ریاست ایران بر آیونز؛ فرصتی برای دیپلماسی دریایی میان ایران و انگلیس

گشایش دوباره پایگاه نظامی انگلیس در بندر مینا سلمان بحرین و حضور مجدد و مستقیم این کشور در خلیج فارس، که به تازگی اتفاق افتاده است، در خاطره جمعی ایرانیان یادآور دوران استعمار و شرایط وخیم ایران در دوره فترتی 100 ساله از سلطنت فتحعلیشاه تا برافتادن احمدشاه قاجار است. از وجدان تاریخی آزرده ایرانیان نمی‌توان انتظاری جز این هراس عمومی داشت. به خصوص آنکه نام بحرین در کنار انگلیس خاطره تلخ جداسازی این سرزمین از کشور مادر را نیز زنده می‌کند.
به نظر می‌رسد ترامپ با مواضع خود برای وادار کردن کشورهای عربی به پرداخت هزینه‌های امنیتی خود فضا را برای حضور انگلیس فراهم ساخت و رقابت میان انگلیس و آمریکا برای تفوق دریایی بر منطقه را دامن زد. اینجاست که سعودی‌ها نیز فرصت را برای استفاده از این شکاف مغتنم شمرده، «پول» را پرداخت کرده و سعی دارند با ابزار ترامپ برای در دست گرفتن نقش ممتاز در میان کشورهای عربی، بر انگلیس فشار وارد کنند. پوشیده نیست که اگر انقلاب ایران یکی از ستون‌های دکترین دو ستونی نیکسون را فرو ریخت، بازگشت انگلیس به شرق سوئز هم ستون دیگر یعنی عربستان سعودی را بی‌اهمیت می‌کند و ماه عسل سعودی و غرب که ابتدا در پی خروج انگلیس از خلیج‌فارس آغازشد و با انقلاب ایران و روابط ویژه آمریکا ـ سعودی به اوج رسید، پایان می‌یابد؛ چرا که روابط مستقیم جدید و احیای پیمان‌های دوجانبه با شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج فارس و دریای عمان، نقش زعامت عربستان سعودی را بر اعراب در خود مستحیل می‌کند. به خصوص آنکه این نقش مدت‌هاست در پی بروز اختلاف میان قطر و عربستان سعودی به شدت کمرنگ شده است.
اما این به آن معنی نیست که انگلیس با حضور خود به دنبال تضعیف جایگاه کلی شیخ‌نشین‌های عربی در منطقه است؛ بلکه برعکس تضعیف این جایگاه را در پی به نتیجه نرسیدن اهداف سعودی‌ها در یمن و سوریه و نیز درگیری با قطر برنتافته و در کنار دلایل اقتصادی برای حضور نظامی و استراتژیک نیز اقدام کردند تا فشار بر ایران و تحدید آن افزایش یابد.
در سال1286 هجری خورشیدی لرد کلارندون، وزیر امور خارجه وقت انگلیس در پاسخ به اعتراض ایران نسبت به نقض حاکمیت دولت علیه ایران بر بحرین در نامه‌ای می‌نویسد: «اگر دولت ایران حاضر باشد قوای کافی در خلیج فارس برای این مقاصد(یعنی جلوگیری از دزدی دریایی و برده فروشی و حفظ انتظام در خلیج فارس) نگاه دارد، این مملکت از وظیفه پر زحمت و پر خرجی خلاص خواهد شد.» این اگرچه اولین بار نبود اما آخرین باری بود که یک مقام رسمی انگلیسی حاکمیت و مالکیت ایران بر بحرین را به رسمیت می‌شناسد؛ اما فراتر از این، نشان از وجود نوعی نگاه ویژه در آن برهه در بخش‌هایی از حکومت این کشور نسبت به جایگاه ایران در منطقه دارد. سیاستی که سرپا نگه داشتن ایران برای اداره منطقه را می‌پسندید و آن را برای منافع انگلیس در حفاظت از هند و شاهراه‌های بازرگانی دریایی ضروری می‌دانست؛ امری که البته با نگاه حکومت هند و سیاست‌های نایب السلطنه انگلیسی آن در تضاد بود و دست کم تا برافتادن قاجاریه، هرگز مجالی برای بروز در دستگاه دیپلماسی انگلیس نیافت.


بازگشت نظامی انگلیس به منطقه پس از خروج این کشور در دهه 70 میلادی، همچون شمشیر دولبه‌ای است که از یک سوی به نقش ویژه عربستان سعودی در میان کشورهای عربی پایان می‌دهد و از سوی دیگر می‌تواند مخاطراتی جدی برای ایران داشته باشد؛ به خصوص اگر در کنار سیاست همراهی دولت محافظه‌کار ترزا می با ريیس جمهور آمریکا قرار گیرد. اما نکته اینجاست كه سابقه حضور 400ساله این کشور در منطقه شناخت عمیقی برای آن‌ها به همراه آورده است. اکنون نه ایران آن کشور زمان قاجاریه است که حتی عاجز از ارسال جهاز دریایی به جزایر خود باشد و نه دنیا همان دنیای قرن نوزدهم است که بتوان به راحتی هر سیاستی را در این منطقه اعمال کرد. از این رو فرصت‌های دیپلماتیک برای ایران در منطقه مهیاست تا با به کار گیری آن و تحریک نقطه درستی در روند سیاست‌گذاری قدرت‌های فرامنطقه‌ای به توافقاتی مطلوب رسید. بی تردید آشناسازی تصمیم‌گیرانی که در منطقه حضور دارند یکی از مواردی است که می‌تواند پیگیری شود.
اجلاس اخیر «فرماندهان نیروهای دریایی کشورهای حاشیه اقیانوس هند»، موسوم به IONS که با ریاست ایران، در تهران برگزار شد و ریاست دوساله ایران بر این سازمان منطقه‌ای مهم می‌تواند فرصتی برای مذاکرات مستقیم بین دو عضو اصلی آن یعنی انگلیس و ایران فراهم کند. منطقه خلیج فارس و دریای عمان به عنوان بخشی از منطقه اقیانوس هند یکی از کانون‌های اصلی این منطقه به شمار می‌رود.
ایران دست کم در یک دهه گذشته تجربه موفقی از ایجاد امنیت دریایی در منطقه خلیج فارس، دریای عمان و خلیج عدن داشته و به صورت حقیقی با تروریسم بین‌المللی در این منطقه مقابله کرده است. زمانی که روابط دیپلماتیک بین دو کشور هنوز آنچنان که باید و شاید پررنگ نشده، مذاکرات بی واسطه و بی تعارف مقامات نظامی پرتوی نیرومند بر مسائل حقیقی منطقه افکنده و می‌تواند راه را برای ایجاد فهمی دقیق از منافع ملی، حیاتی و به حق ایران در قلمرو آبی جنوب ، در ذهن تصمیم‌گیران انگلیسی فراهم می‌کند.