آبی بر آتش

آفتاب یزد- گروه سیاسی: سکه به بالای 2 میلیون و 500 هزار تومان رسید، دلار بیش
از 7 هزار تومان شد، پوند در آستانه رسیدن به
10 هزار تومان است، برخی شرکت های خارجی
بعد از تحریم های جدید امریکا از ایران خارج می شوند،


عربستان می خواهد نفت ایران را بعد از
تحریم جبران کند تا خیال واشنگتن راحت باشد، یک اختلاس گر از کشور خارج شد، اصفهان و یزد اسیر کم آبی شدند و... این لیست از خبرهای ناخوشایند را اگر قرار باشد ادامه دهیم شاید به این زودی تمام نشود، اما معجزه فوتبال، فراموشی از گرفتاری های عالم را برای چند ساعت به بسیاری از ایرانیان هدیه داد. یک ضربه سر در واپسین لحظات، ایران را به پیروزی برابر مراکش رساند،
گل به خودی مراکشی ها خیلی ها را در خیابان های
نقاط مختلف ایران به طور «خود جوش» به
خیابان ها کشاند تا فریاد «ایران، ایران» را همراه با پایکوبی جشن بگیرند. از آخرین باری که مردم برای خوشحالی به خیابان ها آمده بودند کمی بیش از یک سال می گذرد، زمانی که شهرهای مختلف ایران صحنه حضور و شادی مردم از انتخاب حسن روحانی در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری بود. خوشحالی از جنس پیروزی سیاست برای اکثریت مردم. شادی های
یک سال پیش اما با مجموعه‌ای از دشواری های
پیچیده گره خورد. یک سال اخیر ریاست
جمهوری حسن روحانی نتوانست چندان کام مردم و به ویژه حامیانش را شیرین کند. تلخی‌های عدم مدیریت صحیح برخی از وزرا و مدیران ارشد، چالش های اقتصادی و بیکاری موجب شده بود
تا تجمعات در خیابان گاه از جنس برخی ناآرامی های
دی ماه باشد گاه به شکل تجمعات کارگری
یا حتی اعتصاب های موقت. یک سال پر فراز و نشیب
گذشت اما سیاستمدارانی که از پیروزی آنها
مردم به خیابان آمدند نتوانستند بار دیگر مردم را شاد کنند، نه دلار جهانگیری موثر شد، نه اشتغال روی کاغذ نوبخت و نه وعده های حسن روحانی.

تیم ملی لیست امید واقعی
در چنین شرایطی این فوتبال بود که زمین بازی را برای ایرانی ها عوض کرد تا طعم شادی را بار دیگر بچشند، تا بار دیگر به خیابان ها بیایند برای چند ساعت هم که شده فراموش کنند سکه و طلا بالا رفت، حقوق معوق شد، یا یک اختلاس گر از مرز خارج شد. هرچند همه می دانیم که این پیروزی یک مُسکن بود اما باید گفت به موقع بود. حالا البته سیاستمداران یکی یکی به صف شده اند و تبریک پیروزی می گویند چه بسا سهم خود را در این پیروزی، بی بدیل می دانند اما از نگاه مردم تمام سهم این پیروزی برای فوتبالیست هایی است
که حتی نتوانستند به دلیل محدودیت ها و
عدم حمایت صحیح چند بازی تدارکاتی مناسب
داشته باشند. در تمام یک سال گذشته سیاستمداران
گفتند و نوشتند که به وحدت نیاز داریم اما جور دیگری عمل کردند. برخی رسانه ها کمر به تکثیر ناامیدی بستند، پای کوچکترین خواسته ها
که می رسید لشگری از موانع دیده شد. حتی
نتوانستند این وحدت را در تابلوی شهری ایجاد کنند ابتدا زنان در طرح جا ماندند و بعد مسعود شجاعی کاپیتان تیم ملی. پیروزی در اولین بازی
جام جهانی روسیه، برای مردم امیدآفرین بود بعد از
آنکه نه از لیست امید و نه دولت تدبیر و امید
آبی گرم نشد. این پیروزی ایرانیان اعم از زن و مرد را با هر گرایش و نژادی یک دل و یک صدا به فریاد «ایران، ایران» واداشت. این جملات شاید رنگ شعار بگیرند اما دست به نقد در این مملکت از هر واقعیتی واقعی تر هستند.

