امريكا اول يا امريكا تنها

با حرارت حرف مي‌زند، براي او كه معمولا چندان به متن‌ سخنراني وفادار نيست، اين سخنراني متفاوت است. ترامپ فرياد مي‌زند: «سياست خارجي امريكا يك فاجعه تمام عيار بوده است.» از آن روز بهاري در واشنگتن‌دي‌سي، بيش از دو سال مي‌گذرد و دونالد ترامپ فاتح انتخاباتي بود كه با شعار «اول امريكا» وارد آن شد. جهان‌بيني او با خلفايش يك تفاوت بنيادين دارد. او امريكا را نه رهبري براي متحدانش كه حامي مالي ‌آنها مي‌بيند. با حضور امريكا خارج از مرزهايش مخالف است و از وقتي سكان رهبري ايالات متحده را در دست گرفته سعي در تغيير اين مناسبات دارد، تلاش‌هايي كه متحدان امريكا را ناخشنود كرده است. آنچه ترامپ مي‌گويد براي ما كه تجربه ايران بعد از انقلاب را داريم چندان عجيب نيست. نگاه او به دنياي اقتصاد و روابط بين‌الملل چندان با نگاه مسلط بر ايران متفاوت نيست. فلسفه او در سياست و تجارت اين است: در كنار هر برنده، يك بازنده وجود دارد. اعتقادي به بازي‌هاي برد- برد ندارد. استقلال را در خودكفايي كالاهاي استراتژيك خلاصه مي‌كند، كسري تجاري امريكا را مضر مي‌داند و آنچه برايش اصالت دارد «كارخانه امريكايي» و «كارگر امريكايي» است. تا اينجا به نظر غيرمنطقي نمي‌آيد اما همه اين صحبت‌ها يك سوي ديگر هم دارد: امريكا بايد خود را از جهان عقب بكشد. ترامپ گوشش به هواداراني است كه دنيا را همين‌طور مي‌بينند. ترامپ از رنجاندن اروپا و كانادا با وضع تعرفه‌ آلومينيوم و فولاد نمي‌ترسد و از هم‌صحبتي با روسيه و كره‌شمالي استقبال مي‌كند. او خرج نظم دنياي مدرن بعد از جنگ جهاني دوم را از كيسه ماليات‌دهندگان امريكايي مي‌بيند و آماده است از زير تعهدات امريكا در عرصه جهاني شانه خالي كند.
بسياري از طرفداران ترامپ از حضور نظامي در آسياي جنوب شرقي گرفته تا كمك به پروژه سوادآموزي در كنگو را خرجي غيرضروري از جيب خود‌ مي‌دانند، و از رييس‌جمهور مي‌خواهند اين بودجه‌ها را قطع كند. از سوي ديگر ترامپ با وضع تعرفه روي كالاهاي وارداتي، قصد دارد توليد امريكا را تقويت كند.
در نگاه اول به نظر سياست‌ عجيبي نيست. چرا كه نه؟ واردات گران مي‌شود و محصول داخلي فروش مي‌رود. اين راهكاري است كه احتمالا گروه بزرگي در ايران هم با آن موافقند، اما براي اثبات ناكارآمدي آن كافي است به كيفيت و قيمت خودروي ايراني بعد از چند دهه نگاه كنيم.
چرا صنايع در كشوري مثل كره‌جنوبي كه محصولاتش با بهترين محصولات دنيا رقابت كرده‌اند چنين پيشرفت كرده‌اند و محصولات ايراني با وجود چند دهه حمايت دولتي عليه وارادت همچنان كيفيت و قيمت مطلوبي ندارند؟ تمام مساله همين است.


ترامپ امريكا را منزوي‌تر مي‌كند. انزوايي خود‌ساخته كه البته مصرف سياسي دارد. از ناتو، سازمان پيمان آتلانتيك شمالي، انتقاد مي‌كند. از اتحاديه اروپا دل خوشي‌ ندارد. از خروج انگليس از اتحاديه اروپا خشنود است و از درگيري لفظي با نخست ‌وزير نزديك‌ترين متحد امريكا يعني كانادا ابايي ندارد.
ترامپ با جهاني‌شدن ستيز دارد. دنياي قبل از جهاني‌شدن را دوست دارد، وقتي معدن‌هاي زغال‌سنگ امريكا كار مي‌كرد و وقتي كفش مكزيكي و اسباب‌بازي چيني و ماشين ژاپني بازارهاي امريكا را تسخير نكرده بود. وقتي هر آنچه مي‌خواست امريكايي بود و امريكايي. دلش براي آن روزها تنگ شده است. او براي برگرداندن امريكا به آن دوره مصمم است نظم امروز را به هم زند. اما مثل همه سياستمداران و حكومت‌هايي كه در برابر موج‌جهاني‌شدن ايستادند و غرق شدند يك نكته را فراموش كرده است. كفش مكزيكي و اسباب‌بازي چيني و ماشين ژاپني با تكنولوژي آلماني و بانكداري انگليسي و مديريت امريكا در هم تنيده است. خدمات و كالاهاي امريكايي هم در ديگر كشورها فراوان‌تر شده است. توليد امروز فرامليتي است. جغرافي در اقتصاد امروز مهم نيست و كشيدن ديوار بلندتر به دور امريكا به معني ضربه به صنايعي است كه امريكا در آن مزيت نسبي دارد. اين نكته‌اي است كه امروز بسياري در شرق و غرب عالم فراموش كرده‌اند يا دست‌كم تظاهر مي‌كنند كه فراموش كرده‌اند. اما دير يا زود مصرف‌كننده امريكايي است كه بايد هزينه گران شدن خدمات و كالاها را پرداخت كند.