کودتای 28 مرداد با نام شعبان جعفری گره خورد؛ از کودتا تا مرگ روشنفکر مثل «شعبون بی مخ»!

مهدی فیضی‌صفت‪-‬ نه میدان به نامش زده اند و نه خیابان، حتی یک کوچه بن بست هم اسم او را بر خود ندارد، اما مشهور است، نامش در کنار بزرگان تاریخ سیاست ایران زمین ثبت شده، شهیر شاید به اندازه «مصدق»! هر چه 28 مرداد را با نام ملی کننده نفت به یاد بیاورند ولی نام یک لات هم گره خورده با کودتای سال 1332؛ «شعبون بی مخ».
نام شناسنامه ای اش «شعبان» بود و فامیلی اش «جعفری». در سال آغازین قرن چهاردهم به دنیا آمد، در سنگلج، شاید عزت الله انتظامی، «آقای بازیگر» هیچ وقت رویش را نداشت بگوید هم محله ای اوست! صدایش می زدند «بی مخ» چون هیچ منطقی سرش نمی شد، زورخانه داشت اما انگار تنها «زور»ش را فهمیده بود از باستانی کاری، تمام راه ها برای او به درگیری و دعوا ختم می شد، عشقِ شاه بود؛ عشقی دو طرفه، سبیل هایش را چرب می کردند و او هم خیابان را می بست، کسی جرات نداشت دربیفتد با «شعبون». لقب «تاجبخش» و «درخونگاه» هم داشت اما معروف بود به «بی مخ».
دهه سوم زندگی اش را هم رد کرده بود، ایران آشوب بود و آرام نداشت، شاه می خواست دولت مصدق را سرنگون کند، دم دستی ترین راه به ذهنش رسید، لات بازی و نزاع خیابانی، «شعبون» را فرستاد وسط معرکه. نخست وزیر وقت متهم بود به نقض قانون اساسی، چالش جدی و عمیقی داشتند جبهه های مختلف سیاسی ولی هیچ کدام شان برای «شعبون» اهمیتی نداشت، فرستادندش به خیابان ها و مقدمه کودتای ارتش فراهم شد. از فدائیان اسلام دم می زد و ارادت به آیت الله کاشانی، حتی حضور پررنگش را در کودتا تکذیب کرد، مدعی بود تا ظهر روز 28 مرداد در زندان شهربانی بوده و اصلا نمی توانسته برود توی بازیِ جنگ.
وقتی محمدرضا پهلوی هنوز شاه ایران محسوب می شد، خوش‌خوشانِ «شعبون» بود، می تازاند و هیچ مدیر و مسئولی هم جرات نداشت بگوید بالای چشمت ابروست، انقلاب شد، تحت تعقیب کمیته ضربت انقلاب اسلامی قرار گرفت، دیگر بال و پرش ریخته بود اما هر از گاهی دستی می رساند به ناآرامی ها در شهرهای مختلف، نام لاتِ معروف گره خورده با کودتای سال 1332؛ «شعبون بی مخ». دقیقا 53 سال بعد از کودتا علیه مصدق، دقیقا در روز 28 مرداد از دنیا رفت، فرسنگ ها دور از زادگاهش. در گورستان وست وود شهر سنتا مونیکا، در کالیفرنیا آمریکا دفنش کردند. قیافه آرام اما ترسناکی داشت، ریش بلندی صورتش را می‌پوشاند، بینی اش توی چشم می زد، موهای شقیقه اش آن قدر عقب رفت تا کامل طاس شد، عکس هایش را که می بینی کُپ می کنی از جایگاهش، با پیراهن رنگ و رو رفته اش کنارِ شاه قدم می زد و طوری صحبت می‌کرد انگار با رفیق گرمابه و گلستانش حرف می زند. سال 1381 کتاب خاطراتش چاپ شد، زندگی عجیبی داشت، یک بار ترورش کردند اما نافرجام ماند، دور و بری هایش می گویند تا آخرین نفس نماز می خواند و روزه می گرفت، یک پسر داشت به اسم «حمید»، همراه با مادرش در ایران ماند، «شعبان» هم نزدیک به 30 سال زادگاهش را ترک نکرد اما در این مدت به هیچ مصاحبه ای تن در نداد، همه خبرنگارها را دست خالی به خانه فرستاد و اسراری را که جز خودش هیچ کس نمی‌دانست، با خود به آمریکا و بعد به زیرِ خاک برد.
سایر اخبار این روزنامه
«همدلی» عاقبت کم‍پین «فرزندت کجاست» و ا رائه تصویرهای غیرواقعی از زندگی برخی از آقازاده‌ها را ارزیابی کرد به مناسبت سالگرد درگذشت بانوی غزل آزادی، سیمین بهبهانی بهار جاودان کوفی عنان، دبیر کل پیشین سازمان ملل متحد در هشتادسالگی درگذشت خداحافظی با آقای سازمان ملل کودتای 28 مرداد با نام شعبان جعفری گره خورد؛ از کودتا تا مرگ روشنفکر مثل «شعبون بی مخ»! «همدلی» عاقبت کم‍پین «فرزندت کجاست» و ا رائه تصویرهای غیرواقعی از زندگی برخی از آقازاده‌ها را ارزیابی کرد «همدلی» از شیوه‌های جدید خودکشی نوجوانان در کشور گزارش می‌دهد کُشتن خویشتن یا سُخره نیستی احمد توکلی: حکومت، موظف به دفاع از آزادی و استقلال رسانه‌هاست بازخوانی بینش سیاسی- اجتماعی محمد مصدق به بهانه سالروز کودتا 28 مرداد مردی که تاریخ را نوشت هرمز شریفیان مصدق‌السلطنه نه؛ «معتمدالمُلک» سایه ترکمنچای در قرارداد اردوگاه شهید باهنر زندگی در آلونک‌هایی که هیچ ندارد