روزنامه ابتکار
1397/03/31
کیومرث مرادی کارگردان نمایش «دیر راهبان» در گفتوگو با «ابتکار»: سالن چارسو برایم مقدس است
سیدحسین رسولیاین روزها نمایش «دیر راهبان» به کارگردانی کیومرث مرادی در سالن چارسو تئاتر شهر روی صحنه رفته است. مرادی پس از هفت سال به تئاتر شهر بازگشته است و نمایشی ضد جنگ و انسانی را روایت میکند. در «دیر راهبان» شاهد اتفاقات زمان جنگ جهانی دوم هستیم. کشیشهایی را میبینیم که در دیری ساده به همراه مردمی معمولی در بحبوحه جنگ به عبادت و نیایش مشغول هستند. با این وجود، مسئله جنگ امری ساده و پیشپا افتاده نیست و همین موضوع باعث شکلگیری کشمکشها و درگیریهای ذهنی و عینی بین شخصیتهای ساکن در دیر میشود. کیومرث مرادی انسان حساسی است. او در طول نمایشهایش به همراه تماشاگران در سالن مینشیند و مدام یادداشت برمیدارد. شکل و شمایل کار را بارها تغییر میدهد و اگر دو بار به دیدن یکی از کارهایش بنشینید تغییرات چشمگیری را شاهد خواهید بود. به مناسبت اجرای نمایش «دیر راهبان» سراغ کیومرث مرادی رفته و پای حرفهای او نشستهایم.
یادداشتی را به مناسبت اجرای «دیر راهبان» منتشر و در آن پرسشی با عنوان «آیا باید با تئاتر تعقل و تفکر خداحافظی کرد؟» را مطرح کردید. چه شد که به چنین موضوعی در تئاتر ایران پرداختید؟
پشتوانههای من برخی از نسلهای گذشته تئاتر هستند که تئاتر را به عنوان دغدغهای هنرمندانه در نظر داشتند. من تئاتر را در فضا و شرایطی آموختهام که نگاه به این هنر با توجه به ابعاد مختلف ریشهها و مسائل فرهنگی بود. منظورم این نیست که در حال حاضر این ابعاد وجود ندارد، بلکه نظام تئاتر با توجه به حضور سالنهای خصوصی متفاوت شده است. به هر حال، اگر تئاتر حرفهای را تعریف و از منظر اقتصادی به آن نگاه کنیم، با تئاتری روبهرو میشویم که میتواند درآمدزایی کند و این درآمد هنرمند را راضی نگه میدارد. در سراسر دنیا بخشی از تعریف تئاتر حرفهای همین وجهه اقتصادی آن است. تئاتر حرفهای اگر قرار است در حوزه اقتصادی آزاد و دغدغه گیشه داشته باشد، با آن چیزی که افرادی مثل من آموختهاند بسیار متفاوت خواهد شد. تئاتری که من آموختهام دغدغه آموزش، تجربه، کشف و دوری از گیشه را دارد. حقیقتا، وقتی پیمان شریعتی، دوست نازنینم، پیشنهاد اجرا در تئاتر شهر را داد و لطف و محبت فراوانی را هم نثار من کرد، خیلی برایم جالب بود. با این پیشنهاد پس از هفت سال دوباره به تئاتر شهر بر میگشتم. فراوان فکر کردم. دنبال این بودم که چه نوع کاری با چه شرایطی را باید اجرا کنم. سالن چهارسو برایم مقدس است. پس از اندیشه و تامل فراوان نمایش «دیر راهبان» را انتخاب کردم. احساس کردم باید با گروهی کار کنم که توانمند باشند و در عین حال جرات، جسارت و شهامت داشته باشند. علاقه داشتم گروه تئاتریام علاقه به تجربهکردن داشته باشد. خیلی افتخار میکنم که با این گروه کار کردم. مدت طولانی هم سر تمرینات بودیم. روزی شش تا هفت ساعت زمان تمرینها بود. بنابراین، نوع و شکل تمرین متفاوتی را سپری کردیم.
