روزنامه ابتکار
1396/11/17
دلیل یکنواختی فضای ادبیات ایران در دهه های اخیر بررسی شد دمِ سردِ ادبیات
فاطمه امینالرعایااگر اخبار هنر و ادبیات جهان را پیگیری کنید، خواهید دید که هر از چند گاهی شور و نشاطی در این حوزه به راه میافتد که ناشی از یک محرک کوچک یا ساده است حتی گاهی به وجود آمدن یک سبک خاص هنری مدیون همین محرکها است. کشف یک تابلو، پیدا شدن یک دستنوشته یا شناسایی یک نویسنده گمنام ممکن است سرآغاز یک جریان هنری یا ادبی باشد. اگر روند تاریخی ادبیات ایران را مطالعه کنیم، حتما چنین محرکهایی را در جریان تکامل ادبیات خواهیم یافت. آیا چنین محرکهایی در چند دهه اخیر ادبیات ایران هم وجود داشته است؟
به نظر میرسد فضای چند دهه اخیر ادبیات ایران، فضایی آرام و فاقد نوآوری قابل توجه بوده است. در این چند دهه خصوصا در سی سال اخیر تقریبا اثری که به واسطه شاخصهها ادبی و داستانی مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته باشد به چشم نمیخورد اما چرا ادبیات دچار چنین رکودی شده است؟ آیا نویسندگان علاقه دارند در فضایی یکنواخت و بدون تلاطم قلم بزنند یا عواملی آنها را از تلاش برای بر هم زدن این سکون وامیدارد؟ اسدالله امرایی، نویسنده و مترجم، در اینباره به «ابتکار» میگوید: من چندان ناامیدانه به این ماجرا نگاه نمیکنم. آثار شخصی مثل مصطفی مستور با وجود آنکه اثری عامهپسند و بازاری نیست بارها تجدید چاپ شده است، خیلی از آثار چنین هستند. اما باید به این نکته توجه کنیم که تعداد مخاطبان کتاب در کشور ما چندان زیاد نیست.
مردم با نوشتن نویسنده گمراه نمیشوند، با ننوشتنش گمراه میشوند
امرایی معتقداست موانعی هم پیش روی نویسندگان وجود دارد که میشود از میان برداشته شود، او میگوید: به طور مثال صرف این میزان هزینه برای آنکه مبادا نویسندهای چند خط اضافهتر بنویسد و تشکیلات عریض و طویلی به نام اداره کتاب و ممیزی راهاندازی شود، چندان موجه نیست. در دنیای امروز نمیتوان جلوی اندیشه و تفکر را گرفت. هیچ فیلتری وجود ندارد که برایش فیلترشکنی ساخته نشده باشد. در چنین فضا نمیشود با سیستم سابق برخورد کرد و افرادی را در ادارهای نشاند تا کتابها را کلمه به کلمه بخوانند که مبادا مردم گمراه شوند. مردم با نوشتن نویسنده گمراه نمیشوند، مردم وقتی گمراه میشوند که نویسنده ننویسد. ما باید اعتماد عمومی را بازگردانیم.
رابطه معکوس تعداد نویسندگان و استقبال از اثر
شیوا مقانلو، نویسنده و مترجم، هم موافق وجود رکود در جریان ادبیات در سالهای اخیر است و هم مخالف. او درباره دلایل مخالفتش با وجود این رکود به «ابتکار» میگوید: در سی سال اخیر تعداد نویسندهها، کتابها و عناوین افزایش زیادی داشته است. در سالهای پیش از این، تعداد نویسندگان کمتر بود. بنابراین زمانی که کتابی منتشر میشد بیشتر یا راحتتر دیده میشد و مورد استقبال قرار میگرفت و این موضوع میتوانست بالقوه فارغ از این باشد که کتاب مورد نظر وجاهت این استقبال را دارد یا نه. زمانی که عرضه کمتری در بازار وجود دارد، احتمال دیده شدن یک اثر بیشتر از زمانی است که با افزایش کمی و کیفی در حوزه کتاب روبهرو هستم. من معتقد نیستم که هیچ اتفاقی نیفتاده است. آثار خوبی هم در این سالها منتشر شده است، اما نکته این است که تعداد نویسندهها و کتابها هم افزایش پیدا کرده است.
