طاهر اصغرپور فهم ایرانیان از آزادی

برداشت و فهم مردم و نخبگان ایرانی از مفاهیم عصر مدرنیته، در طول تاریخ مرتباً در حال تغییر، تطور و تکامل بوده است. مفاهیمی چون « ملت»، «دولت» و «آزادی» از آن دسته مفاهیمی هستند که بر سر معنای‌شان، بین سنت گرایان و تجددگرایان همواره چالشی جدی وجود داشته است، این چالش به حدی جدی بوده و هست که شکاف سنت – تجدد،
جامعه و حکومت ایران را به دو بخش بزرگ تقسیم کرده و جدال این دو بخش بیش از صد سال است که تداوم یافته است. اولین برداشت‌ها از مفاهیم مدرن به دوره قاجار و عهد ناصری و سفرنامه نویسان مربوط می‌شود، این برداشت‌ها ابتدا در نوشته های سفرنامه نویسان متجلی شد. دکتر سید جواد طباطبایی در این زمینه معتقد است: « چون بسیاری از سفرنامه نویسان ایرانی، توجه چندانی به سامان نوآیین کشورهای اروپایی و مبانی نظری آن نداشتند و توجهی به نظام نهادهای آن نشان نمی‌دادند لذا از درک علل ترقی و پیشرفت آن جوامع عاجز بودند1». یکی از مهمترین مبانی نظری یادشده، مفهوم « آزادی» است،« آزادی یکی از پیچیده­‌ترین مفهوم فلسفه سیاسی مدرن است. پیچیدگی مفهوم سیاسی از آن روست که آنچه درباره آزادی در دوره مدرن مطرح شده بیشتر اشاره به وضعیت سیاسی اجتماعی دارد که در آن مداخله غیر نباشد2»، در حالی که سفرنامه نویسانی چون آجودانباشی و همفکران وی به گونه دیگر می اندیشیدند؛ « آجودانباشی، با تاکید بر اقتدار پادشاه و مطلق بودن آن، « آزادی» را معادل و قرینه « خودسری» می آورد3». از دیگر مفاهیم عصر مدرن که پیوندی نزدیک با آزادی دارد، « جمهوری» است، در مورد جمهوری نیز برداشت‌ها سطحی و غلط بوده است. « در ایرانِ [عصر قاجار]، نظام جمهوری با هرج و مرج و فتنه یکی تلقی می شد و بسیاری از ایرانیان آزادی را نیز از تالی­‌های فاسد و ثمرات منحوس جمهوری خواهی می دانستند. این دریافت از جمهوری خواهی و آزادی را می توان در جدی ترین سفرنامه های رجال ایرانی آشکارا دید4». البته برداشت‌هایی از این نازلتر هم بوده است، طوری که حاجی پیرزاده، یکی از سفرنامه نویسان این دوره، بعد از مقدمات فراوان نتیجه می­‌گیرد « پس معنی آزادی صرف اختیار زن ها در بی عصمتی زن ها شد و الاّ در فرنگستان ابداً مردم آزاد و به اختیار خود نیستند5». اندکی تامل در علل این شکاف یادشده، ما را به موضوع مهمتری رهنمون می کند و آن، تغییر نگاه مردم به مقوله« انسان» و « انسان شناسی» در عصر مدرن است. در دوره سنتی و در اندیشه سیاسی ایران باستان، پادشاه به واسطه داشتن « فره ایزدی»، حکومت بر دیگران را حق خود می دانست، کما اینکه در نظریه سلطنت مشروعه نیز مشابه همین استدلال وجود دارد.
در دل این نظریه ها نابرابری افراد و گروه‌ها و طبقات اجتماعی توجیه شده است، یعنی عده ای و گروه‌هایی ذاتاً شایستگی حکومت را دارند و عده ای دیگر شایسته این کار نیستند.« آنان که معتقدند [دادن ] قدرت مطلق به حکام، خون آدمیان را پاک و پست نهادی بشر را چاره می کند، باید به مطالعه تاریخ این عصر یا اعصار گذشته بپردازند تا خلاف آیین برایشان ثابت شود 6 ». از نشانه های عصر مدرن، یکی، تغییر برداشت از انسان و حقوقش بود، طوری که با آغاز انقلاب‌های دموکراتیک در غرب، که جنبش مشروطه ایران نیز در تداوم آن رخ داد، عموم اندیشمندان عصر مدرن معتقد بودند« همه افراد بشر برابر زاده می شوند و مآلاً از قدرت و حقوق یکسانی برخوردارند، و احدی بر احد دیگر برتری ندارد؛ و حقیقتی از این مسلم‌تر نیست که آدمیزادگان از یک گوهرند، همه به طور یکسان در برابر مواهب طبیعت زاده می شوند...... آزادی طبیعی بشر عبارت از این است که از هرگونه قدرت مافوق زمینی رها باشد و تابع اراده یا اقتدار قانونی بشر[ دیگری] نباشد7». این موج برابری خواهی و آزادی‌خواهی به زودی سراسر گیتی را درنوردید و ملت‌ها را به این نتیجه رساند که تنها کسانی حق حکومت کردن دارند که آزادی انسان‌ها را محترم می‌شمارند و با رای ملت، و به صورت موقت بر سریر قدرت تکیه بزنند و تا زمانی که خواست‌های بر حق و حقوقی ملت را برآورده می کنند حق دارند در قدرت بمانند. لذا برداشت‌های سخیف و نازل از آزادی، در اثر آگاهی روزافزون ملت ایران تحول پیدا کرد، به گونه ای که در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی فهم بخش عمده نخبگان از آزادی به « آزادی از» استبداد حکام مطلقه، و تشکیل حکومتی مشروطه یا جمهوری ارتقا می یابد، چرا که عدم نظارت ملت و نمایندگان آنها بر سلطانی مطلقه را عامل فساد یافته بودند، چنانچه ظهیرالدوله « رمز نابسامانی های ایران و انتظام امور کشورهای اروپایی را، نهادها و قانون های خوب » می داند8. « نهادهایی که در غیاب افراد عادی، نماینده مصالح عمومی باشد، و جامعه را از وجود افراد فاسد در راس امور»9 نجات دهد. با دقت در فقره فوق مشاهده می کنیم به تدریج برداشت از آزادی به سمت « تشکیل حکومت مشروطه یا جمهوری» و «رهایی از استبداد» سلاطین قاجار یا پهلوی
تحول می یابد.


..................
1- تاملی‌درباره ایران،طباطبایی،ص259
2- امنیت‌وآزادی دراسلام،داوودغرایاق زندی
3- تاملی درباره ایران،طباطبایی،ص246
4- تاملی درباره ایران،طباطبایی،ص270
5- تاملی درباره ایران،طباطبایی،ص260
6- جانلاکدر «خداوندان اندیشه سیاسی»،جلددوم،ویلیام تامسجونز،ترجمه علی رامین،ص827
7-جان‌لاکدر«خداونداناندیشهسیاسی»،جلددوم،ویلیام‌تامس‌جونز،ترجمه علی رامین،ص801
8- تاملی درباره ایران،طباطبایی،ص266
9- تاملی درباره ایران،طباطبایی،ص268