به مردم اجازه داده شود
نکته جالب اینکه در مواجهه با همه مشکلات مردم به نوعی نامحرم محسوب شده اند، ظرفیت آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است، بارها بر عنصر ظرفیت داخلی تاکید شده اما در عمل چنین موضوعی چندان رخ نداده، در برخی موارد شاهد
محدودیت‌هایی هستیم که خروجی آن تنها
شکل گیری سرخوردگی در جامعه است. در شرایطی
که مسئولان هر روز لیستی از دشمنان خارجی را ارائه می دهند چگونه است که از ظرفیت داخلی نیز استفاده نمی شود؟ برای بررسی بیشتر اینکه چگونه 90 دقیقه فوتبال توانست یک سال مشکلات را دست کم برای مدتی از ذهن مردم پاک کند، گفت و گو کردیم با یک فعال سیاسی. حمید قزوینی به «آفتاب یزد» گفت: «متاسفانه سال ها است که آنچنان توجهی به موضوع ایرانیت و هویت ملی از سوی برخی از مسئولان
دیده نمی‌شود. به نظر می رسد این یکی از غفلت هایی
است که ما در جامعه می بینیم، هرچند که
مردم ما برخلاف کشورهای دیگر منطقه که با مشکلات قبیله گرایی و فرقه گرایی مواجه هستند ظرفیتی به نام جمع شدن حول نام «ایران» را دارند.» او افزود:«به عنوان نمونه خوشحالی مردم بعد از پیروزی بر مراکش به خوبی این موضوع را نشان می داد که شادی بر محور ایرانیت است و نام ایران حلقه مشترکی بود که همه را فارغ از جنسیت، مذهب یا نژاد گرد هم آورده بود.» این فعال سیاسی تصریح کرد:«وقتی شور با یک سری
از تهدیدات مواجه است، چنین فاکتورهایی می تواند
بسیار کمک کند تا پیوند بخورد و همبستگی
افزایش یابد.» حمید قزوینی ادامه داد: «شادی هایی
شبیه به آنچه که جمعه شب رخ داد نشان داد اگر به مردم اجازه داده شود می توانند باهم
جشن عمومی برگزار کنند، بدون اینکه مشکلی پیش آید یا نیازی به حضور نیروهای پلیس باشد رنگ ها می تواند تبدیل به یک رنگ شود اگر اجازه دهیم و فضا دهیم مردم به میزانی از رشد و بالندگی رسیدند که یک فعالیت جمعی را انجام دهند.» او گفت: «در تمام میادین در همه شهرهای کشور مردم جمع شده بودند و شادی می‌کردند. شبیه به همین هم می تواند با حضور زنان در ورزشگاه ها رقم بخورد. باید به مخالفان این موضوع گفت مگر دیشب در میادین شهرها اتفاق خاصی افتاد؟ همه حریم ها رعایت شد، زن، مرد، پیر، جوان شادی می کردند و خودشان محیط را سالم نگه داشتند. اینها نشانه هایی است که مسئولان و مدیران به قابلیت های جامعه بیشتر واقف شوند، اگر متوجه شوند.»

نیاز به پایان سیاست «بایدها»
تیم ملی ایران در گروه مرگ جام جهانی قرار دارد. دو تیم دیگر این گروه اسپانیا و پرتغال هرکدام جزو مدعیان اصلی کسب جام هستند. بسیاری از ایرانیانی که جمعه شب به جشن و پایکوبی آمدند احتمالا می دانند که ایران برای صعود به مرحله
بعد راه بسیار دشواری دارد و چه بسا ایران بازی های
جام جهانی را با همین یک برد به پایان ببرد
با این حال آنها خوشحال به خیابان ها آمدند تا در درجه اول ثابت کنند ایرانیان، مردم کم توقعی
هستند و در درجه بعد نشان دهند آنها برای
باهم بودن و برای جشن های خانوادگی فرصت های
محدودی دارند و نیاز به اینکه بیش از اینها شرایط فراهم شود تا نشاط به جامعه تزریق شود. حسن روحانی در اسفند سال 95 گفته بود: «بگذارید مردم نشاط داشته باشند، ما اگر یک ذره مردم نشاط داشته باشند ناراحت می‌شویم. چطور هرچه گریه کنند حلال است یک ذره بخندند
حرام است؟ بگذارید جامعه و جوانان نشاط
داشته باشند. بدون نشاط نمی‌شود به آینده فکر کرد.
سلامت جسم و روح بدون نشاط نمی‌شود.»
به نظر می رسد روحانی اگر می خواهد حامیان خود
را که امروز بخشی از آنها را از دست داده دوباره
جذب کند لازم است از سیاست «باید ها»
خارج شود، سیاستی که رئیس جمهور در آن خواسته های مردم را با یک پیشوند «باید اینطور شود
و باید آنطور شود» پیش می برد حالا نیاز است او در میدان عمل وعده های خود را عملی کند. در هفته های آتی چه بسا شرایط پیچیده تری در انتظار باشد اما می توان از ظرفیت های اجتماعی استفاده کرد، از سخت گیری های برخی کاسته شود تا دست کم «وحدت» همان عنصری که یک سال است سیاستمداران در جست و جوی بیشتر آن هستند، پیدا شود. اما دست کم فعلا در ایام فوتبالی جام جهانی بیش از آنکه نظاره‌گر دست مسئولان باشیم به صرفه است که به ساق پای فوتبالیست ها چشم بدوزیم.

