ايران در زمانه‌اي حساس

ايران اكنون در برهه‌اي مهم و حساس از تاريخ خود است. با ظهور جمهوري اسلامي ايران در 1357، كشور در وضعي خاص قرار يافته است. ايران از آن زمان با قدرت‌هاي بزرگ جهان، متحدان و اقمار آنها در تعارض بوده است. جمهوري اسلامي ايران به سبب ماهيت و سياست منحصر به فرد خود در جهان هشت سال جنگ را تجربه كرده و پس از خروج از جنگ با مجموعه گسترده‌اي از تحريم‌هاي بين‌المللي، منطقه‌اي يا كشوري رو به رو شده است. ايران اكنون در منطقه‌اي ناامن و پرستيز قرار گرفته است و قدرت‌هاي غربي به منافع اين كشور در اين منطقه عنايتي ندارند. قطعا از نظرگاه دولتمردان جمهوري اسلامي ايران و حاميان‌شان، آنچه بر ايران رفته قيمتي است كه ايران و ايرانيان لاجرم براي استقلال و آزادي پرداخته‌اند. از نظرگاه كشورهاي معارض، اما، ايران تاوان سياست‌هاي خود را داده است. فارغ از اينكه چه كسي چه بگويد، امري قطعي ا‌ست و آن اينكه در طول دهه‌ها روند پيشرفت كشور به دليل جنگ، تحريم و تقابل با شماري قدرت‌هاي جهاني روندي بسيار سخت‌تر از آنچه بوده كه بسياري كشورهاي ديگر در پيش داشته‌اند.
سال 1357 با ورود به دهه 1980 ميلادي همزمان است. از 1980، تحولات بسيار بزرگي در دنيا روي داده است. اتحاد جماهير شوروي وجود ندارد، نظام سياسي دموكراتيك و اقتصاد سرمايه‌داري در سراسر جهان ريشه دوانده است، لااقل به اين دليل كه هنوز بديلي جهانگير براي آن در دنيا به وجود نيامده است. اقتصاد و در پي آن سياست و فرهنگ، جنبه جهاني يافته است. شهروندان از امكاناتي در دسترسي به دانش و اطلاعات برخوردارند كه هرگز در تاريخ وجود نداشته‌ است. كشورهاي بزرگ قرن بيستم دغدغه حفظ جايگاه خود را دارند و ...
بر خلاف ميل خود مي‌بينند كه آن را از دست مي‌دهند، كشورهاي نوظهور در پي ارتقاي جايگاه خود در ميان كشورهاي قدرتمندند و جهان درگير انقلابي ا‌ست كه از آن به عنوان انقلاب دانش ياد مي‌شود.
در جهان جديد، شماري كشورها در جايگاه توليدكنندگان دانش قرار مي‌گيرند، بعضي توليدات صنعتي را پديد مي‌آورند و برخي در وضعيت مصرف كالاهاي دانشي و صنعتي ديگران قرار مي‌گيرند. ذات رقابت در جهان ما، اين رقابت است. در اين فضا از رقابت، رقيب تنها و تنها به راندن طرف مقابل از صحنه مي‌انديشد چون تنها يك جا وجود دارد. يك جا براي اولين كشور، يك جا براي دومين كشور و به همين ترتيب لاجرم جايي براي آخرين كشور. فرصت‌هايي كه در اين شرايط از دست مي‌روند، به دشواري تمام قابل جبرانند. شرايطي كه مورد استفاده قرار نمي‌گيرند، به ندرت تكرار مي‌شوند.


در چنين جهان سختي از رقابت تعدادي از كشورها دهه‌هاست در صلح كامل يا نسبتا كامل به سر مي‌برند، شماري همواره ناگزير از هزينه‌هاي بالا براي امنيت خود بوده‌اند و برخي به كلي نابود گشته‌اند و همه‌چيز را، اگر بتوانند، بايد از نو شروع كنند. به عنوان مثال، سوييس، دانمارك، امارات‌متحده عربي در چند دهه گذشته از شرايط صلح بهره برده‌اند، ايران پس از جنگ براي آن بهايي جدي مي‌پردازد و ليبي، عراق و سوريه از نو بايد ساخته شوند. در ايران، اكنون، بسيار مي‌شنويم كه بايد خوشحال بود و سپاسگزار كه وضعي نظير سوريه نداريم. به اين جمله درست، جمله درست ديگري با اين مضمون اضافه نمي‌شود كه بايد ناخرسند باشيم و پرسشگر از اينكه چرا نظير كره جنوبي نيستيم.
