با آمریکای ترامپ چه کنیم؟

مجید عابدینی‌راد*- در سخنان اغلب صاحبنظران اقتصادی و مسوولان سیاسی و اصحاب رسانه‌ چه در ایران و چه در دیگر کشورها این برداشت و اعتقاد وجود دارد که آمریکای ترامپ دچار نوعی سردرگمی و آشفتگی و ندانم‌کاری است که برای رسیدن به قضاوتی درست در ارتباط با عملکردش باید به انتظار نشست!
در صورتی که دقیقا ایجاد چنین ذهنیتی، غرض اصلی سیاستگذاری نوین دولت آمریکاست و طراح «استراتژی در غفلت قرار دادن» کسی نیست مگر استیو بانن، مشاور اول کاخ سفید!
همگی تجربه پنالتی زدن با ترفند گول زدن دروازه‌بان را تجربه کرده‌ایم یا در پینگ‌پنگ، تنیس، کشتی و... که از راه گول‌پردازی حریف را غافلگیر و بازی را به نفع خود رقم می‌زنیم.
در رابطه با مساله نفوذ سیاسی و قدرت کشورمان در خاورمیانه و ایجاد فضای ایران‌هراسی هم دقیقا همین سیاست گول‌پردازانه از طریق بانن به تعبیری رییس‌جمهور سایه و نخست‌وزیر اسراییل برای انحراف اذهان کشورهای مسلمان منطقه و ایجاد یک اجماع امنیتی- نظامی برای تامین منافع مبتکران این راهکار در شرف وقوع است.


با افشاگری‌های اخیر در آمریکا و هرچه بیشتر روشن شدن نقش پوتین در روی کار آمدن دولت ترامپ متوجه منافع روسیه در سیاست به انحراف کشاندن عربستان، ترکیه، مصر و دیگر کشورهای منطقه هم می‌شویم.
نکته مهم اینجاست که برای آمریکا، روسیه و اسراییل به واقع قدرت اقتصادی و حتی نظامی ایران هیچ مشکل خاصی ایجاد نمی‌کند بلکه هدف کوتاه‌مدت چنین اجماعی، حل مشکل بین اسراییل و فلسطین و باز گذاشتن دست اعراب- البته بدون امکان مخالفت- برای رسیدن به راه‌حلی نهایی است و در عین حال در بلندمدت جلوگیری از هرگونه امکان دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای توسط ایران هم هدف دیگر این راهکار می‌تواند باشد.
بدون تردید با چنین برنامه گول‌پردازانه‌ای بدون اینکه نیت تعارضی نسبت به ایران وجود داشته باشد، فروش سلاح‌های دفاعی و تعارضی، منافع مهمی را برای آمریکا تامین خواهد کرد و از طرفی همه کشورهای مسلمان منطقه با وابستگی کامل نسبت به اسراییل، تضعیف خواهند شد در چنین شرایطی ایران هم برای بالا بردن توان نظامی و دفاعی خود مبالغ هنگفتی را صرف خرید سلاح از روسیه یا دیگر کشورها می‌کند.
در ارتباط با اتحادیه اروپا هم دقیقا طرح از هم‌پاشیدگی با روی کار آمدن عناصر افراطی و احتراز از سیاست‌های امنیتی و پرهزینه‌ گذشته در دستور کار قرار دارد که از منظر سودبری کرملین و کاخ سفید در اروپا نیز، یک نوع همسویی و خواست مشترک دیده می‌شود.
در حال حاضر نفعی که ایران تاکنون از این تغییر سیاست خارجی آمریکا برده، رسیدن به انسجام ملی هرچه مستحکم‌تر و اتخاذ تصمیمات مهم اقتصادی و سرعت‌گیری برنامه‌های در دست انجام است.
از نظر عربستان که در طرح کاخ سفید یک مهره بزرگ به حساب می‌آید، این فرض وجود دارد که ایران قابل حذف از معادلات منطقه‌ای است یا اینکه ثبات در منطقه از راه وابستگی هرچه بیشتر به ابرقدرتی مانند آمریکا میسر است البته با ایجاد ارتباط نزدیکی بین عراق یا کویت و عمان می‌توان با یک سیاست ارشادی عربستان، مصر و ترکیه و دیگر کشورهای منطقه را به سمت راهکارهای تعامل و گفت‌وگو و همکاری طرفین تشویق کرد. روشنگری نسبت به سیاست‌های گول‌پردازانه فعلی بهترین راه همگرایی ایران با کشورهای عرب منطقه و ترکیه محسوب می‌شود اما در کنار سیاست‌های روشنگرانه و تنش‌زدا در منطقه برای دستیابی به نوعی ثبات که باید از دل یک‌یک این کشورها به وجود آید، تلاش برای نزدیک بیشتر با اروپا که ... در راستای سیاست‌های جدید آمریکا در شرایطی شبیه ایران قرار دارد راهکاری سودرسان برای هر دو طرف خواهد بود.
