محیط‌زیست و روابط قدرت در عصر جدید

دکتر حمیدرضا اسماعیلی* : مقوله محیط‌زیست از مهم‌ترین و مشروع‌ترین روش‌های اعمال قدرت توسط نظام سلطه در عصر جدید تلقی می‌شود. همانطور که مفهوم «استعمار» و ایجاد عمران بهانه‌ای شد تا دولت‌های صاحب قدرت در قرن‌های 19 و 20 به چپاول ثروت کشورها و ملل دیگر بپردازند، در دنیای امروز نیز محیط‌زیست همین خاصیت را پیدا کرده است. همچون مفهوم و ارزش استعمار، محیط‌زیست نیز «کلمه حقی» است که از آن «مراد باطل» شده است. پس از آنکه در طول بیش از نیم قرن گذشته اندیشمندان و دانشوران بزرگ جهان درباره آثار مخرب تمدن جدید و صنعت نوین هشدار دادند و گفتند چگونه تکنولوژی و صنعت مدرن، بلای جان بشریت شده است و انواع آلاینده‌ها آینده بشریت را تهدید می‌کند، بتدریج مساله محیط‌زیست به یک ارزش و موضوع مهم در محافل مختلف اجتماعی تبدیل شد. از سوی دیگر این موضوع به دلیل مقبولیت عامی که یافته بود می‌توانست پوشش مناسبی برای سیاست‌های سلطه‌جویانه دولت‌های استعماری باشد.
محیط‌زیست استعداد و پتانسیل زیادی دارد تا دولت‌های استعماری در ذیل آن به پیگیری اهداف خود جهت اعمال قدرت در کشورهای دیگر بپردازند. از این جهت ما با 2 مقوله مواجهیم: 1- مساله و بحران واقعی محیط‌زیست
2- پروپاگاندا و عملیات روانی جهانی محیط‌زیست. مقوله دوم نه‌تنها کمکی به محیط‌زیست و حل مسائل آن نمی‌کند، بلکه برعکس در جهت تخریب محیط‌زیست زیر چرخ‌های ماشین استعمار عمل می‌کند. از این منظر مقوله محیط‌زیست نیز از مقولاتی همچون حقوق بشر است که در قرن 21 به صورت ابزار فشار دولت‌های استعماری علیه دولت‌ها و کشورهای دیگر درآمده است. استفاده از این روش اگرچه در دوران جنگ سرد نیز وجود داشت اما پس از فروپاشی بلوک شرق و در جهان تک‌قطبی که آمریکا آن را به سوی نظم نوین جهانی سوق می‌دهد، اهمیت مضاعف یافته و به سلاحی کاربردی ارتقا پیدا کرده است. طبیعی است قدرت تا جای ممکن نباید لخت و عریان اعمال شود؛ هر قدرتی که در پوشش مفاهیم ارزشمند اعمال شود از نفوذ و پایایی بیشتری برخوردار است. این موضوع در عصر ارتباطات که مردم اخبار و رویدادها را از رسانه‌ها پیگیری می‌کنند اهمیت بیشتری خواهد داشت.
از اینجاست که می‌توان نقش موضوعاتی چون حقوق بشر، محیط‌زیست و فرهنگ را در روابط قدرت بین‌المللی مورد تحلیل قرار داد.


دولت‌های استعماری برای اعمال نفوذ و سلطه خود در عصر پسامدرنیستی امروز ترجیح می‌دهند افزون بر روش‌های خشونت‌آمیز گذشته همچون جنگ، از روش‌های جدیدتری که با شرایط امروز سازگاری دارد نیز بهره ببرند. به این منظور آنها برای محدود کردن فرآیند تصمیم‌گیری در دولت‌های مختلف اقدام به راه‌اندازی سازمان‌های غیردولتی بین‌المللی کرده‌اند که تشکیلات مرکزی آن در آمریکا و تعدادی از کشورهای همسو با نظام سلطه است. این سازمان‌ها شعبات خود را در کشورهای دیگر می‌گسترانند و در این فرآیند، هم به جمع‌آوری اطلاعات از مناطق و حوزه‌های مختلف کشورها می‌پردازند و هم به‌عنوان یک نهاد مردمی مستقل که ارزش‌های والا و اخلاقی را پیگیری می‌کند، خود را به عنوان نهادهای ملی و بعضاً «منجی» معرفی می‌کنند تا از این طریق مطالبات خود را بر دولت‌های آن کشورها تحمیل کنند.
در میان سازمان‌های غیردولتی استعماری، سازمان‌های زیست‌محیطی از شرایطی برخوردارند که امتیاز خاصی به آنها می‌بخشد. این سازمان‌ها به دلیل آنکه هدف خود را محیط‌زیست تعریف می‌کنند، می‌توانند به این بهانه در مناطق مختلفی از یک کشور و دور از چشم سازمان‌های امنیتی پایگاه و ایستگاه‌های مختلف خود را دایر کنند. اهمیت این موضوع زمانی افزایش می‌یابد که بدانیم شناسایی آن مناطق نیز کاملاً هدفمند و طراحی شده است یعنی از طریق سازمان‌های اطلاعاتی کشورهایی چون آمریکا این مناطق شناسایی می‌شود تا این سازمان‌ها پایگاه خود را مستقر کنند. اکنون روشن است این تشکیلاتی که در پوشش محیط‌زیست فعال شده می‌تواند در جهت سیاست‌های مختلفی به کار گرفته شود. این موضوع می‌تواند از جمع‌آوری اطلاعات ژن گیاهان و پوشش زیستی منطقه تا مسائل استراتژیک متغیر و متفاوت باشد. این نفوذ در واقع در کنار نفوذ در «مرکز»، نفوذ در «پیرامون» را هم هدف قرار داده است.
