غفلت از رسانه

وزيرخارجه امريكا در آخرين مصاحبه‌اش با بي‌بي‌سي (فارسي) مي‌گويد: «اين حكومت ايران است كه بايد تصميم بگيرد ثروتش را صرف خريد غذا و دارو كند يا آن را بدهد به قاسم سليماني تا دورتادور خاورميانه سفر كند و عامل مرگ و ويراني شود...»
4 سال از ماجراي حمله داعش به شمال عراق گذشته است. مسعود بارزاني، رييس اقليم كردستان و نوري مالكي، نخست‌وزير وقت عراق از ساعت 7 بعدازظهر تا 11 شب ده‌ها بار با فرمانده نيروهاي امريكايي مستقر در عراق تماس گرفته‌اند تا بگويند موصل اشغال شد و اربيل در تيررس داعش قرار گرفته است. فرمانده نيروهاي امريكا در عراق در پاسخ مي‌گويد: رييس‌جمهور اوباما اعلام كرده است اقداماتي را انجام مي‌دهد تا بتواند 300 مشاور نظامي به عراق اعزام كند تا به مشاوره و كمك به نيروهاي ارتش عراق بپردازد و... .
قاسم سليماني در همين احوال دارد خودش و نيروهايش را آماده مي‌كند تا چند ساعت ديگر در خطرناك‌ترين فرودگاه آن ساعت جهان- يعني اربيل- به زمين بنشيند و پاكسازي عراق و اقليم را از نيروهاي داعشي آغاز كند... .
باور كنيد از اشغال موصل و اين گفت‌وگوها كه خوشبختانه در تاريخ رسانه ثبت شده است تنها پنجاه و دو سه ماه گذشته است.يعني اگر آلزايمر هم داشته باشيم هنوز قرار نيست اين وقايع را فراموش كنيم.


قاسم سليماني خيلي زود با نيروهاي سپاه قدس مي‌رود در وسط معركه داعش ودرگيري سنگين از همان لحظه آغاز مي‌شود. اگر داعش نتوانست اربيل را تصرف كند، اگر داعش نتوانست سامرا و كربلا و نجف را از دست حكومت عراق دربياورد بايد آن را در همان روزها يعني بين دهم ژوئن تا بيست و پنجم ژوئن 2014 در تحرك سپاه قدس در عراق جست‌وجو كرد.
 