ممیزی بلای جان ادبیات
او اما تا حدی وجود رکود را در ادبیات قبول دارد و چندین دلیل را برای آرامش مصلحتاندیشانه این حوزه برمیشمارد. نویسنده مجموعه داستان «آدمهای اشتباهی» یکی از دلایل را ممیزیهای وزرات ارشاد میداند و میگوید: خیلی از نویسندگان و مترجمان کتابهایی دارند که یا مدتها در ارشاد منتظر مجوز مانده یا بخشهایی از مطالبشان حذف شده و یا با حذف و اصلاحاتی مجوز گرفتهاند یا اصلا موفق به دریافت مجوز نشدهاند. طبیعی است که در این شرایط هر کس کمترین ریسک را میکند و چندان به دنبال پرداختن به موضوعات و مسائلی هرچند جنجالی و مهم نمیرود که احتمال چاپ و انتشار آنها کم باشد.
ناشران پولی و کتابهای میانمایه
مقانلو، برخی جوایز ادبی را هم در پیدایش وضعیت فعلی ادبیات موثر میداند و در اینباره میگوید: خصوصا از دهه هفتاد به این سو برخی جوایز ادبی خصوصی، آثاری با سطح ادبی متوسط و سادهاندیشانه و بی خطر را انتخاب کردند. به دنبال اهدای جوایز به این نوع کتابها موجی از کتابهای این چنینی به راه افتاد. در بسیاری موارد، جوایز دولتی نقد میشود و گفته میشود این جوایز اتفاقهای یکسان و آشکاری دارند، به نظر من تکلیف این جوایز دولتی از ابتدا روشن بوده است و مشخص است بیشتر به چه مضامینی پرداخته میشود اما به نظر من برخی جوایز خصوصی به جریان ادبی کشور ضربه زدهاند چون گاهی مجموعه داستانهایی که انتخاب میشد در بسیاری موارد آثاری خنثی بودند و تنها بر موج موجود سوار بودند. بسیاری از این نویسندهها هم پس از مدتی ناپدید شدند. ما از این نویسندههای تک جایزه برده اما متوسط زیاد دیدهایم که به هرحال ادبیات میانه را حمایت کردند.
او ناشران را هم بیتقصیر نمیداند و میگوید: من همیشه نسبت به ناشرانی که در ازای دریافت پول کتاب چاپ میکنند نقد داشتهام. این موضوع چندین سال است که به جان ادبیات ما افتاده است. زمانی که ناشری در ازای دریافت پول، کتابی را چاپ میکند، عملا به این معنی است که کتاب چاپ شده ارزش ادبی ندارد، چون اگر اثر ارزش ادبی داشته باشد، ناشر باید به شما در مقابل چاپ کتاب، پول بپردازد، نه اینکه پول چاپ را هم بگیرد و کتاب را بعد چاپ به نویسنده بدهد و پخشکننده مشخصی برای کتاب وجود نداشته باشد. این اتفاق باعث شده تعداد بسیاری نویسنده و شاعر متوهم به بازار ادبیات کشور اضافه شود که فکر میکنند چون پول چاپ کتاب دارند پس لزوما نویسنده هستند. نتیجه هم رشد قارچگونه کتابهایی میشود که خواندن و نخواندن آنها هیچ فرقی نمیکند و چاپشان باعث هیچ اتفاقی در جریان ادبی کشور نخواهد شد.