اگر بخواهیم درباره این موضوع کمی جزئی‌تر سخن بگوییم باید گفت مساله «بحران آب» در همین سیاست می‌گنجد. در اینجا نیز ما با 2 مفهوم مواجهیم: الف- مساله کمبود آب و ضرورت مدیریت آن؛ ب- تبلیغات و عملیات روانی گسترده با اهداف ضدامنیتی. حدود 6 سال است تبلیغات گسترده‌ای از سوی رسانه‌های غربی درباره «بحران آب» مطرح می‌شود. استمرار این پروپاگاندا تا جایی است که مسؤولان ایرانی پیش از برجام مطرح می‌کنند «آب‌آشامیدنی» ما نیز در گرو حکمرانان جهانی است، یعنی همان‌هایی که «حکمرانی آب» را نیز در سر می‌پرورانند. استعمار نوین برای اعمال قدرت خود از روش‌های جدیدی بهره می‌برد؛ نظم نوین جهانی حتی به ایجاد مناطق جدید و از جمله خاورمیانه جدید با نقشه‌ای دیگر می‌اندیشد. همه اینها بدانجا انجامید که نظام سلطه تلاش کند مدیریت آب را به دست گیرد تا از این طریق، هم بر کشورها اعمال نفوذ کند و هم به واسطه آن نقشه جدیدی برای جهان بکشد، لذا مساله بحران آب را می‌توان اینگونه فهمید که نظام سلطه در پی حکمرانی بر منابع آب در جهان است و با بازی با آب تلاش دارد نبض جهان را در دست بگیرد. از این جهت بخشی از این بحران بیش از آنکه به مسائل طبیعی بازگردد به سیاست‌های طراحی‌شده دولت‌های سلطه‌جو بازمی‌گردد که می‌خواهند شیوه نوینی از اعمال قدرت و حکمرانی بر جهان را بیازمایند. آنها با این موضوع در پی آن هستند که برای ایجاد نارضایتی‌های شهری، استانی و درگیری‌های ایالتی بهره گیرند. سیاست‌های جمعیتی از اهداف دیگر این پروژه است تا افراد را از مناطقی به مناطق دیگر کوچ دهند و از این جهت مراحل بعدی سیاست خود را پیش برند. امروز کار به جایی رسیده است که حتی پایگاه رسمی اداره کل حفاظت محیط‌زیست تهران از «جنگی که بزودی راه خواهد افتاد» سخن می‌گوید! جنگی که اگر خوب تحلیل کنیم می‌بینیم لزوماً بین ایران و غیرایران نیست، بلکه بین ایرانی و ایرانی است!
با فهم این سیاست معلوم است همان سازمان‌های غیردولتی صوری در حوزه محیط‌زیست هستند که این نقش را برعهده دارند. این سازمان‌ها که تشکیلات مرکزی آنها در آمریکا قرار دارد با فعالیت در طول سال‌های متمادی  بتدریج مساله‌ای چون آب و محیط‌زیست را به سبک دلخواه دولت‌های غربی در کشور به صورت یک بحران بزرگ جلوه می‌دهند تا در نهایت خود را هم به عنوان ناجیان این بحران به جامعه معرفی کنند. در اینجاست که در آینه، خود را قهرمان‌های آینده‌ای می‌بینند که به خیال خود می‌توانند سهم خوبی از قدرت رسمی را به دست آورند!
روشن است پرداختن به مساله «محیط‌زیست و روابط قدرت» در عصر جدید به منزله کذب تلقی کردن مشکلات زیست‌محیطی که جوامع صنعتی بزرگ‌ترین عاملان آن هستند نیست. مساله اولاً شناختن ابعاد جدیدی از نفوذ و اعمال قدرت در قرن 21 است و ثانیاً تأکید بر اینکه حتی در اینجا نیز نیاز به سازمان‌های مطمئن و متعلق به جوانان متعهد و متخصص ایرانی است. یعنی همانطور که در حوزه سلول‌های بنیادی و انرژی هسته‌ای همین جوانان دستاوردهایی را برای کشور به ارمغان آوردند، در موضوعات دیگر و از جمله محیط‌زیست نیز باید همین تدابیر را به کار گرفت. ثالثاً همین پروژه‌ها به ما هشدار و انذار می‌دهد که عالم دانش، عالم بی‌طرفی نیست و دانش بی‌جهت وجود ندارد. اینجاست که می‌یابیم حتی زمین‌شناسی و جغرافیا نیز تا چه اندازه می‌تواند در خدمت منافع ملی یا علیه آن به‌کار گرفته شود.
*پژوهشگر و استاد دانشگاه