چطور مايك پمپئو كه نقش قاسم سليماني و سپاه قدس ايران را در حفظ عراق و سوريه از هجوم و تصرف داعش مي‌داند، مي‌گويد قاسم سليماني دورتادور خاورميانه سفر مي‌كند و عامل مرگ و ويراني مي‌شود؟
از آن تاريخ تنها 4 سال گذشته است. نه 40 سال و نه 400 سال...
در حضور اين همه رسانه، تلويزيون، مطبوعات، راديو، فضاي مجازي و...
يعني وزير خارجه امريكا اينقدر نادان است كه راست راست مي‌نشيند و به اين وضوح و صراحت دروغ تاريخي مي‌گويد؟ آن هم نه تاريخ دور كه تاريخ نزديك و جغرافياي نزديك‌تر...
كليد فهم رفتار و گفتار امثال آقاي وزير خارجه امريكا در فهم «رسانه» و «كاركرد رسانه» قرار دارد.
* * *
سال‌ها پيش از انقلاب، كتابي از جورج ارول چاپ و ترجمه شد به نام «قلعه حيوانات». اين كتاب قرار بود ايدئولوژي ماركسيسم- لنينيسم و اتحاد جماهير شوروي را نقد كند. در جامعه توتاليتر حزبي كمونيستي شوروي آن روزها، وقايعي مي‌گذشت كه ارول آنها را با تمثيلات و تشبيهاتي در قلعه حيوانات آورده بود. شعارهايي كه بر ديوار حك شده و ‌گاهي عوض مي‌شدند. وقايعي كه همه شاهد آن بودند و بعدها به نفع حاكمان جامعه عوض مي‌شدند: «... همه حيوانات هنوز خوب به خاطر داشتند كه اسنوبال چگونه در جنگ با آدميان فداكاري كرد و جانش را در خطر انداخت اما حكومت مي‌گفت نه رفقا اين‌ طور نيست بلكه اين ناپلئون بود كه فداكاري كرد و اسنوبال همان وقت‌ها هم سرباز دشمن بود!...».
چگونه مي‌شود وقايع گذشته! را تغيير داد؟ حتي آن دسته از وقايع كه تاريخ شده‌اند و ثبت ذهن‌ها و دفترها و كتاب‌ها هستند. چگونه مي‌شود جهان را قانع كرد كه ايران كه در صدر مبارزه با داعش قرار داشت، حامي تروريسم است؟ و تركيه و عربستاني كه از داعش نفت مي‌خريدند و كمك‌هاي بي‌دريغ تسليحاتي و اطلاعاتي به او مي‌دادند در حال مبارزه با تروريسم هستند؟
قبول دارم كه دستگاه‌هاي تبليغاتي ما حتي در داخل كشور ناتوان و ضعيف هستند چه برسد به تبليغات جهاني و ساخت و اقناع افكار عمومي! قبول دارم كه وزارت خارجه از حيث ساختار و سازمان ايرادهاي اساسي دارد . در حوزه رسانه و فكر جمعي تعداد مقالاتي كه ديپلمات‌هاي ما- كه براي وظيفه رسمي خود حقوق مي‌گيرند- در رسانه‌هاي مطرح دنيا مي‌نويسند چه مقدار است؟كدام يك از رايزن‌هاي فرهنگي يا مطبوعاتي توان تاثير در رسانه‌هاي مكتوب يا تصويري كشور هدف يا منطقه هدف را پيدا كرده‌اند؟ بگذريم كه رسانه‌ها را هم به حلال و حرام و مباح و مكروه تقسيم‌بندي كرده‌ايم...با اين همه اما تغيير واقعيت مسلم، آن هم واقعيت 4 سال گذشته خيلي بايد عجيب و غريب و باورنكردني باشد كه متاسفانه شده است و هر روز هم دارد مي‌شود!
فرآيند تغيير دادن واقعيت‌هاي تاريخي چگونه انجام مي‌شود؟ چطور يك وزير خارجه اينقدر با قاطعيت دروغ مي‌گويد و هيچ‌كس حتي خبرنگار سوال‌كننده به خود جرات نمي‌دهد كه بپرسد اگر اين قاسم سليماني نبود كه امروز عراق و سوريه از امارت‌هاي داعش بودند و داعش در اروپا داشت مي‌جنگيد براي تصرف اسپانيا و جبل‌الطارق و اندلس؟!
قدرت رسانه در تغيير واقعيت را دست‌كم نگيريد! هر دروغ و مهمل و حرف بي‌‌در و پيكري كه مي‌خواهيد به‌ علاوه‌ مقداري نقد تحويل بدهيد، چند وقت بعد بياييد آن دروغ را تحويل بگيريد در حالي كه ديگر دروغ نيست، راست است و مرّ تاريخ! اندكي كه بگذرد بديهي هم مي‌شود!
حالا ما چطور از رسانه استفاده مي‌كنيم؟ حرف راست و صحيح بدون ترديد را جوري بد ادا مي‌كنيم كه همگان در دروغ بودنش ترديد نمي‌كنند! ترويج خشونت بي‌دليل و بي‌وجه در جاهايي كه خشونت جايي ندارد؛ تهديدهايي كه فقط هزينه اقدام ما را بالا مي‌برد و لاغير... حرف‌هاي حسابي كه در محل‌هاي غيرحسابي گفته و نوشته مي‌شود!
قبول كنيم كه رسانه را نمي‌شناسيم و قدرت آن را به حساب نمي‌آوريم. اگر امروز ما به جاي امريكا يك معاهده بين‌المللي مثل برجام را پاره كرده بوديم و دور انداخته بوديم تا امروز كوس رسوايي‌مان را بر همه بازارهاي دنيا زده بودند و ده‌ها قطعنامه و بيانيه عليه ما در مجامع جهاني صادر شده بود. درست است كه امريكا قدرت اقتصادي دارد اما باور كنيد كه قدرت رسانه‌اي امريكا به مراتب از قدرت اقتصادي‌اش كلان‌تر است.
براي حضور در رسانه‌هاي جهاني بايد اول گفت و شنود به زبان مادري خودمان را در داخل تمرين كنيم و بعد به گفت‌وگوي جهاني بپردازيم به زباني جهاني و با الفبايي رسانه‌اي و موثر. اگر آيين گفت‌وگو در داخل را نمي‌دانيم، حق نداريم از آيين رسانه در جهان سخن بگوييم.