ضعف‌های داخلی اعضای اتحادیه، دست‌اندازی بزرگ در راه تلاش‌های ماکرون برای افزایش قدرت و استقلال اروپا

اروپای گرفتار
روح‌اله نخعی‪-‬ گفت‌وگو بین یک مقام رسمی ایرانی و یک مقام رسمی آمریکایی برای مدتی طولانی، اتفاقی غیرممکن به نظر می‌رسید، تا حدی که در هر مراسم بین‌المللی چشمان خبرنگاران و عکاسان به دنبال سلام‌وعلیک احتمالی در زمان از کنار یکدیگر ردشدن بین نمایندگان دو کشور می‌گشت و البته ناامید برمی‌گشت. موضوع آن چنان شکل نمادین به خود گرفته بود که هر حرکتی در این جهت، حتی بازار سرمایه را تحت تاثیر قرار می‌داد. زمانی که جواد ظریف با جان کری دیداری دوجانبه داشت، این دیدار به تیتر رسانه‌های جهان تبدیل شد؛ اما کم‌کم و در جریان مذاکرات منتهی به برجام، آن قدر گفت‌وگو، جلسه و تماس تلفنی بین دو وزیر اتفاق افتاد که دیگر نویی و شگفت‌آوری خبری ماجرا کاملاً از بین رفت.
اظهارنظرهای مقامات مختلف اروپایی در واکنش‌هایی متضمن مخالفت، هشدار، انتقاد و تعجب از مواضع رهبران آمریکا در صحنه سیاست بین‌الملل نیز کم‌کم به همین سرنوشت دچار شده است. زمانی کوچکترین نشانه از کنایه یک رهبر اروپایی به آمریکا یا برعکس به عنوان نشانه‌ای احتمال تنش بین متحدان قدیمی جلب توجه می‌کرد اما امروز دیگر چندان اتفاق خاصی نیفتاده، ترامپ در پاریس از هم‌قدمی با مقامات اروپایی خودداری می‌کند و رئیس‌جمهور فرانسه نیز ملی‌گرایی میزبانش را با کلمه خیانت توصیف می‌کند.
در مسئله‌های مختلفی مثل توافق پاریس و محیط زیست، روسیه و تلاش‌هایش برای اخلال در انتخابات کشورها، تعامل تجاری با چین، درگیری اقتصادی و سیاسی باز با روسیه و حتی مسئله ایران و برجام، اروپا و آمریکا در دو سوی تقابل قرار گرفته اند اما مهم‌تر از همه این‌ها، تهدیداتی است که از سمت ترامپ و هواداران و هم‌عقیده‌های ترامپ در اروپا، هویت و ماهیت اتحادیه اروپا را نشانه گرفته است. همه آن تقابل‌های دیگر ممکن است با کناررفتن ترامپ به سمت حل‌شدن بروند اما وقتی ترامپ در بریتانیا و جاهای دیگر از خروج کشورها از اتحادیه اروپا حمایت می‌کند و استیو بنن، پرچم‌دارِ البته مغضوب ترامپیسم در اروپا به راه می‌افتد تا راست افراطی ضداتحادیه را در کشورهای مختلف این اتحادیه، یاری برساند، خطراتی اتحادیه را تهدید می‌کند که وقوع هیچ کدام را چند شکست راست در انتخابات آمریکا جبران نخواهد کرد.


نیاز به آمادگی در مقابله با همین تهدیدها و تقویت مواضع اتحادیه در کنار جاه‌طلبی‌های ماکرون و تمایلش به دردست‌گرفتن رهبری اتحادیه اروپا و بلکه جهان غرب قرار گرفته است و بسیاری از تصمیمات و مواضع چندوقت اخیر او را شکل می‌دهد. او که پیشتر در صحنه‌های مختلف در مواضع سیاسی و در مسئله‌های مختلف نیاز به تصمیم‌گیری اروپا بر اساس منافع خودش را مطرح کرده بود، همین دیروز وابستگی این اتحادیه به دلار را هدف انتقاد خود قرار داد و گفت اتحادیه باید یورو را قدرتمندتر کند. علاوه‌براین و شاید جدی‌تر از این، ماکرون ایده ارتش اروپایی را نیز مطرح کرده و از نیاز اروپا به استقلال در این زمینه نیز گفته است، ایده‌ای که واکنش تند ترامپ به آن خبرساز شد اما کمتر کسی به حمایت تاسک از آن در واکنش به ترامپ را آن طور که باید دید، وقتی در سخنرانی‌اش، موضع ترامپ را ضدیت با «اروپای قوی و متحد» می‌خواند.
