دیده‌بانان را نرانیم

کنشگران و دلسوزان پایداری زمینه حیات ایران، دیده‌بانانی هستند که عوامل و فرایندهای تخریب در این عرصه را بیش از دیگر هم‌وطنان با قلم، قدم و سخن پایش می‌کنند؛ بنابراین اطلاق «طرفداران محیط زیست» برای این دیده‌بانان، توصیفی گمراه‌کننده است. آنان هرگز زندگی را فقط برای خود و بیش از همزیستان دیگر طلب نکرده و تلاش آنها معطوف به حراست از زمینه‌ای است که تنوع صاحبان حیات از‌جمله انسان را در خود می‌پروراند. نگاه و سمت‌گیری آنان با فعالان سیاسی یا هواداران یک تیم ورزشی تفاوتی اساسی دارد. جناح‌های سیاسی می‌کوشند با رقابت‌هایی حتی تا مرز خصومت، سلطه خود بر رقیب را سامان داده و همواره پیروز میدان باشند؛ اما کنشگران عرصه حیات در مسیر رسیدن به هم‌گرایی هرچه بیشتر با تنوع اجتماعی فعالیت کرده و پیروزی برای آنها در راستای این هدف، مفهومی جز رفاقت حتی با مخالفان فکری و سلیقه‌ای خود ندارد. باور دارند نه‌تنها گروه‌های مختلف انسانی بلکه همه تنوع زیستی در یک کشتی به سوی ساحل مشترک در حرکت‌اند. دیده‌بانان پایش زندگانی به گروه‌های کوه‌نوردی شباهت دارند که موفقیت را در صعود همگانی دانسته و همواره تواناترین آنها در پشت تیم حرکت می‌کنند. صاحبان کرسی و سیاست در نظام مدیریتی کشور نیز که حساسیت و مسئولیت‌ امنیتی دارند، تاکنون بر این نکته وفاق داشته‌اند که این دیده‌بانان عرصه حیات از هر نحله و اندیشه سیاسی، جز در راستای منافع ملی گام نمی‌گذارند. پس باید بر سر این حافظان درونی چتری از حمایت و امنیت خاطر کشید. حامیان زندگی اگر گاه زبان و هشدار تلخی هم داشته‌اند؛ اما دغدغه شیرینی حیات برای همگان را دارند. رخدادها و اخبار اخیر درباره جمعی از فعالان زیست و حیات کشور به‌گونه‌ای رسانه‌ای و در مصاحبه‌های مسئولان مربوطه بازتاب یافت که با تلاش‌های بی‌شائبه اکثر قریب به اتفاق این نیروهای داوطلب، همسو نیست و فارغ از هرگونه داوری درباره رخداد بازداشت تعدادی از حامیان حیات و مرگ یکی از چهره‌های سرشناس آن در زندان (که هدف این نوشتار نیست) می‌تواند پیامدهای ناخوشایندی در انگیزه این دیده‌بانان بی‌ادعا داشته باشد. آیا با وجود این نگرش‌ها، از‌این‌پس این دیده‌بانان می‌توانند به وظایف داوطلبی خود با آسودگی خاطر ادامه دهند؟ فراموش نکنیم ایران در مقطعی از تاریخ طبیعی خود قرار دارد که به دمای ایران بر اثر غفلت و بعضا رويكردهاي غيرعلمي در کانون‌های حیات، افزوده شده و تالاب‌ها به‌عنوان گنج‌های زیستی، در معرض ویرانی کامل قرار دارند. درباره آنچه بخشی از مردم و مسئولان بر سر تعادل طبیعت ایران آورده‌اند، تاکنون بسیار گفته شده و در گنجایش این فشرده نیست؛ تخریبی که در این بزنگاه سخت نه برای آیندگان که حتی برای نسل فعلی نیز نگرانی ایجاد کرده است. ادامه پرانگیزه و خستگی‌ناپذیر این دیده‌بانان که امید می‌رود به‌زودی همه ایرانیان را در بر بگیرد، در گرو فضای امن و نگاه مثبت ارکان كشور به آنان است.