علی تقوی پنج منهای یک، از رویا تا واقعیت

با خروج جمهوری‌خواهان ایالات‌متحده از توافق بین‌المللی برجام، روابط ایران با غرب وارد فاز جدیدی شده است. قدرتمندترین کشور اقتصادی و نظامی جهان که بیشترین تاثیر را بر سیاست بین‌المللی دارد، با خروج خود از توافق هسته‌ای کام را بر بهره‌مندان از این توافق تلخ کرده و تداوم این توافق را برای طرفین در هاله‌ای از ابهام فروبرده است. حال پرسشی اساسی که ذهن هر تحلیل‌گری را به خود مشغول کرده است آینده برجام پسا آمریکاست. آیا برجام بدون امریکا منافع ملی ایران را تامین می‌کند؟ اروپا تا کجا می‌تواند خروج امریکا از این توافق را جبران کند؟ و از همه مهم‌تر چگونگی عبور ایران از یک چالش امنیتی است.
بعد از توافق هسته‌ای بین ایران و1+5 کشورهای منطقه‌ای که موقعیت خود را درخطر می‌دیدند با سرمایه‌گذاری بر سر تندروترین کاندیدای ریاست جمهوری امریکا نسبت به برجام، به رویای خود جامه عمل پوشاندند و به هدف خود که خروج ترامپ از برجام بود رسیدند. ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری ایالات‌متحده نشست و برجام را به کاغذ پاره‌ای تبدیل کرد. ولی این چیزی نبود که دیگر بازیگران این توافق موافق آن باشند. اروپاییان در هفته آخر منتهی به وعده ترامپ تحرکات دیپلماتیک بسیاری از خود برای متقاعد کردن رئیس‌جمهور به ماندن در برجام از خود نشان دادند؛ تلاشی که به نتیجه دلخواه آنان نرسید و کام سایر کشورهای مانده در توافق را تلخ کرد. بعد از خروج امریکا، اروپاییان همچنان به حفظ برجام تاکید کردند تا هم به منافع اقتصادی خود از این توافق ادامه دهند و هم پرستیژ سیاسی خود را در برابر یک‌جانبه‌گرایی آمریکا حفظ کنند. اتحادیه اروپا هم با تمرکز بر ایجاد قوانین جدیدی سعی دارد شرکت‌های اروپایی را ترغیب به همکاری با ایران بدون ترس از امریکا کند. اروپا برای حفظ پرستیژ سیاسی خود پیامی روشن به واشنگتن می‌دهد که از سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایی امریکا پیروی نخواهیم کرد. بنابراین خروج آمریکا از برجام و پایبندی ایران به این توافق اختلاف بین اروپا و آمریکا را بیش‌ازپیش نمایان کرد. ولی تا چه حد اروپا حاضر به قربانی کردن منافع اقتصادی بر پای پرستیژ سیاسی است، پرسشی است که در روزهای آینده به جواب آن خواهیم رسید. هرچند بعید به نظر می‌رسد اتحادیه‌ای که بر اساس منافع اقتصادی شکل و قوام‌یافته است، ثروت را فدای پرستیژ کند.
اما در طرف دیگر برجام، جمهوری اسلامی قرارگرفته است. ایران که از لحاظ سیاسی – اجتماعی و اقتصادی با چالش‌هایی روبه‌روست؛ قدرت مانور بالایی در سیاست خارجی خود نمی‌تواند متصور شود. تصمیم‌گیرندگان سیاست خارجی بیش از محیط خارجی با محیط داخلی خود روبه‌رویند. فشارها و مشکلات داخلی که دولت روحانی را در تنگنای سیاسی قرار داده است، کمتر از بحران‌های خارجی نیست. ازیک‌طرف مخالفان داخلی برجام، خروج امریکا را فرصتی برای عرض‌اندام سیاسی خود می‌دانند تا از ویرانه‌های دولت روحانی سکویی جهت بالا کشیدن جناح خود استفاده کنند. کسانی که تا دیروز هم‌صدا با ترامپ و نتانیاهو توافق هسته‌ای را بدترین توافق تاریخ می‌دانستند، امروز خروج امریکا را شکست روحانی و درنتیجه شکست تفکر تعامل و گفت‌وگو و شکست سیاست‌های جریان اصلاحات می‌دانند. این رویکرد جناح رقیب اجماع نخبگان سیاسی را در سال‌های اخیر شکننده‌تر از همیشه کرده است. شرایط پیچیده امنیتی که با عدم اجماع نخبگان سیاسی همراه شده است، می‌تواند تهدیدی جدی برای جمهوری اسلامی باشد. به‌عبارت‌دیگر شرایط مذکور این ظرفیت را دارد که به یک تهدید وجودی برای حاکمیت تبدیل شود.
از طرفی دیگر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی به‌گونه‌ای نیست که با تکیه ‌بر آن بتوان از این تهدیدها عبور کرد. وجود منفی افکار عمومی نسبت به وعده‌های دولت، مشکلات تامین مایحتاج عمومی، اعتصابات صنفی، تشدید تنش‌ها به دلیل بحران آب در برخی استان‌های کشور، وضعیت محیط‌زیست یا بحران هویت ملی، از جمله تهدیدهایی‌ست که باید جمهوری اسلامی آنها را به درستی مدیریت کند.


بنابراین شرایط محیط داخلی و بین‌المللی باعث شده است محدودیت‌های ویژه‌ای برای تصمیم‌گیرندگان سیاست خارجی اعمال شود. عوامل داخلی و بین‌الملل مذکور باعث شده است تصمیم‌گیری در سیاست خارجی و انتخاب بهترین استراتژی، به اهمیت حیاتی برای دولت روحانی تبدیل شود. لذا با توجه به افکار منفی جامعه نسبت به دولت و تحولات جدید بین‌المللی، شرایط داخلی و خارجی مهیای پیوند دادن منافع ملی با منافع بشریت و تصمیماتی با توجیهات ارزشی نیست.
در شرایط کنونی تصمیماتی که منجر به امنیت و ثبات اقتصادی نشود می‌تواند کشور را به پرتگاه سیاسی سوق دهد. درهرحال دولت روحانی و مجموعه حاکمیت می‌تواند با شناخت زمینه‌های داخلی و بین‌المللی از تصمیماتی که احتمال شکست آن بالا است، دوری گزینند و با کاستن از نگاه‌های ارزشی و مرزبندی بین منافع ملی با ایدئولوژی و با رویا، از احتمال تصمیم‌های نادرست بکاهند و با گفت‌وگو و تعامل و بده‌بستان سیاسی با واقعیات داخلی و خارجی روبه‌رو شوند. چیزی که در این سال‌ها در گفتمان هسته‌ای ایران کمتر شاهد بودیم و بیشتر گفتمان غالب بر سیاست خارجی به‌طور عام و سیاست هسته‌ای به‌طور خاص، عدالت، استقلال و مقاومت بوده است؛ که ریشه در تعریف جمهوری اسلامی از هویت فراملی به‌جای هویت ملی و امت به‌جای ملت دارد.