روزنامه همدلی
1396/01/19
به بهانه چاپ نامههایی منتشرنشده از احمد شاملو از امید روشنم
همدلی| روژا پیران ـ اگر هنر و شعر را در تمامی وجوهش به تحلیل بنشینیم و قصد کنیم که تنها یک رسالت برای آن قائل شویم، همان است که شاملو آن را «تجسد وظیفه»ای دشوار برای انسان بودن میداند. از این رو، شاملو یکی از پیشقراولان و سردمداران چنین شعریست که پیش از آنکه با آرایهها و بازیهای زبانی دربیافتد، پیشتر امکانی است برای تعهد به انسان بودن و انسان ماندن. چه اینکه رسالت هنر میان آدمیان جز این نمیتواند باشد، مگر اینکه هنر در چنگ نااهلان بیافتد که دستاویزی برای خشم و بیداد میشود و به گفته شاملو، دیگر امید نجاتی از آن نمیتوان داشت.نامههای که تاریخاند
ماهنامه «جهان کتاب» در آخرین شماره خود چند نامه تازه از شاملو را منتشر کرده و در دسترس دوستداران شعر و ادبیات قرار داده است. در ابتدای این بخش نورالله مرادی از استادان پیشکسوت حوزه کتابداری در یادداشتی توضیحی مینویسد: «سال 1391 زندهیاد پوری سلطانی، پاکتی حاوی چند نامه از احمد شاملو به همسرش، مرتضی کیوان را به من داد تا ترتیب انتشار آنها را بدهم؛ چهار نامه و سه شعر. نامهها یکی تاریخ «پنجشنبه 18 یا 19» را دارد بیآنکه ماه و سال آن معلوم باشد! در این نامه شاملو از کیوان میخواهد او را در «کافه قنادی شمیرانم ملاقات کند. نامه در تهران نوشته شده است. سه نامه دیگر تاریخ دارد و بین 23 فروردین تا 13 اردیبهشت 1331 نوشته شدهاند. در این ایام شاملو در گرگان بوده و نامهها بیانگر حالات اوست. یکی از آنها نسبتاً مفصل است و دردناک.
دو قطعه از شعرها در آذر و بهمن 1331 نوشته شدهاند. شاملو آنها را با دقت و خوشخط پاکنویس کرده: «شعر شبانه برای کوچهها» (5 آذر 1331) این شعر با عنوان «آواز شبانه برای کوچهها» در مجموعه آثار «دفتر یکم: شعرها» (انتشارات نگاه، 1377، ص 244-249) آمده است. شعر دیگر «خطاب» (12 بهمن 1331) ظاهراً چاپ نشده است و در مجموعه آثار نیامده است. هر دو شعر به دورهای تعلق دارند که شاملو اشعارش را «الف. صبح» امضاء میکرد. شعر سوم را شاملو فقط برای کیوان سروده است. نامهای بیتاریخ که به شعر است.»
در سوگ مرتضی کیوان
با این توضیح اهمیت این نامهها که خطاب به مرتضی کیوان؛ یکی از خوشنامترین چهرههای سیاسی ایران نوشته شده است، عیان میشود. چه اینکه در بسیاری از اشعار شاملو عشق و علاقه او به دوست و رفیق دیرینش بهچشم میخورد. شاملو یکی از تاثیرگذارترین اشعارش را در سوگ مرتضی کیوان با این مطلع نوشت: «سال باد / سال اشک سال شک / سال روزهای دراز و استقامتهای کم / سالی که غرور گدایی کرد. / سالِ پست / سال درد، سالِ عزا / سالِ اشکِ پوری / سالِ خونِ مرتضا / سالِ کبیسه…»
به هر روی برای مخاطب پیگیر شعر و هنر شاملو، انتشار این نامهها و اشعار منتشرنشده، غنیمتی کمنظیر است که میتواند نوری هرچند محدود بر شمایل پرفروغ الف بامداد بتاباند. در ادامه یکی از این نامهها را که مربوط به فروردینماه 1331 است، میخوانید:
آقای کیوان عزیزم...
امروز شنبه است و من با آنکه قرار بود اکنون در راه باشم، در خانه نشستهام. میتوانستم امروز را به عنوان آخرین روز اقامتم در تهران پیش شما بیایم و با شما باشم، امّا با آنکه در خانه ماندن حوصلهام را بهکلی تنگ کرده است به خودم فشار آوردم و بیرون نیامدم... مثل این است که من خودم را محکوم کردهام که در تهران رنگ خوشبختی و خوشوقتی را نبینم؛ با خودم فرض میکنم که اصولاً یک قانون فیزیکی که طبق آن هوا و محیط تهران روی اعصاب من بد عمل میکند، نمیگذارد در این شهر، من راحت و بیخیال بمانم؛ و بر طبق همین «تصمیم» با آن که از دیشب زندگی من رنگ و جلا و راه دیگر گرفته است، امروز را هم که برای دیدن آخرین غروب تهران در این شهر ماندهام، کسل و افسرده و بیحوصله در خانه میگذرانم، و فقط از فردا صبح که به راه میافتم، شروع میکنم که خانه میگذرانم، و فقط از فردا صبح که به راه میافتم، شروع میکنم که از امیدم گرمی بگیرم، و شور و شادمانیای را که بالاخره به دست آوردهام به مصرف راه آیندهام برسانم.