متن «دیر راهبان» از سوی سه آدم میآید که برایم مقدس هستند. اسدالله امرایی که ترجمه رمان اصلی را انجام داده است. همچنین محمد چرمشیر و فرهاد مهندسپور، دو انسان مقدس که دو استاد درخشان هم هستند. در بروشور نمایش، اجرا را به آن دو تقدیم کردهام. آنها ریشهها و پشتوانههای تئاتری من هستند. دلم میخواست نسل جدید هم، بخشی از تئاتر دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ را ملاقات و نوع نگاه آنها را درک کند. در پشت صحنه هم انسانهای درخشانی هستند که واقعا به آنها افتخار میکنم.
سیامک احصایی در طراحی صحنه، گلناز گلشن در طراحی لباس، آیدین الفت در طراحی صدا و ... که سالهای سال است با یکدیگر کار میکنیم و فوقالعاده توانمند هستند.
هفت سال از تئاتر شهر دور بودید. چرا؟
در واقعیت، مشغول درس خواندن در خارج از ایران بودم. چند سال یک بار به ایران میآمدم، گاهی مواقع دوسال و برخی زمانها سه سال طول میکشید به ایران بیایم. در همین گیر و دار یک بار قربانی تعویض مدیریت در تئاتر شهر شدم. در حقیقت، مدیر مجموعه به من قول داده بود که اجرا خواهم رفت و مدیر دیگری که یک خانم نازنین است جای او را گرفت و اولویت ایشان هم اجرای من نبود. برای اجرای پیشبینی شده مذکور به ایران آمده بودم و مدیر جدید درخواست دیگری را به جای کار من پذیرفت. باز هم تکرار میکنم که در اولویت مدیر جدید نبودم و اجرایم مهیا نشد. طبیعتا، درگیر اجرا در تئاترهای خصوصی شدم. فضای دوستداشتنی هم است. این مدل از توجه به تئاتر بد هم نیست. بنابراین تمرکز خودم را روی این حوزه گذاشتم. تلاش کردم مخاطبهایی را هم در این بخش جذب کنم. همانطور که میدانید نمایش «شکلک» را در سال ۱۳۹۳ روی صحنه بردم که طبق آمار پر فروشترین نمایش سال شد؛ حتی «دیویدی» نمایش «شکلک» هم ۳۸ هزار نسخه فروخت که برای خودش منحصربهفرد است. در ادامه، نمایش «افسون معبد سوخته» را کار کردم که در مجموعه «ایرانشهر» روی صحنه رفت. تجربه کاملا متفاوتی بود. از اطلاعات نمایشهای دیگر هم بگذریم. در نهایت، به سوی تئاتر خصوصی حرکت داشتم.
نمایش «دیر راهبان» از نظر نشانهشناسی حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. یکی از نشانههای مهم هم «کفش» است. با کفشهای نظامیهایی مواجه هستیم که از سقف آویزان هستند، کفشهای پدر روحانی دیر را شاهد هستیم که برای پاهایش کوچک است. پدر جملاتی را عنوان میکند که مدام تمثیلهایی از کفش درونش موج میزند. به نظر میرسد این نشانه مورد توجه متن و کارگردانی شماست.
با متنی غنی و دراماتیک مواجه هستیم. محمد چرمشیر با دقت فراوان آن را نوشته است. همانطور که گفتید از نظر نشانهشناسانه مورد توجه است. بازی نشانه با کفشهای کشیش درهمان ابتدای نمایش شروع میشود که پاپ آنها را تبرک کرده است. در واقعیت، این کفشها میخواستند درباره آدمها حرف بزنند. آنها از چه مسائل جذاب و اتفاقات خطرناکی میتوانند بگویند که آدمها آنها را انجام دادهاند. از مکانهای خوب و بدی هم میگویند که انسانها به آنجا رفتهاند. حتی از اعترافات شخصیتها هم میگویند. در حقیقت، کفش نماینده زمان است. بخشی از این کفشها نماینده سربازهای جنگ جهانی هستند که به راحتی کشته میشوند. المانهای دیگری مانند نور، صلیب، فضای تاریک و روشن و حتی رنگهای خاکستری را در نمایش داریم. بخشی از حرکت بازیگرها به نقاشیهای قرون وسطی، نوع نگاه کارگردانی و همچنین تصاویر سیامک احصایی در طراحی صحنه برمیگردد. ما روی صداها هم خیلی کار کردیم. صدای موشها و هواپیماها را در اجرا میشنوید. همه اینها در کنار هم جهانی را به وجود میآورد که مخاطب باید آن را باور کند. تاکید داشتم که مخاطب وقتی پای نمایش در سالن چارسو مینشیند باید از زندگی روزمره خودش خارج شود. او باید در مدت یک ساعت و ۱۰ دقیقه تجربه متفاوتی را از سر بگذراند. به نظرم مهمترین کار یک کارگردان خلق چنین تجربهای برای مخاطب است.
