علیرضا صدقی حمله به کیان قلم

مدت‌هاست که بخشی از فعالان سیاسی، اجتماعی و ورزشی هجوم و حمله به خبرنگاران را در دستور کار قرار داده و به عنوان یک استراتژی موثر از آن بهره می‌گیرند. هر بار که از پاسخ‌گویی به افکار عمومی در می‌مانند و امکان اغناء وجدان اجتماعی را ندارند، با بهانه و بی‌بهانه یک مقصر را می‌جویند و کدام دیوار از دیوار خبرنگاران کوتاه‌تر.
از درشت‌گویی‌های اصحاب سیاست تا برخورد فیزیکی اهالی ورزش با خبرنگاران را طی این سال‌ها همه دیده و شنیده‌اند. جماعت خبرنگار که در این وانفسای تهیه خبر و گزارش و گفت‌وگو و قاب‌هایی که هر دم تنگ‌تر می‌شود، شرایط سخت کاری را هم در ابعاد مختلف تحمل می‌کند. خبرنگاران تلاش کرده‌اند تا در میانه این نبرد یک‌سوی به قدر توان رسالت خبری و رسانه‌ای و حرفه‌ای خود را به انجام رسانند. گرچه در این مسیر دور از خطا و اشتباه هم نبوده است و مانند هر گروه دیگری خوب و بدهای خود را دارد و کدام قشری است که مدعی صحت و سلامت همه ارکان و اعضای خود باشد؟!
نبود امنیت شغلی، نگرانی از تعطیلی روزنامه‌ها و جراید، رعایت خطوط قرمز نوشته و نانوشته، بی‌توجهی کارشناسان و مسئولان نسبت به درخواست‌ها و... تنها بخشی از مسائل و مشکلات روزمره خبرنگاران است. با این همه ماهیت فرهنگی و اجتماعی شغل خبرنگاری موجب شده تا این عده بدون توجه به چنین مسائلی به صورت خودخواسته، بازتاب‌دهنده وجوه مثبت و منفی جامعه باشند. در این بستر، تصور غالب اصحاب رسانه این بود که اهالی فرهنگ و هنر، می‌توانند به عنوان خویشاندان حرفه‌ای خبرنگاران وارد عرصه شده و حتی در مقام دفاع از این شغل برآیند. اما آن‌چه به ویژه طی ماه‌های اخیر مشاهده شده، داستان دیگری را روایت می‌کند. از تلاش یک بازیگر برای تادیب خبرنگاران تا نادان خواندن آن دیگری و «بی‌تربیت» خطاب کردن خبرنگاران توسط شخصی دیگر، همه و همه حکایت از عدم مفاهمه میان این دو گروه از فعالان فرهنگی کشور دارد.
مجادله و پاسخگویی به این درشت‌گویی‌ها و اهانت‌ها، در همان مسیری که دوستان فرهنگی و هنری رفته‌اند، نه به صلاح و نه به صواب؛ چه این‌که خبرنگاران در زمره صبورترین اقشار جامعه‌اند و این را از شغل خود آموخته و باور دارند. اما نمی‌توان نسبت به فراگیر شدن اهانت به خبرنگاران بی‌تفاوت بود و هیچ نگفت. جالب آن‌که برخی از این توهین‌کنندگان ـ علیرغم دارا بودن بعضی سوابق هنری ـ در زمان و زمینی اهانت به خبرنگاران را به یک مشی متداول تبدیل کرده‌اند که خود این روزها نه در قامت یک سینماگر یا هنرمند، که بیشتر به عنوان یک عنصر رسانه‌ای به فعالیت مشغولند.


بررسی دلایل چرایی بروز این رخداد میان هنرمندان نیازمند آسیب‌شناسی دقیق و بازخوانی تک‌تک پرونده‌های مطروحه است. لیکن شاید تبارشناسی این رفتارها چندان محتاج بررسی مورد به مورد نباشد. به نظر می‌رسد چنین اقدام و فعلی بیش از هر چیز سه دلیل عمده داشته باشد. نخست اینکه بسیاری از کسانی که نسبت به خبرنگاران موضع‌گیری کرده‌اند، به طور کلی با رسانه و اقتضائات ناشی از آن آشنا نیستند. باید توجه داشت که تعامل فصلی با برخی رسانه‌ها و صورت دادن گفت‌وگوهای گاه و بیگاه با خبرنگاران، شناخت دقیقی از فرآیندهای خبری و رسانه‌ای به دست نمی‌دهد. فقدان یک سازوکار مناسب به منظور تعمیق شناخت از فعالیت‌های رسانه‌ای، یکی از بارزترین دلایل بروز این وقایع است.
رفتار غیرحرفه‌ای و اظهارنظرهایی خارج از قاعده و اصول و به ویژه حوزه تخصصی افراد از دیگر آفت‌هایی است موجب می‌شود تا برخورد نامناسب با خبرنگاران فراگیر شود. زمانی که فردی مدعی می‌شود قاطبه جامعه خبری ایران «نادان» هستند یا دیگری آن‌ها را «بی‌تربیت» می‌نامد، اعلام نمی‌کنند که با کدام متر و معیار و شاخصه‌ای به این نتیجه رسیده‌اند و از آن مهم‌تر، این دوستان در چه جایگاهی نشسته‌اند و موضوع را از چه موضعی بررسی می‌کنند که اجازه دارند از چنین الفاظی در مورد یک گروه مولد اجتماعی استفاده کنند. آیا این چهره‌های مشهور و معروف، در قامت یک استاد اخلاق ظاهر شده‌اند؟ آیا خودشان ملاک و معیار دانایی و نادانی هستند؟ و آیا این اجازه را دارند که دیگران را با نام‌هایی از این دست بخوانند؟ این نگاه از بالا به خبرنگاران و احیانا آحاد جامعه، موجب می‌شود تا گروهی از چهره‌های مشهور و معروف اجازه هر برخوردی را داشته باشند.
نبود یک نهاد صنفی کارآمد، استوار و هوشمند در بدنه جامعه رسانه‌ای و خبری کشور هم از دیگر دلایل بروز این رفتارهاست. چنانچه خبرنگاران نیز مانند هر رسته شغلی دیگری دارای ساختار و سازماندهی منسجم بود و مسیر فعالیت‌های صنفی مسدود یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت محدود نشده‌ بود، شاید امروز بسیاری از این شخصیت‌ها باید نسبت به خبرنگاران پاسخ‌گویی بودند. با کمال تاسف طی روزهای گذشته نهادهای خلق‌الساعه و با کارکردهای تبلیغاتی و انتخاباتی، نه‌تنها هیچ موضع‌گیری قابل اعتنایی نداشته‌‌اند، بلکه موجب دلسری و یاس بسیاری از فعالان رسانه هم شده‌اند. چند انجمن صنفی موجود که در مجموع برابرنهاد انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران تعریف می‌شوند، نتوانسته‌اند نسبت به استیفای حداقل حقوق صنفی خبرنگاران به نحوه شایسته‌ای اقدام کنند.
با این وصف به نظر می‌رسد درشت‌گویی و توهین به خبرنگاران به مشی متداولی تبدیل شده است که می‌تواند در آینده بسیار نگران‌کننده و مخاطره‌آمیز باشد. باید باور کرد که جامعه خبری، جامعه‌ای مستقل است که چشم بینا، گوش شنوا و زبان گویای آحاد جامعه است.