با گرگ‌ها می‌رقصد

برای رقصیدن با گرگ‌ها، حتما نباید کوین کاستنر باشی. وسط صحراهای آمریکا، در انتهای مرز تمدن شناخته شده فدرالی و همسایه با سرخ‌پوست‌های مدافع قلمروی خود. برای رقصنده بودن با گرگ‌ها، اگر دلت دل شیر باشد نیمی از راه را طی کرده‌ای. نیم دیگر برمی‌گردد به زندگی و بازی‌های غریبش و اتفاقات عجیبی که گاه رقم می‌خورند و تو باورشان نمی‌کنی. مثل زنده ماندن یک سرباز شجاع و بریده از زندگی زیر آتش سنگین سربازان اتحادیه جنوب و بعد تبعید خودخواسته‌اش به‌عنوان پاداش به دورافتاده‌ترین مرزهای بشریت. مثل شکست دادن قوی‌ترین تیم روی زمین وقتی هیچ‌کس حتی حاضر نیست به تو ایمان داشته باشد. رقصیدن با گرگ‌ها، دل شیر می‌خواهد و چند گرگ که اهلی‌شان بکنی و به آنها بفهمانی که از آنهایی و یادت باشد که 6 یا هفت یا هشت دهه قبل، آنتوان دوسنت اگزوپری در «شازده کوچولو» اهلی کردن را این‌طوری توصیف کرد: «اهلی کردن» چیز بسیار فراموش شده‌ای است، یعنی «علاقه ایجاد کردن... .» و احتمالا این همان کاری است که اوزه‌بیو دی‌فرانچسکو انجامش داده. مردی که در فیفا 98، قیمتش آنقدر ارزان بود که می‌توانستی همیشه خدا جذبش کنی یا بیندازی‌اش بیرون و بود و نبودش برایت مهم نباشد. هرچه باشد، او مهره‌ای بود که تنها «927» واحد قیمت داشت. می‌شد خیلی راحت فروختش. آن موقع علی دایی دوهزار تا قیمت داشت و خداداد عزیزی پنج هزار تا و دی‌فرانچسکو، یک مهره ارزان بود که در معادلات قهرمانی هیچ تیمی، نقشی نداشت. یادم هست چون فیفا 98 را دست‌کم تا 10 سال بعدترش بازی کردم و همیشه وقتی قرار بود یک تیم درپیت مثل کریستال پالاس با بودجه اندکش را دستم بگیرم، فهرستی از بازیکن‌های ارزان قیمت می‌آمد مقابل چشمانم. بوفون تنها 414 واحد قیمت داشت و اگر نمی‌خریدی‌اش بهتر بود چون دوزار نمی‌ارزید. نویل‌ها برای دفاع کناری خوب بودند چون قیمت‌شان بالا نبود. امانول پتی از آرسنال هزار و 400 تا و ردوندو برای خط میانی تنها 900 تا و توتی دو هزار تا و علی دایی و چند تا هله هوله هم می‌انداختی تنگ‌شان، جام‌ها را فتح می‌کردی. فیفا تازه داشت پا می‌گرفت و مثل امروز نبود که جزئیات فنی‌اش غافلگیرت کند. تا همین سه‌شنبه شب که اوزه‌بیو دی‌فرانچسکو، مهره 900 تایی و بی‌قدر و قیمت بازی فیفا 98، پک و پوز بارسای فوق مغرور را به زمین نینداخته بود، چه کسی می‌توانست او را در شمایل کوین کاستنر مدرن این روزگار مجسم کند که گرگ‌ها را رام خود می‌کند و آنها را به رقص در می‌آورد؟ شاید اگر دوست عزیز سانسورچی یا محو‌کننده‌مان نبود، این روزها، نه رم توییتر فارسی خود را افتتاح می‌کرد و نه کسی یادش می‌افتاد که رم تیم گرگ‌ها و شهر گرگ‌هاست و نه من یادم می‌آمد هر که بتواند گرگ‌ها را رام کند را می‌توان با کوین کاستنر قیاس کرد.