«تلفات قابل پذیرش» و «اشتباهات غیرقابل پذیرش»

خبر سقوط نفت تهران البته از آن خبرها نیست که عامه مردم را ناراحت کند چراکه نفت، تیم بی‌تماشاگر است و از سقوط تیم بی‌تماشاگر کسی ناراحت نمی‌شود غیر از بازیکنان و مربیان و مسئولانی که دستی در آتش تیم دارند و در علم آمار به این می‌گویند «تلفات قابل پذیرش»! هر‌چه نباشد قانون این است که چند تیم سقوط کنند و دل‌هایی شکسته شود و هر‌چه تیم کم‌طرفدارتر باشد، تلفات دل‌های شکسته پایین می‌آید. همین را می‌شود در مورد پیکان و سایپا هم نوشت که تماشاگر و طرفدار ندارند و طبیعی هم است که نداشته باشند. از همین‌رو است که باید خوشحال باشیم که سپیدرود در لیگ می‌ماند و نفت می‌رود. سقوط سیاه‌جامگان هم البته نمی‌تواند ناراحت‌کننده باشد. تیمی که سال‌هاست برای نیفتادن تلاش می‌کند و مدیرانش هنوز بلد نیستند مربی و بازیکن جذب و آخر هم باید به دسته پایین‌تر سقوط کنند. این وسط اما یک چیزی هست که نه با علم آمار جور در می‌آید و نه با علم فوتبال. نفت از وقتی هومن افاضلی را آورد، تکان خورد. چند برد پی در پی کمک کرد تا این تیم شرایط بهتری در جدول پیدا کند و فوتبال بهتری را نیز ارائه دهد. نفت در لیگ ماندنی و ماندنی‌تر می‌شد تا وقتی که مالک جدید باشگاه از مسئولان وزارت نفت خواست تا اسناد واگذاری را تحویل دهند و آنها هم از این کار سرباز زدند. همین سرباز زدن، مالک جدید باشگاه را وا داشت تا پرداخت‌ها را قطع کند و همین موضوع موتور در حال روی دور افتادن نفت را خاموش کرد. نفت می‌توانست در لیگ بماند. مانده بود. اما تلاش مسئولان وزارت نفت برای زرنگی کردن و کش دادن قضیه واگذاری، کار را به اینجا رساند. حالا یک تیم لیگ برتری با قیمت سهمیه 15 میلیارد تومانی به یک تیم لیگ یکی با قیمت سهمیه 3 میلیارد تومانی تبدیل شده! احتمالا مالکان باشگاه نیز بی‌خیال همکاری می‌شوند و تیم روی دست وزارت نفت باقی‌می‌ماند در حالی که کوهی از بدهی روی دست‌شان مانده و تیم هم دیگر ارزش واگذاری و فروش هم ندارد! تبریک می‌گوییم به آنها که با یک موش دواندن ساده یک تیم را نابود کردند. بعید نیست نفت هم در دسته اول به سرنوشت صبا و راه‌آهن دچار شود. این تیم فقط به یک یا دو برد دیگر نیاز داشت تا در لیگ برتر بماند اما حالا به 20 برد نیاز دارد تا به لیگ برتر برگردد و این 20 برد دیگر میسر نمی‌شود مگر اینکه یا نفت تیمداری کند یا امتیاز را درست واگذار کند که با این حجم بدهی و با درنظر گرفتن سقوط تیم به دسته پایین‌تر، بعید است مشتری پیدا شود. فقط به این فکر کنید که در این کشور چه حجمی از سرمایه‌ها و موفقیت‌ها با تصمیماتی به همین بیهودگی و با همین لجبازی‌ها به اتلاف،  ناکامی و شکست منجر می‌شوند.