فساد در پرتو تاریخ و ضرورت رویکردی نوین

پدیده فساد اعم از اداری یا مالی که به نوعی در ارتباط با یکدیگرند از پدیده‌های تاریخی و از زمانی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرده است، به صور و حالات مختلف در دنیا وجود داشته و البته حسب شرایط متفاوت و اشکال مختلفی به خود گرفته است. بنابراین پدیده فساد به عنوان یک پدیده تاریخی در هنجارهای بشر البته با شدت و ضعف متفاوتی در تاریخ حکومت‌ها وجود داشته است. بررسی تاریخ زندگی بشر به‌ویژه سلسله‌های پادشاهی در دوران معاصر، حکومت‌های به ظاهر مردمسالار و مترتب بر انتخابات، نشان داده است که این پدیده در برخی اوضاع احوال از افزایش چشمگیری برخوردار بوده است. اعم این شرایط عبارتند از: استبداد حاکمیت، خاندان‌سالاری و خویشاوندسالاری و یا جناح‌سالاری که معمولا با نوعی مدیریت غیرمستقیم و حاکم مستبد او را ابزار امیال خود قرار داده و نهایتا جناح یا خویشاوندان با سوءاستفاده از وابستگی خود به حاکم از اموال و امانات مردم به نفع خود بهره‌برداری کرده و به نوعی بر ثروت خود اندوخته‌اند. در این شرایط معمولا صدای اعتراض مردم یا افرادی که برای سلامت جامعه ضمن افشاگری مبادرت به نقد می‌کنند چندان موثر در مقام نیست. دومین علت فساد ناکارآمدی مدیریت جامعه، ضعف مدیریتی، ناتوانی و ناآگاهی و اصولا فقدان لیاقت در پایش و پالایش امور است. در این سیستم‌ها، معمولا افرادی از خانواده حاکم بر اوضاغ مسلط‌اند، هوادران خود را مورد حمایت قرار داده و با مخالفان به شدت برخورد می‌کنند و صدای هر اعتراضی را در نطفه خفه می‌نمایند.
عوامل دیگر
سومین عامل، پدیده‌ای مانند جنگ و یا عوارض قهری دیگر است که فرصت ایجاد می‌کند تا افرادی که با فرصت‌طلبی قصد سوءاستفاده از اوضاع و احوال را دارند تحت عناوین مختلف با سوءاستفاده از موقعیت مبادرت به استفاده از منابعی که در دست آنهاست، می‌نمایند. چهارمین عامل مربوط به ناکارآمدی مدیریت است. در این حالت، مدیر خود راسا و با کمک افراد هم جناح به اداره کشور می‌پردازد اما به دلیل نداشتن دانش و تجربه کافی یا افق دید محدود و یا استفاده از اطرافیان همیشه همراه، مدیریت جامعه را برعهده دارد اما رودربایستی جناحی از یک جهت، فقدان برنامه از جهت دیگر، درگیری داخلی با جناح‌های مخالف که ایجاد می‌کند به هر کیفیت از افراد وابسته به جناح خود حمایت شود، مجموعا شرایطی را فراهم می‌کند که با سوءاستفاده از موقعیت، فساد شروع و نهادینه شود. در کشورهایی که اشکال پیش گفته به نوعی در وجود فساد و توسعه آن موثر بوده‌اند، پیدایش شرایطی مانند اتمام جنگ، اتمام بحران، تغییر مدیریت جامعه، استفاده از شایسته‌سالاری، دوران فساد را به حداقل ممکن رسانده و به تدریج با شفاف سازی و مدیریت مستمر بر فعالیت اشخاص، اصول محوری و بی‌توجهی به وابستگی‌های سیاسی و جناحی، موجب ارائه سلامت به نظام اداری کشور شده و مفاسد مالی را به حداقل رسانده‌اند. فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم، ژاپن، کره، اسپانیا و بسیاری از کشورهایی که بعضا همسایه ما هستند نمونه این کشورها به شمار می‌آیند. این کشورها دوران فساد را کم و بیش تجربه کرده‌اند اما عمر این دوران چندان نپاییده و بعضا بسیار کوتاه بوده‌اند.
زخمی در تاریخ


در کشور ما این پدیده نه امروز و دیروز بلکه در طول تاریخ به انحای مختلف مشاهده شده و بعضا در حکومت‌های قاجار، قبل و بعد از آن ملاحظه می‌گردد که افراد فاسد با توطئه و تبانی، یا خود شخصا در کنار گذاشتن و عزل و حذف افراد مبارزه با فساد اقدام کرده‌اند یا با کمک حاکم وقت، این افراد را از گردونه حکومت دور نموده‌اند و نهایت اینکه حتی بعضا با کشورهای خارجی با بدترین شیوه یعنی کودتا، دوران مدیریت سالم و نظارت بر عملکرد مدیران را به حداقل رسانده‌اند.
ادامه صفحه 7