دیشب عموی ناهید به منزل پسرعمو آمد و تا ساعت 11 صحبت کردیم. من برای چند لحظه در زندگیام آدم حسابگری شدم و تصمیم گرفتم برای بازکردن راهی که نیمی از آن را کور کرده بودند، از حرفهایم استفاده تیشه را بکنم، و موفق هم شدم ـ موفق شدم از او قول بگیرم که «از افروخته شدن برادرزادهاش که این همه به او اظهار علاقهمندی میکند جلوگیری کند» و او در حضور پسرعمو این قول را به من داد، مرا بوسید، و به من گفت آخر این هفته برای انجام این کار سفری به آن شهر خواهد کرد.
کیوان عزیزم... حالا میتوانم ادعا کنم که من «آدم حسابی» شدهام. در زندگی اگر امیدی نباشد باید فاتحهاش را خواند و من تا دیشب هرگز امیدی نداشتهام. این زندگی، تاکنون ستارهای بوده که نوری نداشته، نمیتوانسته بدرخشد. این امیدواری مرا چنان روشن کرده است که از ابتدای فردا صبح سرپایم بند نخواهم شد. بگذارید برایتان بگویم، اگر راه میرفتهام حال محکومی را داشتهام که به سوی دار میرود؛ زیرا من بدون کوچکترین دلیلی سالها زنده بودهام و با آن که برای زندگی مفهومی جز دوستداشتن نمیشناختهام، منفور تمام کسانی بودهام که میگفتهاند مرا دوست دارند. همان آدمها که میدانستهاند مرا با یک جرقه دوستداشتن خاکستر میتوان کرد، مرا به صف خود راه ندادند. من در تمام دوست داشتنهای خودم ـ از دوشتداشتنهای فردی تا اجتماعی ـ شکست خورده بودم. مثل مگس، به این شیرینی جذب میکردند و آن وقت بالم را میکندند و اِمشی بهم میزدند.
کینهای از این مردم بیمحبت در دل گره میخورد، اما نمیتوانستم حرفی بزنم، اما نمیتوانستم کینه بورزم، زیرا نمیتوانستم ببینم که به دوست نداشتن متهم شدهام، زیرا به عقیده من معنای زندگی همیشه این «دوست داشتن» بوده است. ابتدا دوست داشتن، در نظرم حکم نمکی را داشت برای زندگی؛ پس از آن شکستها شروع شد و آنقدر ادامه یافت که بعدها دوست داشتن برایم حکم همه زندگی را پیدا کرد. من چطور میتوانستم حرفی بزنم که مرا به زندهنبودن متهم کند؟ ـ اما از این مردمی که دوست داشتن یک قلب قرمز و پرضربان را با «نوعی ریای پلیسانه» اشتباه میکنند، کمکم کینهای در من جوشیده بود. چرا نمیخواستند من دوستشان داشته باشم؟ من جز این که آنها از این راز آگاه باشند چیزی ازشان نمیخواستم، چرا آنها از این دانستن پاک طفره میرفتند؟ ـ من حتی پیش رفیقمان سروش گریه کردم. چرا انسانها نمیخواستند مرا زیر این سایبان راه بدهند؟
من با خودم حساب میکردم که زیر این سایبان ایستادن حق من است، آنها چرا میخواستند مرا وادار کنند که این حق مسلم خودم را گدایی بکنم؟ این فشار که کسی از سنگینی آن آگاه نبود. چیزی نمانده بود که مرا وادارد قبل از آنکه کینه پاک من کثیف و آلوده شود خودم را تمام کنم... باور کردن این مطلب قدری سنگین است، این را متوجه هستم، اما اگر بدانید من چقدر میخواهم پاک باشم، قبول این سخن از سنگینی خودش میکاهد. حالا من از این خطر جستهام، ناهید من خواهد آمد و تمام محبت مرا از کینههای پاکی که دارم جدا خواهد کرد و خواهد گذاشت مردمی را که دوستان ما دشمنوار پرستیدهاند، من به زلالی قطره اشکی بسرایم. چقدر امید برای زیستن لازم است!
سایر اخبار این روزنامه
حجت الاسلام محسن رهامی: روحانی شرایط گفتوگوی اصلاحطلبان با سران نظام را ایجاد کرد
به بهانه چاپ نامههایی منتشرنشده از احمد شاملو از امید روشنم
گزینه مورد نظر، نامزد شد در جستوجوی منجی
وعده نماینده تهران به مردم درباره تشدید نظارت بر شهرداری احتمال بازگشت پرونده شهردار به صحن بهارستان
نگرانی اصولگرایان از تاثیرگذاری فضای مجازی بر سرنوشت انتخابات ماه آینده هراس انتخاباتی از «تلگرام»
حامد وکیلی « مرده » آن است که نامش به نکویی نبرند!
مقایسه شورای شهر نیویورک با شورای شهر تهران
نقش و اهمیت شوراها در مدیریت شهری