسي) پيشين صورت گرفته از امثال ايشان در حلقه‌هاي منورالفكران همراه بوده كه در نهايت به سوختگي شديد امثال او در گزارش يك جشن (محصول سال ۱۳۸۹ هجري شمسي) و در آتش جنگ نرم دشمن، طي فتنه 88 منجر منجر مي شود. 
البته بار ديگر اين تمسك به رويش‌هاي اصلي انقلاب اسلامي هنرمنداني نظير حاتمي‌كيا بود كه شدت سوختگي ابراهيم در جنگ نرم و آتش فتنه 88 را به حد ريزش او از جمهوري اسلامي نمي‌رساند و بار ديگر فاصله او از مستكبران عالم را با «چ» (محصول سال ۱۳۹۲ هجري شمسي) هويدا مي‌سازد؛ فاصله‌اي كه هم مي‌تواند تقابل شفاف چمران مسلمان و هم ارنستو چه‌گواراي آزاده را برجسته كند و در نهايت سبب شود ابراهيم با فهم اين نكته كه شخصيت انقلاب اسلامي اهميت دارد و نه شخص! از سوختگي ناشي از جنگ نرم 1388 نيز بهبود يابد.