یکی از کشمکشهای اصلی متن حول محور «ایمان» میگردد. پدر روحانی مسئول دیر راهبان دستور میدهد بر بام دیر بنویسند: «اینجا یک دیر راهبان است.» او این متن را مینویسد تا جان خود و دیگران را از بمبهای هواپیماهای جنگی نجات بدهد. کشیش دیگری با او درگیر میشود که اگر ایمان داشته باشیم دیگر نباید نگران بمبهای کشنده باشیم. به نظر میرسد این گمگشتگی اشاره به مردم خود ما دارد. گویا ایمان در جامعه ایرانی دیگر جایی ندارد. انگار یکی از دغدغههای شما همین موضوع است.
ما داریم درباره تئاتر تفکر و تعقل حرف میزنیم، بنابراین هنرمندی که در این نوع از تئاتر کار میکند دیگر نمیتواند دغدغه نداشته باشد. جامعه اطراف یک هنرمند است که به او میگوید باید چه کاری را انجام بدهد. دلم نمیخواهد متن را کالبدشکافی کنم. بیشتر میخواهم مخاطبها مانند نگاه زیبای شما با متن برخورد کنند. دریافت شخصی خودشان را هم داشته باشند. البته، هر زمان که درباره ایمان حرف میزنیم فوری پای مسائل مذهبی به میان میآید. گاهی مسئله ایمان به خودمان را فراموش میکنیم. میدانید چه میگویم؟ حتی گاهی جنس چینی را به جنس ایرانی ترجیح میدهیم. اعتقاد دارم یک اثر نمایشی باید جهانشمول باشد. این اثر ابعاد مختلفی را هدف قرار میدهد و مخاطب را در برابر پرسشهای گوناگون قرار میدهد. حتی مخاطب را در مقابل مخاطب و خودش را در برابر خودش قرار میدهد. گاهی مواقع، اثر هنری زیبایی را هم مقابل زیبایی میگذارد. حتی مفهوم را در برابر مفهوم و فرم را هم در برابر فرم قرار میدهد.
میدانید چه میگویم؟ بنابراین، آن چه که برایم در نمایش «دیر راهبان» حائز اهمیت است مربوط به نکتهای تاریخی میشود. یعنی اینکه یک موقعیتی مثل جنگ چطور میتواند ابعاد گوناگون انسان را در اجتماع بیرون بریزد. ژان پل سارتر میگوید: «انسان در موقعیت خودش را معرفی میکند.» چه موقعیتهایی بوده است که ما خودمان در آن خودمان را بازنده کردهایم، یا بالعکس. گاهی انتظار واکنش یا برخوردی را داریم که خودمان باید به دست بیاوریمش، یا بالعکس. شخصیتی مانند «آلفونس» را در نمایش «دیر راهبان» داریم که به جنگ میرود و پایش را از دست میدهد، سپس او میگوید که «چقدر خداوند به من توجه دارد.» شخصیت دیگری به او میگوید که «بهتر نبود خداوند توجهش را جور دیگری به تو نشان میداد؟» بنابراین، جنس ایمان این دو شخصیت متفاوت است. این تنوع در نگاه، شخصیت، رنگبندی اجتماع، ایمان و...مانند همین اجتماع خودمان است که در آن زندگی میکنیم.
