روزنامه شهروند
1397/01/19
قصه این نبود
اسفند سال گذشته بود که روزنامه شهروند گفتوگویی را با حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبایی انجام داد. گفتوگویی که در آن، سلیمی از استادان اخراجی یا بازنشسته این دانشگاه سخن به میان آورد و در پاسخ به سوال خبرنگار درباره وضع «حسن نمکدوست تهرانی»، استاد سابق دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه گفت که «او در جلسهای در اینباره شرکت کرده و به سوالات حاضران پاسخ نداده است.» حالا حسن نمکدوست، در سطوری به این سخنان سلیمی پاسخ داده و آن را در اختیار «شهروند» قرار داده است. در این متن آمده: «جناب آقاي دكتر سليمي در توضيح بازگشت استاداني كه به هر دليل، همكاريشان با دانشگاه علامه طباطبايي در دوران رياست آقاي دكتر شريعتي قطع شده بود، فرمودهاند: «... نفر بعد آقای دکتر نمکدوست است که مربی بودند و برای همین برای بازگشت به دانشگاه باید مصاحبه ورودی میدادند؛ ایشان آمدند و گفتند به هیچ سوالی جواب نمیدهند، میخواهید برگردانید، میخواهید برنگردانید و جلسه را ترک کردند.» و با توجه به اينكه ميفرمايند تنها دونفر بودند كه بازنگشتند، يكي استاد ارجمند جناب آقاي دكتر پيران كه گويا موضوعشان چيز ديگري بود و حسن نمكدوست، طبعا اين فراز از صحبتشان باز به من برميگردد: «به هر شکل در دانشگاه هیأت اجرایی جذب وجود دارد که صاحب صلاحیت است و وقتی کسی میگوید من هیچکدامتان را قبول ندارم و به سوالاتتان پاسخ نمیدهم، طبیعی است که این هیأت رأی به بازگشت ندهد.»او در ادامه پاسخش آورده است: «و اما روايت من: 1. جناب آقاي دكتر سليمي به حريفي كه تخيل فرمودهاند، مشت ميزنند. حسن نمكدوستي كه من ميشناسم، آنقدرها هم پر دل و جرأت نيست. موضوع بسيار ساده بود: در جلسهاي كه اشاره فرمودند به حاضران محترم توضيح دادم كه من «متقاضي» استخدام و بازگشت به دانشگاه علامه طباطبايي نبودهام. دوستان محترم گروه ارتباطات كه در تدارك بازگشايي دانشكده علوم ارتباطات بودند، گمان داشتهاند كه شايد من هم به كاري بيايم. از همينرو ايشان، خود اقدام و مقدمات كار را فراهم كردند. يعني بازگشت من را در شوراي گروه ارتباطات، تصويب و رئيس محترم وقت دانشكده علوم اجتماعي، تصويب گروه را تأييد فرموده بودند. البته و طبعا براي اينكه كار رسميت بيابد، از من خواستند در نامهاي «آمادگي» خود را به همكاري دوباره با دانشكده در شرف تأسيس بيان كنم و من همچنين كردم.| 2. درعين حال اينطور به من توضيح داده شده كه جلسه مورد بحث، ساده و صرفا براي آشنايي مديريت تازه با من است. درحالي كه اگر ميدانستم قرار، برگزاري جلسه گزينشي عقيدتي و سياسي است، مصدع اوقات شريف نميشدم. | 3. به دوستان حاضر درجلسه توضيح دادم كه من دورههاي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري را در دانشگاه علامه طباطبايي گذراندهام و در فاصله سالهاي 1355 تا 1383 پيوسته دانشجوي آن دانشگاه بودهام؛ يعني 28سال! عضو هيأتعلمي اين دانشگاه نيز بودهام و از همين دانشگاه هم عذرم را خواستهاند. پس براي دانشگاه و شما يك متقاضي تازهوارد و ناشناخته نيستم. به سني هم رسيدهام كه ديگر در مراسم ختم دوستان و همكارانم شركت ميكنم. با چنان پيشينه و در چنين سنوسالي قرارگرفتن در موقعيت يك «متقاضي تازهكار و ناشناخته» و جوابدادن به پرسشهايي از جنس گزينش كه هيچ ارتباطي با وظيفهاي كه قرار است برعهده بگيرم ندارند، را مناسب نميدانم. اگر ميدانستم موضوع جلسه اين است، خدمت نميرسيدم و اكنون كه متوجه شدهام شرط چيست، طبعا علاقهاي به بازگشت ندارم. البته به حاضران هم كاملا حق ميدهم هر تصميمي كه صلاح ميدانند، اتخاذ بفرمايند و من به هيچوجه معترض نخواهم بود. كما اينكه تا همين لحظه كه متن حاضر را مينويسم، موضوع را از هيچ مرجعي پيگيري نكردهام و با هيچ رسانهاي در ميان نگذاشتهام، گرچه جناب آقاي دكتر سليمي نيك ميدانند، حداقل دستم از رسانهها كوتاه نيست. قصه واقعا به همين سادگي بود.| 4. در يك مورد برداشت جناب آقاي دكتر سليمي درست است. من قطعا با شيوههاي تحميلي غيردانشگاهي در انتخاب استادان دانشگاه مخالفم، اما به آقايان حاضر در جلسه مطلقا اسائه ادب نكردم و هرگز نگفتم «هيچكدامتان را قبول ندارم.»؛ بهخصوص كه رفتار حاضران بسيار محترمانه بود. | 5. آقاي دكتر سليمي هم در آن جلسه سخناني گفتند. من چون به بيماري مهلك خوشبيني گرفتارم، با اين تصور كه مبادا ايشان احساس كنند خواستهاند گرهاي بگشايند و حال در مخمصه قرار گرفتهاند، صحبتهاي ايشان را بيپاسخ گذاشتم، اما چنانكه اكنون پيداست، اشتباه كردهام و بايد در همان جلسه پاسخ ايشان را ميدادم.» نمکدوست ادامه داده است: «يكي از نكتههايي كه جناب آقاي دكتر سليمي مطرح كردند، اين بود كه خود ايشان هم به پرسشهاي مشابه، حتي در مرحلهاي كه قرار بوده رياست دانشگاه را بپذيرند، پاسخ دادهاند. براي ايشان و استادان كشورم كه هرچند وقت يكبار بايد چنين فرآيند طاقتفرسايي را تحمل كنند، از صميم قلب متأسفم. يادم بود در ميزگردي خدمت ايشان، هر دو با آبوتاب از دموكراسي، آزادي بيان، حقوق شهروندان، آزادي اطلاعات و... سخن گفتيم؛ طبعا آقاي دكتر سليمي به دليل تخصصشان در باب موضوع سخنورتر از من بودند. دستكم بايد بحث ايشان را درخصوص دموكراسي و آزادي در جمع و پشت تريبون يادآوري ميكردم تا قدري از تلخي سخنان و رفتارشان در خلوت كاسته شود.»
سایر اخبار این روزنامه
در دام حفرههای امنیتی
تنها تویی سنگ صبور
آموزش و کاشت به جای حبس
من نوه آدولف هیتلر هستم
مرثیهای برای بهرام زند
دو انتخاب خطرناک
روزگار ناآرام باغهای وحش
ماجرای آب آلوده «سپیدان»
صفحه شهرونگ
آیا ممنوعیت چهل ساله فیلم خارجی پایان می یابد؟
قصه این نبود
احتکار دلار
بخت پرسپولیس در مشهد باز شد
ماجرای چینیهای خلیج فارس به روایت شیلات
مجازات جايگزين؛ گامي در جهت آرامش اجتماعی