منافع ملی و ازهم گریزی مدیران

کانون اصلی و محور جدی امنیت ملی کشور، قدرت کشور است و قدرت کشور منشعب از علم، فناوری، فرهنگ، همبستگی ملی، نظم، حاکمیت قانون و قاعده‌مندی رفتار حاکمان و درک و فهم علمی متولیان در اداره امور کشور است. از منظر سخت افزاری نیز مقوله‌هایی مانند قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، جغرافیا و... مؤلفه‌های دیگر قدرت ملی است. بنابراین تمامی کارهایی که یک دولت باید در مسیر منافع ملی کشور انجام دهد عبارتند از افزایش نرخ رشد اقتصادی، تلاش در ارتقای سطح علمی دانشگاهیان و دانشجویان، گسترش انسجام و همبستگی ملی، حفظ تمامیت ارضی و هویت عمومی کشور، تقویت غرور ملی و... مفهوم دوم و مهم دیگری که در مسیر منافع ملی تعریف می‌شود، قاعده‌مند کردن و سازماندهی، سامان داخلی کشور در همه حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی است و ایضا قدرت و توانمندی بهره‌برداری از امکانات موجود در سطح بین‌الملل برای تأمین امنیت و منافع ملی، اما با کمال تأسف آنچه که امروزه ناظر و شاهد آن هستیم، نابسامانی در حوزه‌های اداری و اجرایی و قانون گذاری است. تقریبا در روابط بین‌الملل از فضاها و امکانات بین‌المللی برای منافع ملی بی‌بهره‌ایم و عموما از اتفاقات مهمی که در جهان در حال روی دادن هستند بهره‌برداری خاصی نمی‌کنیم و هنوز نتوانستیم مکانیزم‌هایی را به وجود آوریم که در نهایت به نفع منافع ملی ایران تمام شود و یا از فرهنگ و سامان فرهنگی و اقتصادی خود در جهان محافظت کنیم. مجموعه نخبگان سیاسی و تصمیم‌گیران کشور پس از سال‌ها کشمکش هنوز نتوانسته‌اند جهت‌گیری مدیریتی دقیقی را مشخص کنند و با کمال تأسف چشم‌انداز 20 ساله 1400، فقط مکتوب شد و هیچ‌گاه به آن مراجعه نگردید. در کشور افراد، احزاب، نخبگان و جریانات سیاسی از حمایت یکدیگر در درون ظرف منافع ملی بهره‌مند نیستند و همکاری مشخص و مدونی در هرم تشکیلات و اولویت‌های ملی با هم ندارند. با کمال تعجب و تأسف، نوعی از هم گریزی بین مسئولان و نخبگان ملی و سیاسی وجود دارد که همگی فکر می‌کنند موقعیت و اصالت آنان در فردی کار کردن است، در حالی که پیوستگی و همبستگی و همدلی نخبگان کشور، خودش یک قدرت ملی و فراملی است. دولت هنوز نتوانسته است در مورد چگونگی حرکت کشور در فازهای مختلف به یک چارچوب مشترکی برسد و نقش نهادها و سازمان‌ها و قانون را در مقابل نقش افراد افزایش دهد. هنوز هم، بعد از 40 سال مملکت‌داری یک امام جمعه در گوشه‌ای از این کشور، در نقش قوه مقننه، قانون محلی وضع می‌کند و خود نیز اجرا می‌کند و... در حالی که قاعدتا اینها و یا سایر مدیران باید استراتژی ملی را مدیریت کنند و آن را از مرحله فعلی به مرحله بعدی با توجه به شرایط محلی هدایت کنند. منظورم حذف کانون‌های قدرت در کشور نیست. حرف بر سر نوع تعامل این کانون‌ها با هم و با حکومت است. ارتش، احزاب، دولت، نخبگان، گروه‌های سیاسی، خواه ناخواه در فرایندهای دولتی تأثیرگذارند، اما هنوز بعد از چهار دهه، نتوانسته‌ایم با هم به یک سیستم مشترک همکاری در درون ظرف قدرت ملی برسیم و هر گروهی وقتی به قدرت رسیده است، خود را نه در امتداد کانون‌های دیگر قدرت، بلکه در رویارویی با دیگر کانون‌ها تعریف کرده است و طرفداران تفکرات مختلف، نگاه انحصاری دارند و معتقد هستند که وقتی به قدرت می‌رسند باید حداکثر جایگاه‌ها را به‌دست آورند و تلاش می‌کنند تا دیگر کانون‌های قدرت را در جامعه حذف کنند. موضوعی که در بدترین شرایط عمومی کشور، این روزها استمرار دارد. مردم اعتقاد دارند که «منافع ملی» ریشه در توان اقتصادی ایران و قدرت و توانمندی در جلب و جذب سرمایه‌گذاری خارجی و پرستیژ بین‌المللی کشور و قدرت ایفای نقش ایران هم به لحاظ فرهنگی و هم سیاسی و هم مذهبی حداقل در سطح منطقه دارد و برای رسیدن به این اهداف باید بنیان‌های اقتصادی مردم و قدرت و توانمندی فناوری، تجاری، مالی و ثروت ملی را افزایش دهیم و این شدنی نیست مگر اینکه فهمی معقول از جهان داشته باشیم و قبل از اینکه با جهان از در صلح و آشتی درآییم، با خود و نسل‌های آینده این کشور صلح کنیم، زیرا استقلال سیاسی ایران در گرو حفظ این استقلال در روابط بین‌الملل از طریق ثروت اقتصادی بر کل کشور است و ثروت اقتصادی کل کشور مبتنی بر این واقعیت روشن است که هرچقدر شهروند ایرانی با امکانات بیشتری زندگی کند و هرچقدر بیشتر از گذشته بهره‌مند از علم و تکنولوژی باشد و بیشتر در سطح جهان مطرح شود، متضمن اعتبار بیشتر برای ایران و جمهوری اسلامی است و اطمینان داشته باشیم که ایرانی در هر جای دنیا که باشد به دین و اخلاق خود پایبند است و ابعاد فرهنگی و هنری و زیباشناسی فرهنگ و منش ایرانی را با خود دارد، پس شایسته است که دست اندرکاران اداره کشور در دایره منافع ملی مردم به‌عنوان یک بازیگر معقول و منطقی عمل کنند و به‌خاطر مردم و منافع عمومی، با هم دعوا نکنند.
* استاد دانشگاه