کالبدشکافی مردان پیروز تیم ملی روی میز تشریح آفتاب یزد
این یوزهای خیالباف!
آفتاب یزد - امید مافی: موشکافی تیمی که فریاد لیاقتش تا دوردست ترین سیاره‌ها رفت کار چندان ساده‌ای نیست.تیمی که با اتکا به مردان خود به لشکر غارتگر سن‌پترزبورگ ابدی بدل شد و کاری کرد که جهان برابر ایران خبردار بایستد.
آنالیز نمایش تفنگدارانی که به لهجه مادری حماسی‌ترین شعر دنیا را خواندند و نسخه شیرهای اطلس را پیچیدند پیش روی شماست.وقتی این سطرها را می‌خوانید از این صفحه به بعد ستاره بکارید و با دست‌ها و آرزوهای بلند سلام ماهیان گمشده را به دریاهای زلال برسانید.گاهی فوتبال همان زندگی است.گاهی پیله در پلک بهم‌زدنی پروانه می‌شود و این اتفاق مبارکی است تا لبخندت ته نکشیده این سطرها را در قاب چشمانت بنشاند.

علیرضا بیرانوند
آشیانه‌بان ۲۶ ساله برای آنکه پاسخ اعتماد کارلوس را دهد در سخت‌ترین ماموریت عمر خود درخشید.پروازها و سیوهای پسر خرم‌آباد کاری کرد که شیرهای اطلس در حسرت بازکرد قفل آشیانه ایران بمانند.اگر تا پیش از جام جهانی علامت سوالی به بلندای قامت بیرانوند فراروی قلعه چی ۱۹۱ سانتی متری قرار گرفته بود،حالا دیگر بی‌هیچ ابهامی می‌تواند مرد شماره یک سنگر ایران در روزهای ملتهب جام جهان‌نما باشد.

مرتضی پورعلی گنجی
مستحکم‌ترین سیم خاردار آسیا از بابل آمد.مدافع تیزچنگی که نود دقیقه سازمان دفاعی تیم ملی را هدایت کرد و بیشترین نقش را در تزریق‌ها‌رمونی به دیوارهای بلند ارگ سفید داد.از تیان جین و السد تا تیم ملی برای پسری که در بیست و پنج سالگی به اوج پختگی رسیده و شکارچیان را در حسرت طعمه می‌گذارد راهی نبود.او برابر مغرب حتی یک بار هم گاف نداد و بیشترین راندمان را داشت.

روزبه چشمی
سماجت سینیور نتیجه داد و روزبه یک خط عقب‌تر از جای اصلی خود به مهره‌ای کارساز بدل شد.او در قامت یک مدافع بارها مهاجمان مراکش را درو کرد و سدی محکم برابر قرمزها ساخت.حالا که توپچی ۲۴ ساله به عصای دست کی‌روش بدل شده است،می تواند با طیب خاطر بیشتر به ملاقات با ستارگان تنگه جبل‌الطارق بیندیشد.

رامین رضاییان
روزی که چمدانش را بست و خانه قرمز را به مقصد اوستنده ترک کرد برخی تصور کردند خزان تفنگدار ساروی در راه است.رامین اما راه خودش را رفت و آن‌قدر باصلابت ظاهر شد که مغز پرتغالی نیمکت ایران جناح راست خود را به او سپرد.مردی با سی بازی ملی در برابر سیاهان آفریقا نمایش دلپذیری داشت و با مشارکت پررنگ در دفاع و حمله معادلات تیم ملی را حل کرد.رامین می‌تواند در ادامه جام سیلی‌های محکم‌تری بر صورت وینگرهای پرادعا بنشاند.

احسان حاج صفی
جوان‌ترین کاپیتان تاریخ تیم ملی در بیست‌وهشت‌سالگی گرگ باران‌دیده‌ای بود که به خوبی پلن زهردار کارلوس را در مرتع سبز سن‌پترزبورگ اجرا کرد.فرمانده کاشانی فوتبال ما یک روز به یادماندنی را مقابل یاران مراکش سپری کرد تا مدیران باشگاه المپیاکوس به داشتن چنین کماندوی قهاری ببالند.احسان برگ برنده تیم ملی در ایستگاه اول لقب گرفت و ماه‌گرفتگی سن‌پترزبورگ زیر سر
خودش بود!
امید ابراهیمی
در غیاب سعید عزت‌اللهی این امید بود که چراغ‌ها را روشن کرد و در جامه جنگجویی خستگی‌ناپذیر مردان مراکش را عذاب داد. او یکی از اصلی‌ترین ارکان تیم ملی در روز رستگاری فوتبال ایران بود.توپچی ۳۱ساله اهل نکا انگار به نیروگاه نکا وصل شده بود که برقش مهاجمان حریف را گرفت و تا وقتی در میدان بود به انعکاس آرزوهای ملت بدل شد.

