استیضاح وزیر یا استیضاح مجلس؟

مطمئنا هدف از تغییر، صرفا برای تغییر نیست بلکه هدف از تغییر این است که تحولی در هر مجموعه‌ای اتفاق بیفتد. مهم این نیست که این فرد یا آن فرد در راس یک دستگاه یا بنگاه اقتصادی یا سازمان باشند، بلکه مهم این است که با رفتن یا آمدن اشخاص چه تحولی در مجموعه اتفاق می‌افتد؟ به نظر می‌رسد حساسیتی که امروز مجلس درخصوص دولت و وزرا دارد با توجه به اینکه تجربه مجلس در جمهوری اسلامی ایران به حدود 40 سال رسیده است، طبیعتا باید در ابتدای کار دولت دقت نظر می‌داشتند و به ارزیابی افرادی می‌پرداختند که می‌خواستند به آنها رأی اعتماد بدهند. آقایان علی ربیعی و مسعود کرباسیان، مدیران ناشناخته‌ای در نظام اداری ایران نبودند. صرف نظر از اینکه این افراد در حد وزارت بودند یا نبودند، توجه به این نکته ضروری است که توانمندی این دو وزیر موضوع ناشناخته‌ای در نظام اداری ایران نبود. با کمی تحلیل واقع‌بینانه، نمایندگان هر نظری که دارند، می‌توانستند یکسال پیش هم همین نظر را داشته باشند. به خاطر اینکه هر دوی این افراد، به خصوص آقای ربیعی که در دولت قبل هم وزیر بود، ظرفیت‌های شناخته شده‌ای برای نمایندگان داشت. هرچند که کرباسیان هم در حوزه‌های مختلف فرد شناخته‌ای محسوب می‌شود. وقتی مجلس بعد از یکسال به این جمع‌بندی می‌رسد که وزیری را استیضاح کند، مفهوم ساده‌اش این است که سال گذشته چنین ارزیابی و شناختی از او نداشته است. درواقع مجلس از کسانی ارزیابی نداشته که در سه دهه گذشته جزو مدیران ارشد کشور بوده‌اند. نکته مهم دیگر معنای واژه استیضاح است. این واژه به معنای طلب توضیح است. به عبارت دیگر استیضاح فرصتی به معنی واقعی تاریخی در اختیار وزرا قرار می‌دهد. چون در هر حال بخشی از استیضاح پاسخ به شبهات، سیاست‌ها و عملکردهای وزیر خواهد بود. اما چه کسی در کشور هست که نخواهد به شبهات عملکرد خود در مقابل ملت پاسخ ندهد؟ بنابراین از منظر تاریخی، استیضاح فرصتی نصیب وزرا می‌کند که در سطح کشور میلیون‌ها نفر از طریق رادیو و یا دیگر رسانه‌ها مخاطب مستقیم توضیحات او در خصوص شبهات یا اتهاماتی باشند که مجلس به عملکردش وارد کرده است. نکته مهم دیگر اینکه باید بپذیریم امروز اگر با چالش‌ها یا ابرچالش‌ها در حوزه‌های اقتصاد مواجه هستیم، نمی‌تواند محصول عملکرد یکساله باشد. به عبارت ساده‌تر چه در حوزه مالیات و چه در حوزه سیاست‌های مالی و چه در حوزه پولی کشور و یا همین قضیه ارز و تلاطم‌هایی که در بازار ارز داشتیم و دیگر سیاست‌های پولی، مالی و مالیاتی، آنچه که امروز در کشور شاهد هستیم نمی‌تواند نتیجه عملکرد یکساله باشد. گرچه هرکس در نظام اداری یک روز هم مسئولیت داشته باشد، باید پاسخگوی عملکرد خود در همان یک روز باشد و در این قضیه هیچ شکی وجود ندارد و حق قانونی مجلس است که از ابزار تذکر، سوال، استیضاح و تحقیق و تفحص استفاده کند، اما نکته مهم خروجی چنین اتفاقی است. در نهایت باید پرسید که آیا ابزارهای نظارتی و به‌ویژه استیضاح، منجر به بهبود عملکرد خواهد شد یا نه؟ به نظر می‌رسد در شرایط فعلی که استیضاح‌ها تند و پی‌درپی در حال شکل‌گیری است و در پایان سال اول دولت، چند وزیر در آستانه استیضاح قرار گرفته‌اند، قبل از اینکه چنین وضعیتی بیانگر عملکرد دولت باشد، بیانگر عملکرد یکساله مجلس در رأی اعتماد به همین وزراست. این سوال در افکار عمومی ایجاد می‌شود که مجلس چگونه بعد از تنها یک‌ سال افرادی را که به آنها اعتماد کرده بود، مورد سوال، تذکر و استیضاح یا تحقیق و تفحص در حوزه عملکردشان قرار می‌دهد؟ سوال مهم این است که آیا مجلس نمی‌توانست با توجه به اهمیت وزارت اقتصاد که نقش کلیدی در سیاست‌های اقتصادی کشور دارد، در همان ابتدای کار سختگیری بیشتری می‌کرد و با حساسیت بیشتر، بررسی‌های دقیق‌تری انجام می‌داد که بعد از یک سال به این جمع‌بندی نرسد که وزیر باید استیضاح شود؟ اینها نکاتی است که هم جزو کارنامه مجلس نوشته خواهد شد و هم مهم‌تر از آن در تاریخ ثبت خواهد شد. فراموش نکنیم که در ایران این افراد هستند که محور سیاست‌ها هستند نه دستگاه‌های اجرایی. مرحوم آیت‌ا... هاشمی زمانی که رئیس مجلس بود، مرکز سیاست‌گذاری‌ها بود و آن زمان که رئیس‌جمهور شد هم همین‌طور. درواقع این افراد در ایران هستند که می‌توانند محور توسعه و سیاست‌ها باشند. وزارت اقتصاد و دارایی در حوزه‌های سیاست‌های مالیاتی، بیمه‌ای و مالی می‌تواند اثرگذاری بسیار داشته باشد. مطمئنا وزارت اقتصاد و دارایی به لحاظ اینکه خزانه کشور در اختیار وزارت اقتصاد و دارایی است، نقش کلیدی در تخصیص بودجه کشور دارد، اما همه اینها به این برمی‌گردد که کسی که در راس وزارتخانه است، چه شخصیت کاریزماتیکی دارد و آیا این شخصیت می‌تواند دو ضلع دیگر مثلث اقتصادی دولت یعنی بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه را با خود همراه کند؟ لذا وزارت اقتصاد می‌تواند نقش کلیدی داشته باشد به شرط اینکه فرد مناسبی در راس آن باشد. همان‌طور که از نام این وزارتخانه برمی‌آید هم در خصوص سیاست‌های اقتصادی و هم در خصوص دارایی‌های کشور مسئول است. بنابراین کاش مجلس از ابتدا روی این نکات حساس بود و وزیری را انتخاب می‌کرد که همه ویژگی‌های یک سکاندار خبره اقتصادی را داشته باشد. در کشورهای توسعه یافته، وزارت اقتصاد نقش کلیدی در ساماندهی شاخص‌های اقتصادی دارد، اما در ایران این اشخاص هستند که می‌توانند برای خودشان نقش، محور و مرکز ثقل تعیین کنند.
* اقتصاددان