روزنامه شهروند
1397/06/12
عبور از مرز نهایی زندگی معتادان با مدیتیشن
مجتبی پارسا| «وینی فرارو» راه خود را به سمت یک صندلی در اتاقی کمنور پیش گرفت. اغلب جمعهشبها او در سانفرانسیسکو جلسه مدیتیشن و بحث گروهی را پیش میبرد؛ امشب یکی از آن شبهاست.به گزارش سی.ان.ان، وقتی وینی روی صندلی نشست، خم شد تا کفشهایش را از پاهایش دربیاورد؛ سپس ایستاد، چشمانش را بست و نفسی عمیق کشید. سپس چشمانش را دوباره باز کرد و گفت: «بسیار خب، بسیار خب؛ بیایید
شروع کنیم.»
همه افراد داخل اتاق، از معتادان گرفته تا بیزینسمنها به دنبال جایی برای نشستن بودند. سپس همه ساکت شدند و اتاق در سکوت فرو رفت. همه چشمها بر روی وینی بود که تیشرت خاکستری بدون آستینی پوشیده و بازوان خالکوبیشدهاش نمایان بود.او شروع کرد به صحبت: «همگی خوش آمدید. اسم من وینی فرارو است و من معلم راهنمای شما هستم. امشب شب بخصوصی است؛ چراکه امشب دوربینهایی از ما فیلم میگیرند.» اشاره او به خبرنگاران سی.ان.ان بود که در این جلسه حاضر شده بودند تا گزارش بگیرند. سپس او گفت: «بنابراین اگر اتفاقی برای من افتاد، حواستان به این خبرنگاران باشد!» جمعیت از این شوخی به خنده افتاد. گذشته تلخ او نسبتی با این حس شوخطبعیاش ندارد، اما همین رفتارش باعث میشود که با بسیاری از مردم به راحتی ارتباط برقرار کند.
تلاش برای نجات
وینی شروع به صحبت کرد: «هم پدر و هم مادر من درگیر اعتیاد بودند. من در محلهای بزرگ شدم که سرشار از خشونت، اعتیاد به مواد مخدر و افراد بزهکار و مجرم بود. بنابراین من باید راهی را پیدا میکردم تا از خود محافظت کنم.»
اخلاق برای مردم آنجا اهمیتی نداشت؛ چون همه فقط میخواستند تا زنده بمانند. درنهایت من هم نتوانستم مقاومت کنم و درگیر اعتیاد و زندگی خیابانی شدم و درنهایت
بیخانمان شدم.»او هنوز هم از این شرایط سخت و گذشته دردناک خود با بغض صحبت میکند.«سال 1987 بود. من هر روز کراک میکشیدم و در یک خانه مخروبه مخصوص معتادان کراکی زندگی میکردم. روزی کسی وارد آنجا شد که اصلا انتظارش را نداشتم. کسی که از او متنفر بودم: پدرم. او از زندان آزاد شده و زندگیاش را
سرو سامان داده و عاقل شده بود و حالا آمده بود تا من را پیدا کند. بنابراین کسی که مرا وارد این جهنم کرده بود، از آن جهنم خارج کرد. از آن روز 32 سال میگذرد و آن مرد، یعنی پدرم، هنوز
عاقل است.»پدر وینی درست زمانی پیدایش شد که وینی به قول خودش تاریکترین روزهای زندگیاش را سپری میکرد و پشت درِ مرگ منتظر ایستاده بود. او در ابتدا برای ترک مواد مخدر مقاومت میکرد، اما پدرش ایستاد و سرسختی بیشتری برای نجات فرزندش نشان داد.
کورسوی امید
سرانجام در سال 1990، در زمان بهبودی وینی، او سراغ مدیتیشن رفت اما در مورد آن تا گذشت چند سال خیلی جدی نبود. او میگوید که مدیتیشن راه درست را به او نشان داد و حالا او میتواند به وقایع و حوادث همیشگی زندگی واکنشهای متفاوتی نسبت به گذشته نشان دهد.
«این سختیهایی که ما از میان آنها رد میشویم، همیشه گمان میکنیم که در مسیر ما وجود دارند. آنها موانعی بر سر راه ما هستند، اما حقیقتا ما باید این را باور کنیم که آنها خودِ راه هستند، نه موانعی در راه. تمرینهای مدیتیشن به ما کمک میکنند که به راهی وارد شویم که همیشه از رفتن به آن راه هراس داشتیم و از آن اجتناب میکردیم.»وینی فرارو معلم مدیتیشن «ویپاسانا» است و کلاسهای فردی و گروهی را اداره میکند. او هم با جوانان و هم با سالمندان کار میکند. با این حال یکی از کارهای اصلی او کمک به بازیابی و بهبود معتادان و زندانیان است. او میگوید که کمکش به این افراد به دلیل ارتباط خاصی است که با آنها دارد.«من وقتی با این افراد هستم که در مرز نهایی زندگیشان قرار دارند، میدانم که آنها شرایط دشواری را سپری میکنند، چه به خاطر اعتیاد، چه مرگ و از دست دادن عزیزانشان، چه اضطراب و افسردگی. من سعی میکنم با این افراد در خانهها و مناطق خودشان دیدار کنم تا به آنها نشان دهم که هیچ چیزی در اطراف آنها مشکل ندارد. ما راهی داریم که با کمک آن میتوانیم بر روی مشکلاتمان متمرکز شویم و کاری با آنها بکنیم که انگار هیچگاه وجود نداشتهاند.»
سایر اخبار این روزنامه
عبور ابراهیم از آتش جنجال
برای کمک به انسانها و کاهش آلام بشری پیشگام هستیم
مکالمات سوپردولوکس با روانشناسان چتی!
مقاومت تا آخرین خاکریز
فروکش خودرو یک تا 8میلیون
نیاز به آموزشَ املا و نقاشی
پشت پرده خانههای عقربی
مشکل قم تخصصی است نه شخصی
کسی حواسش به تبریز نیست
درختان جاسوس نیستند
داور جنجالی جام را از استقلال گرفت؟
پسر جانباز ایرانی برای شناسایی جنازه پدر به افغانستان میرود
عبور از مرز نهایی زندگی معتادان با مدیتیشن
«خانه» سرپناه مشترک است
صفحه شهرونگ
نشد که بشود...
مناطق ویژه اقتصادی در اختیار بخش خصوصی
مديران دايمي؛ تا كي؟