دوره تاريخي‌اي كه ما در آن زندگي مي‌كنيم با تمام دوره‌هاي تاريخي ديگري كه پشت سر نهاده‌ايم متفاوت است. زماني كه اكنون از كف مي‌رود با زماني كه در دوره قاجار و قرن نوزدهم از كف رفته است، ذات يكسان ندارند. هر‌چند در آن زمان هم، ايرانيان كه از فهم منطق انقلاب صنعتي بازماندند، تا آخر در صنعت تابع كشورهاي صنعتي شدند.
در چنين اوضاع و احوالي از زمانه، ما در كشوري زندگي مي‌كنيم كه بسيار خود را بزرگ مي‌پندارد و مايل است در ميان بزرگان جايي داشته باشد. ايرانيان، همواره چشم به بزرگي خود در گذشته دارند و مي‌خواهند دوباره آن بزرگي را بازيابند. در اين بعد ما با كشورهاي يونان، اتريش و انگلستان تفاوتي در ديدگاه داريم. اين كشورها، پذيرفته‌اند كه ديگران بزرگ‌ترند و با آن كنار آمده‌اند. ما در اين خصوص شباهت‌هايي با چين و تركيه داريم.
به هر صورت، خواست بزرگي با عمل در مسير بزرگي بايد همراه باشد. هيچ كشوري در دنيا روي بزرگي نديده است مگر اينكه مردم آن مصالح عمومي را با مصالح خصوصي آشتي داده باشند و بيش از ديگران تلاش و خلاقيت به كار برده باشند تا جاي خود را در بين ديگر كشورها بهبود بخشند. هرگاه منافع شخصي بر منافع ملي ترجيح داده شود و انگيزه و اسبابِ سعي كم شود يا سعي‌ها، در درون كشور، در مقابل هم قرار گيرد، بايد بيمناك بود و اگر چنين چيزي امروز وجود داشته باشد، حتي هراس هم جايز است. اگر كشوري، اكنون، در چنين وضعي قرار داشته باشد، نبايد دغدغه جايگاه خود در ميان ديگر كشورها را داشته باشد كه بايد نسبت به امكان حفظ تماميت سرزميني و حتي ماندن خود انديشه كند.
بزرگي يك كشور تابع سياست آن است و سياستگذاري عمومي يك كشور نيز تابع همين سياست است. سياست، بنابراين، نسبت به مقوله بزرگي و سياستگذاري در جايگاه كانوني قرار دارد. بي‌شك، به ما گفته خواهد شد كه از ناحيه تخصص خود به موضوع مي‌نگريم و ديگران هم بر‌حسب ناحيه‌هاي دانش‌هاي خود، بزرگي و سياستگذاري عمومي را تابع امور ديگر مي‌توانند بدانند، مثلا فرهنگ، اقتصاد، علوم تجربي، دين...
ما در اينجا دعوي بحث‌هاي جامع و مانع نداريم. با اين حال، مي‌پنداريم كه جايگاه سياست، عالي‌ است. غرب بار اول در يونان و بار دوم در اروپا، زماني برخاست و بر ديگران از جمله ايران سيطره يافت كه در سياست به گونه‌ ديگري تامل كرد. كره شمالي و كره جنوبي قرن‌ها از يك بنياد بوده‌اند، آنچه سال‌هاست يكي را در صدر و ديگري را در ذيل نشانده، بي‌ترديد، سياست است. ايران هر اندازه در ناحيه‌هاي ديگر قوي باشد، اگر در سياست كوته‌كار و كوته‌بين باشد، در معرض آسيب‌هاي گران قرار خواهد گرفت. سياست خُردبينانه و خُردمحورانه صفويه در زمان سلطان‌حسين و پيش از آن، اين سلسله را در مقابل افغانان از پا انداخت و نابود ساخت و بر ايران ضرب كاري نواخت.