از طرفی با تشکیل گروه 1+5 متشکل از آلمان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و ایران و همچنین بریتانیا می‌توان با یک پروژه مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی، دیگر کشورهای حامی تروریسم را به تسلیم و تغییر روش وادار کرد.
از آنجایی که ایران در سرکوب داعش و مبارزه با افراط‌گرایی در منطقه نقش بسزایی داشته، علاوه بر این اقدامات که باعث تغییر نگرش همه کشورها نسبت به روحیه صلح‌طلبانه ایران است باید نسبت به آمریکا هم نگاهی دولایه داشته باشیم.
در واقع باید آمریکای ترامپ را در ذهن از آمریکای بانن جدا قلمداد کنیم تا از راه چنین تفکیکی، راهکار عملی در سیاستگذاری‌های خارجی‌مان بیابیم. در واقع باید تلاش کرد با نزدیک شدن به ترامپ به مرور مشاور نژادپرست و مسلمان‌ستیزش را از میدان خارج کرد تا هم بوئینگ‌ها به موقع تحویل داده شوند و هم نام ایران دیگر در میان شش کشور مسلمان و خطرناک برای امنیت آمریکا باقی نماند.
در صورتی که بی‌توجهی ما به نشانه‌هایی که ترامپ از راه نیاز به تعامل ارسال می‌دارد، دست بانن را برای تحمیل کردن افکار ضدانسانی و اتخاذ تصمیمات خصمانه بیشتر باز می‌کند. باید قبول کرد که آمریکا تغییر روش داده و سیاست‌های جنگ‌طلبانه گذشته را در سر ندارد و درعوض به دنبال پیاده کردن راهکاری انزواجویانه است.
در چنین شرایطی ایران در عین حال که می‌تواند شریک آمریکا در مبارزه با تروریسم در منطقه باشد، امکان بالا بردن سطح و حجم تجاری و اقتصادی‌اش با غرب را هم فراهم می‌کند.
از این منظر است که باید انشعاب بین این دو شخصیت کاخ سفید به خوبی درک و شناخته شود چون ترامپ یک ایدئولوگ و سیاستمدار نیست در حالی که این استیو بانن است که طرح اعراب بدون «قدس» و فلسطین و تفوق مسیحیان و یهودیان بر مسلمانان و جنگ بین آنها را در سر دارد. ضمن اینکه در شورای عالی امنیت ملی آمریکا هم افکار ضدایرانی‌اش را غالب کرده است. به این دلیل برای سرکوب افکار استیو بانن، سیاستمداران ما باید خود را به ترامپ نزدیک کنند چراکه قصد رییس‌جمهور آمریکا به دست آوردن یک پیروزی بزرگ در ارتباط با ایران و عادی‌سازی روابط بین دو کشور است، از طرفی به نظر می‌رسد تنها خطری که در شرایط بحرانی برای ایران و جوامع مسلمان وجود دارد، این است که شرایطی پیش آید تا استیو بانن به جای مایک پنس به سمت معاون اول کاخ سفید برگزیده شود و از آنجا که طبق آخرین نظرسنجی‌ها 82 درصد مردم آمریکا خواستار بررسی ارتباط تیم ترامپ و خودش با روسیه از طریق انتخاب یک دادستان ویژه شده‌اند و گروهی از دموکرات‌ها و جمهوریخواهان در کنگره شدیدا پیگیر این مساله هستند امکان برکنار کردن ترامپ از قدرت، دور از ذهن نخواهد بود در این صورت باتوجه به رای دادستان این احتمال که معاون اول، رییس‌جمهور آینده آمریکا شود هم وجود دارد.
برای رفع چنین خطر بزرگی شایسته است ما به نشانه‌های ترامپ برای ایجاد ارتباط اقتصادی و احتمالا امنیتی پاسخ مثبت دهیم.
از راه چنین ارتباطی است که اتحاد در حال شکل‌گیری علیه ایران در منطقه که جلوی پیشرفت و توسعه کشور و ارتباط اقتصادی با کشورهای عرب خاورمیانه را می‌گیرد، منتفی خواهد شد.
* آرشیتکت، روانکاو
و تحلیلگر ادبی