کیومرث مرادی وقتی با یک متن نمایشی روبهرو میشود چه چیزی در گام نخست نظر او را جلب میکند؟ اصلا در نمایشنامه دنبال چه چیزی میگردید؟
میتوانم هم از منظر آکادمیک و هم از نظرگاه تجربی درباره این موضوع صحبت کنم ولی ترجیح میدهم تجربیات خودم را بگویم. یک متن باید در ذهنم تصویر ایجاد کند. این تصویر برایم خیلی مهم است. در گام بعدی باید خودم را در متن پیدا کنم. میدانید چه میگویم؟ من به عنوان کیومرث مرادی که در اجتماع زندگی میکنم با تمام خوبیها، بدیها، تلخیها و زشتیهایی که دارم همین هستم که هستم. در این جهان هیچ کس کامل نیست؛ هیچ کسی هم پاک و منزه نیست. حالا اگر به این نکته توجه کنیم پیش خودمان میگوییم من همین هستم که هستم. البته که باید با دیگران گفتوگو کنیم. هنرمند نباید برای دیگران سخنرانی کند! کارگردان باید نمایشی را با بازیگرهای دیگر به تصویر بکشد.
با تعدادی از بازیگرهای کمتر شناختهشده، بی تجربه و کم تجربه روی صحنه رفتهاید که این روزها چنین کاری جسارت میخواهد. چگونه با بازیگرها همکاری میکنید تا به آن چیزی که میخواهید برسید؟
میخواهم صادقانه جملهای را بگویم. به نظرم هیچ بازیگری بیتجربه و کمتجربه نیست. اگر بزرگترین کارگردان هم باشید وقتی میخواهید نمایش جدیدی را روی صحنه ببرید مانند کودکی هستید که نمیدانید چگونه باید شروع کنید. آقای حمید سمندریان جمله قشنگی را گفته و این جمله همیشه با من است. او میگوید: «وقتی اثری را شروع میکنم درست مانند یک کودک باید آن اثر را کشف کنم.» ممکن است در تجربه گذشته خود کاملا موفق عمل کرده باشید ولی این دلیل نمیشود که در نمایش جدید خودتان هم موفق باشید. یک کارگردان وقتی کار جدیدی را شروع میکند گویا از صفر شروع میکند. انگار همان آدم کم تجربه سابق است. در بازیگری همچنین است. ممکن است به خاطر بازی در نقشی جایزه گرفته باشید ولی امکان ندارد با همان فرمول بتوانید نقش دیگری را خلق کنید و باز هم موفق باشید. نکته جالب این است که خود من از بازیگران گروه انرژی میگیرم. هر کدام از آنها چندین سال سابقه کاری دارند. محسن نوری ۱۴ یا ۱۵ سال که بازیگر است. محمد ولیزادگان هم اینگونه است. آنها تنها شانس دیده شدن مانند سلبریتیها را نداشتند.
سایر اخبار این روزنامه
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رئیس، نمایندگان و جمعی از کارکنان مجلس شورای اسلامی:
سفیر اسبق ایران در مقر اروپایی سازمان ملل، علت خروج آمریکا از شورای حقوق بشر را تشریح کرد
کیومرث مرادی کارگردان نمایش «دیر راهبان» در گفتوگو با «ابتکار»:
سالن چارسو برایم مقدس است
رضا دهکی
وقتی کلانتر ستارهاش را کند
پیشبینیها حاکی از عدم اجماع اوپکیها برای افزایش سطح تولید نفت است
شرط بندی عربستان و روسیه بر اسب مرده!
«ابتکار» از نگاه مسئولان به مطالبات مردمی در شبکه های اجتماعی گزارش میدهد
توفان مطالبات مجازی
«ابتکار» از بایدها و نبایدهای حضور جوانان در کابینه می گوید:
جوانان در کابینه؛ بحرانشکن یا بحرانآفرین؟
قطار ثبت جهانی ایران متوقف شد
باخت «ارسباران» در چند قدمی یونسکو
عارف: برخی افراد سعی در محدودسازی فضای دانشگاه دارند
آب شور مصرفی مردم آبادان و خرمشهر رایگان شد
تلخی آب دریا در کام خوزستانیها
اندر حکایت لگد زدن به بیمار محتضر