علیرضا جهانبخش
گویی بشارتی پشت ساق‌های ستاره آلکمار نهفته بود که چنین در میانه زمین خرامید و در گرگ و میش یک دوئل پررمز و راز بارها فریادرس شد.این اما همه آن چیزی نبود که از ماشین گلزنی آلکمار انتظار داشتیم.او می‌تواند در قالب پاسوری خوش‌فکر در دو نبرد پیش رو کابوس‌ها را برای هیه رو و رونالدو کادو کند و دلخوشی‌های اروپا را به یغما برد.بی تعارف.

وحید امیری
بچه دره بادام در آن سوی لرستان بی‌آنکه در اقیانوس دلواپسی غرق شود نود دقیقه هنرنمایی کرد و با فرارها و سانترهای مواج شیرازه دفاعی مراکش را برهم ریخت.وحید که مهم‌ترین سورپرایز کی‌روش در این نبرد بود کاری کرد که کمتر کسی یاد غولی چون اشکان دژاگه بیفتد.مردی با پشت‌زمینه‌ای از دریاچه گهر تا پشت پرچین خوشبختی رفت و یک تنه گلادیاتورها را از پا درآورد.

مسعود شجاعی
مغضوب ماه‌های برزخی به دردانه جمعه زیبا بدل شد و با بازوبند کاپیتانی اتوریته خاص خود را به رخ رقیب کشید.مردی با هفتاد بازی ملی و سال‌ها حضور در لیگ‌های معتبر نشان داد که می‌تواند به لطف تجربه کمربندهای میانی ایران را محکم کند.مسعود تا وقتی در زمین بود ذره‌ای عقب‌نشینی نکرد.گرچه ما هنوز دنبال مینیاتوریست خلاقی می‌گردیم که روزگاری در یک وجب جا همه را انگشت به دهان می‌گذاشت.

کریم انصاری فرد
در بیست‌وهشت سالگی آنقدر سرد و گرم چشیده هست که در هیاهوی دیگ جوشان سن‌پترزبورگ بال بگشاید و کاری کند که آنا در خانه بزرگ آن سوی اردبیل به عشق اوغلان اسپند دود کند.مهره مار المپیاکوس آوازی حزین را بر لبان مغربی‌ها نشاند،وقتی با فرارهایش سوهان بر اعصاب تیم پرادعا کشید.او به تنهایی جنگجویان مراکش را به لکنت انداخت تا نشان دهد می‌تواند دنیا را بدهکار رویاهایش کند!

سردار آزمون
پسر ترکمن به هر دری که زد نتوانست گلوی پرندگان سرخ را خراش دهد و ورزشگاه را منفجر کند.او می‌توانست پایان تمام سطرهای نیمه‌کاره را گل بگذارد اما...نقطه سر خط.سیمرغ جوان برای بازگشت به آغوش آسمان گریزی ندارد جز آنکه دلشوره‌ها لای ابرهای مچاله قایم کند و در طرفه‌العینی قفس‌های توری را شعله‌ور سازد.سردار می‌تواند.فقط باید رویاهایش را زیر آوارها جا نگذارد.

مهدی طارمی
از همان ثانیه نخست که آمد لذت طنازی را با نشستن روی نیمکت تاخت زد و نقشی موثر در تبخیر شدن آرزوهای سفیر قاره سیاه ایفا کرد.یک مهدی طارمی آماده و تا بن دندان مسلح می‌تواند در روزهای پیش رو یک سرزمین بی‌خواب را با هنرش به خوابی آرام دعوت کند.

سامان قدوس
آشنای غریبه در همان اکران چند دقیقه‌ای نشان داد که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و می‌تواند در میانه میدان تیم ملی پوست بیندازد.آخرین کشف ناخدای پرتغالی حضور باشکوهی روی عرشه کِشتی سفید داشت.هر چند از هول زیبایی حماسه او را خوب ندیدیم.

سید مجید حسینی
سیم خاردار ۲۱ ساله از وقتی به میدان آمد به مردان خط آتش مراکش باج نداد و زیپ چمدان ناکامی حریف را با دست خودش بست.مدافع برنا نشان داد به وقت محلی تمام شهرهای زیر آب رفته می‌تواند عصای دست تیم ملی باشد.