خسوف خشم خداست

دو سه روزی است آمده‌ام ژنو منزل دخترم هم فال و هم تماشا، هرچند در شرایط فعلی گرانی ارز تماشای آن مغفول و فال آن اجباری است که دامادم آماده دفاع از پروپوزال رساله دکتری خود در رشته تجارت بین‌المللی است و عنوانی که انتخاب کرده، موانع تجارت پسته با تکیه بر توان تجاری آمریکا و محدودیت‌های تجاری ایران است، البته این عنوان باید در هیأت ژوری و تحت نظر استادی که او را راهنمایی می‌کند، تعدیل شود، هدف از این تحقیق این است که محدودیت تجارت تجار ایرانی و قدرت و توان تجار آمریکایی در بازاریابی و نیز دامپینگی که با قواعد و مقررات دست و پاگیر صادرات در ایران و تجارت آزادی که تجار آمریکایی در زمینه پسته و به دست گرفتن بازار جهانی آن را دارند، روشن شود. دانشگاه محل تحصیل دامادم مثل همه دانشگاه‌ها بی‌طرف است، ولی وضعیت ایران آنقدر بحث انگیز است که در واقع نوعی حمایت ضمنی را می‌توان احساس کرد و باور دارند که تجار ایرانی در تجارت جهانی مظلوم واقع می‌شوند و این مظلومیت را به مقررات داخلی ایران و تهدیدات خارجی ربط می‌دهند. استاد راهنمای دامادم که اتفاقا پیشنهاد دهنده عنوان و موضوع است همه سعی خود را به کار می‌برد تا پروپوزالی درخور تهیه شود و در نهایت رساله‌ای‌ قابل ارائه نوشته و معتقد است دیگر محصولات ایران مانند زعفران و فرش و نمونه‌های دیگر هم دچار همین وضع می‌باشند و ظاهرا اجماعی جهانی علیه ایران و حضور محصولات ایران در بازار جهانی صورت گرفته است و باور دارد که دانشجویان ایرانی در پایان‌نامه‌هایی از این دست را به عنوان رساله دکتری خود انتخاب کنند تا فریاد مظلومیت تجارت ایرانیان را در محافل دانشگاهی به گوش جهانیان برسانند. شب کنار دریاچه لمان به تماشای خسوف نشسته‌ایم، خسوفی که می‌گویند طولانی‌ترین و کامل‌ترین خسوف قرن 21 است. تصویر ماه از آغاز خسوف در دریاچه انعکاس دارد، زیبا درآسمان، تماشایی در دریاچه، روی چمن‌های کنار ساحل جمع خانوادگی نشسته‌ایم و راجع به خسوف صحبت می‌کنیم. غزلی از حافظ می‌خوانم؛ «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو». درضمن صحبت‌ها به یکی از معروفترین خورشیدگرفتگی‌های تاریخی اشاره کردم، طبق اسناد تاریخی و نقل قول از مورخین باستانی مانند گزنفون و هرودوت در سال 585 قبل از میلاد جنگ بزرگی بین دولت ماد در زمانه هوخشتره پادشاه ایران و آلیاتس پادشاه لیدیه اتفاق افتاد. هرچند هوخشتره درصدد بود با فتح اراضی جدید و مناطقی که آن را جزء قلمرو ایران می‌دانست قدرت نظامی خود را به همسایگان بشناساند اما حادثه ساده‌ای انگیزه جنگ را مهیا ساخت. بدین توضیح که چند تن از درباریان هوخشتره که در خدمت او بودند در نزاعی چند جوان مادی را کشتند. هرودوت می‌نویسد: چند سرباز سکایی که در خدمت هوخشتره بودند چند جوان مادی را کشتند و به پادشاه لیدی پناهنده شدند، هوخشتره پناهندگان را از شاه لیدی مطالبه کرد که خون جوانان ایرانی را ریخته بودند. پادشاه لیدی کشندگان را مسترد نکرد و بین دو کشور جنگ درگرفت. هرچند قدرت پادشاه ماد بیشتر بود اما شاه لیدی در لشکر خود از مزدوران یونانی که در فنون جنگ کارآزموده بودند و برای پول می‌جنگیدند استفاده می‌کرد. جنگ شش سال طول کشید و پیشرفتی نداشت در سال هفتم در روز 28 ماه مه خورشیدگرفتگی کاملی به وقوع پیوست و کسوف اثرشگفت‌آوری بر سپاهیان دوطرف داشت که آن را نشانه غضب خداوند دانستند.
ادامه صفحه 7