بازار کمسوی ادبیات ایرانی در مقابل بازار ترجمه
مقانلو با اشاره به رونق بازار ترجمه در سالهای اخیر، این موضوع را هم در عدم استقبال مخاطب از جریان ادبی موجود در کشور موثر میداند و میافزاید: در این سالها آثاری زیادی از زبانهای مختلف به فارسی ترجمه و روانه بازار شده است. کمرونقی ادبیات ایرانی ممکن است - در حد کمی - به این ماجرا هم مرتبط باشد. در مقام مقایسه، شاید انتخاب مضامین، نوشتار، قلم و نقطه دید نویسنده و سبک و روایت داستان های خارجی از بسیاری جهات از آثار داخلی جذابتر باشد، بنابراین ممکن است آثار ایرانی در این میان کمسو به نظر بیایند.
او ادامه میدهد: ما در این سی سال آثار خوب و متمایز و قدرتمندی هم داشتهایم، شاید باید بیشتر به این آثار پرداخته میشود، شاید بهتر بود دوستان روزنامهنگار و جوایز دولتی و خصوصی بیشتر به این کتابها میپرداختند. متاسفانه صدا و سیما هیچ وقت برای معرفی آثار ادبی حمایت نمیکند و آثار شاخص در تلویزیون واقعا دیده نشده است. اگر کاری هم دیده شد شاید به دلیل وجود حمایتهای دیگر بوده و نه صرفا ارزش ادبی اثر. به نظر من تمام این موارد باعث میشود چالش مورد نظر شما ایجاد شده باشد.
کپیرایت را سامان دهید
این نویسنده درباره راهکارهای عبور از این رکود میگوید: در حال حاضر جامعه دگرگون شده است، دیگر در دهه 60 نیستیم. امروز هر کودک 3-4 سالهای میتواند هر چیزی را که بخواهد در گوشی هوشمندش ببیند، ماهواره بخش جدانشدنی از زندگی مردم است، در چنین شرایط سختگیری روی یک کلمه یا یک جمله از کتابی که نهایت در هزار نسخه منتشر میشود، اتفاق عجیبی است. به نظر من مسئله ممیزی بیشتر باید به سمت سر و سامان دادن به کپیرایت برود. مسئولان ادبی به نویسندگان بیشتر اطمینان کنند و اجازه دهند کمی راحتتر کار کنند. از طرف دیگر اگر کتابی ارزش چاپ کردن و هزینه را ندارد، دلیلی ندارد درختی قطع شود و کتاب بیارزشی وارد بازار شود. ناشران هم بهتر است چنین کتابهایی را منتشر نکنند تا جریان عرضه و تقاضا و رقابت فضای سالمتری داشته باشد و گرایش ادبی کشور به سوی بهتری پیش برود.
سایر اخبار این روزنامه
مذاکرات سرنوشتساز در آلمان برای خروج از بنبست سیاسی به نتیجه می رسد؟
حبس نفس اروپا در برلین
کفن پوشی با سلاح سرد در راه ورود به نهاد ریاست جمهوری با شلیک گلوله متوقف شد
قمه کشی در پاستور
فرزند رئیس دولت موقت:
دلیل استعفای مرحوم بازرگان تسخیر سفارت آمریکا نبود
جلال خوشچهره
ایده تا عمل در گفتوگوی ملی
«ابتکار» تکرویهای برخی چهرههای سیاسی را بررسی میکند
مَن ها و تَن ها
دلیل یکنواختی فضای ادبیات ایران در دهه های اخیر بررسی شد
دمِ سردِ ادبیات
«ابتکار» دلایل نمایندگان منتقد دولت درباره اصرار به سوال از رئیس جمهوری را بررسی می کند
«ابتکار» از الزامی شدن گواهینامه واکنش در برابر آتش برای دریافت پایان کار ساختمان گزارش میدهد
سازمان محیط زیست در تصمیم گیری های آب هیچ کاره است؟
مغالطه آبی کلانتری
«ابتکار» دلایل تداوم افزایش نرخ ارز علی رغم اطمینان بخشی ها ی مسئولان درباره توقف آن را بررسی می کند
در حاشیه همایش طرح های نوسازی ناوگان حمل و نقل و اشتغالزایی
بازدید رئیس جمهوری از محصولات تجاری گروه سایپا
دستگیری سه آدمربا و یک سارق مسلح