پیشی گرفتن تعهد بر توانایی، چالشی برای یک قدرت منطقه‌ای

علی تقوی- حوادث یازده سپتامبر آمریکا را بیش‌ازپیش به دخالت و حضور در منطقه خاورمیانه به‌خصوص دو کشور افغانستان و عراق ترغیب کرد؛ دو کشوری که از قضا دشمنان اصلی ایران در منطقه بودند. افغانستان طالبانی و عراق بعثی، تهدیداتی امنیتی برای ایران به‌شمار می‌رفتند. تهدیدی که بعد از سرنگونی آن‌ها توسط بوش، فرصتی مغتنم برای گسترش نفوذ ایران در منطقه به وجود آورد. به جزء حذف دو دشمن ایران در منطقه، قدرت‌یابی چین و روی کار آمدن اوباما، استراتژی آمریکا را به شرق آسیا معطوف کرد تا اهمیت خاورمیانه نسبت به آسیای شرقی کاهش یابد و خلا قدرت بانفوذ ایران و روسیه پر شود. تلاش واشنگتن برای مهار قدرت نظامی و اقتصادی پکن که در قالب سیاست «چرخش به‌سوی پاسیفیک» ارائه شد، منطقه خاورمیانه را به سمت خلا قدرت و برهم زدن توازن قوا به سود ایران سوق داد. ایران نیز توانست از خلا قدرتی که در این کشورها به وجود آمد در جهت افزایش و گسترش نفوذ خود در خاورمیانه استفاده کند. از طرفی ظهور داعش در عراق و سوریه، تهدیدی امنیتی برای ایران تلقی شد که تهران را مصمم‌تر برای حضور و حمایت از این دولت‌ها کرد.
کشیده شدن ایران به درگیری‌های مستقیم با گروهک‌های تروریستی و جنگ‌های نیابتی با کشورهای عربی، ایران را وارد فاز جدیدی از تحولات منطقه‌ای کرد. جمهوری اسلامی تعریفی نو از منافع ملی ارائه داد و امنیت و بقای خود را در حضور مقتدرانه در کشورهای عراق و سوریه می‌دید؛ کشورهایی که به دلیل فقدان اقتدار مرکزی، توان حفظ تمامیت ارضی خود را در برابر نیروهای مخالف نداشتند. بنابراین پروسه گسترش نفوذ ایران و تبدیل‌شدن به یک قدرت منطقه‌ای، از زمان حمله ایالات‌متحده آمریکا به عراق و افغانستان آغاز و با وقوع بهار عربی و ظهور داعش گسترش یافت. حال باگذشت چندین سال از شروع این روند، جمهوری اسلامی منافع خود را در تداوم و حفظ قدرت خود در این منطقه می‌بیند، ولی سوالی که بدان باید پاسخ داد این است که ملزومات یک قدرت منطقه‌ای برای افزایش و حفظ نفوذ چیست؟آیا ایران توان پرداخت هزینه‌هایی را که یک قدرت منطقه‌ای باید داشته باشد دارد؟ و درنهایت تعهداتی که نسبت به این کشورها برای خود قائل است در حد توانایی‌های ایران است؟
منطقه خاورمیانه به دلیل موقعیت استراتژیکی و ژئوپلیتیک، در طول تاریخ مورد توجه و نفوذ قدرت‌های بزرگ و کوچک بوده، و به همین جهت، این منطقه همیشه شاهد برخورد و کشمکش‌ها و جنگ‌هایی میان قدرت‌های فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای بوده است. علاقه شدید کشورها برای گسترش و حفظ قدرت در این منطقه باعث شده است هر یک از بازیگران تلاش کنند تا حضور مستمر و همه‌جانبه‌ای در این منطقه داشته باشند، چرا که حضور و نفوذ هر چه بیشتر در این منطقه و تسلط بر منابع عظیم انرژی، حوزه نفوذ بیشتر در ابعاد جهانی را در پی دارد. اما جدا از گسترش نفوذ، که خود نیازمند منابع نظامی و قدرت سیاسی است، حفاظت از منافع، نیاز به منابع مالی و حمایت‌های سیاسی جامعه دارد. ایران که بعد از حوادث یازده سپتامبر و بهار عربی درصدد افزایش قدرت و تبدیل‌شدن به قدرت منطقه‌ای است، در سال‌های اخیر دچار مشکلات اقتصادی گسترده‌ای شده که به اعتراضاتی در سطح کشور تبدیل‌شده است. با چنین مشکلات گسترده اقتصادی داخلی، وضعیت ارز، بیکاری، کمبود منابع آب، وضعیت بانک‌ها و صندوق‌های بازنشستگی و از طرفی فشارهای بین‌المللی، حفظ وضع موجود به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، سیاستی پرهزینه و دشوار خواهد بود. توسعه اقتصادی، امنیت و رفاه اقتصادی و توسعه سیاسی سبب تحقق اهداف کلان نظام سیاسی، ایجاد وحدت در داخل، تحکیم موقعیت سیاسی منطقه‌ای و بین‌المللی آن نظام و دفاع از موجودیت آن نظام و آرمان‌های آن می‌شود. ازآنجاکه هزینه رقابت‌های وسیع نظامی عمدتاً بر دوش مردم است، لذا هر دولتی نیاز دارد با اقناع جامعه خود از طریق افزایش شاخص‌های توسعه اقتصادی و صنعتی درزمینه تولید، درآمد ناخالص، رفاه عمومی، بهداشت، آموزش، تغذیه، منابع قدرت سخت و نرم را جهت رسیدن به اهداف بین‌المللی حفظ کند. کشوری که از رکود و افول اقتصادی رنج می‌برد نه‌ تنها در معرض از دست دادن منابع قدرت سخت خود هست، بلکه منابع غیرمادی خود را در معرض خطر قرار می‌دهد.
کشوری که ادعای تبدیل‌شدن به یک قدرت منطقه‌ای یا جهانی را دارد نیازمند ملزومات و منابع قدرت سخت و نرمی است که می‌توان به توازن و انسجام درونی ساختار حکومت و جامعه، پیوند عاطفی میان دولت و مردم، وجود حداکثر سلامت اخلاقی در مسئولان و زمامداران حکومت، قابلیت حکومت در خنثی‌سازی تهدیدات داخلی و خارجی، توزیع مناسب منابع قدرت، انعطاف‌پذیری حکومت در شرایط گوناگون و متناسب با مقتضیات زمان و مکان و اعتماد بین مردم و حاکمان اشاره کرد.
توانایی جمهوری اسلامی ایران با توجه به افزایش تعهداتش برای حفظ نفوذ خود در منطقه، به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، با توجه به ناهمخوانی شرایط اقتصادی و عدم توسعه سیاسی که توانایی‌های کشور را در سطح پایینی قرار داده است، به خروجی معقولی در سیاست خارجی منتهی نخواهد شد؛ چراکه این سیاست به منابع بسیار گسترده، حمایت‌های فکری و انسانی و تحمل هزینه‌های فوق‌العاده سنگین نیاز دارد. از همین‌رو ایران بدون توجه به توسعه اقتصادی و سیاسی و بی‌توجهی به رفاه و معیشت جامعه، به‌راحتی قادر نخواهد بود به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، مناطقی را که فعلاً تحت کنترل و نفوذ دارد، حفظ کند.