افزایش نقش فرانسه در اتحادیه اروپا و قرارگرفتن در کنار مرکل که آن زمان رهبر این بلوک دیده می‌شد، از ابتدا برنامه ماکرون بود اما این شانس با او همراه شد که با ترامپ هم‌دوره شود تا تمام پتانسیل‌های دردسرسازشدن وابستگی سیاسی، اقتصادی و نظامی اروپا به آمریکا به تصویر کشیده شود و بهانه کافی برای تلاش به افزایش استقلال و قدرت اروپا و به‌تبع آن، همبستگی در این قاره فراهم شده باشد.
بداقبالی او اما اینجاست که در همین شرایط، ماکرون عملاً برای پیشبرد این برنامه‌ها تنهاست و هیچ نام بزرگی جز مقامات اتحادیه اروپا را به شکلی تاثیرگذار در کنار خود ندارد. وقتی ماکرون دوران ریاست‌جمهوری خود را شروع می‌کرد بحث بر سر این بود که آیا او خواهد توانست جایگاه خود را به اندازه مرکل بالا بکشد، اما حالا، درگیری‌های سیاسی داخلی آلمان، تقریباً مرکل را از معادله خارج کرده است. او به‌عنوان صدراعظم، هنوز رهبر آلمان است اما با تسلیم در برابر فشارهای داخلی، از درون حزب، از سمت راست افراطی و حتی تحت تاثیر مشکلات چپ میانه، روزشمار پایان دوران خود را اعلام کرده است تا فعلاً کرسی‌نگه‌دار نفر بعدی باشد و آلمان منتظر سرنوشت خود در دوران پسا بانوی آهنین است. حتی ماکرون نیز پس از اعلام این خبر در واکنش به آن، تلویحا اذعان کرد که مرکل از صحنه بازی خارج شده است.
در سوی دیگر و در دیگر کشور بزرگ اتحادیه اروپا، ترزا می با برگزیت دست‌وپنجه نرم می‌کند. بریتانیا در دورانی نه‌چندان دور از بازیگران و تصمیم‌سازان اصلی اتحادیه اروپا بود اما امروز، رهبر سیاسی این کشور، احتمالا بیش از هر چیز به این دلیل هنوز در مسند نخست‌وزیری نشسته که در میان اعضای حزبش، نام جدی برای جایگزینی او وجود ندارد و بسیاری، داخل و بیرون از حزب محافظه‌کار منتظر مرکل تمام ضربات بحران برگزیت را متحمل شود و سپس برای جمع‌آوری بقایا و غنائم احتمالی قدم پیش بگذارند و البته در این میان، خود نخست‌وزیر هم مصر و مقاوم به مبارزه ادامه می‌دهد، هر چند چشم‌انداز تاریک و تاریک‌تر شود.
مهم‌ترین گزینه‌هایی که می‌توانستند متحد احتمالی ماکرون در کسب قدرت اروپا باشند یا لااقل طرف مذاکره او برای تصمیم‌سازی، یا مثل آلمان گرفتار دردسرهای خود هستند یا بدتر از آن، مثل بریتانیا، خود یکی از مشکلات مهم اتحادیه که بخش زیادی از انرژی را به خود اختصاص می‌دهد. کشوری مثل ایتالیا با اقتصاد بزرگش در این میان، از هر سمت که می‌تواند دردسر درست می‌کند: در بحث مهاجرت، سیاست‌های اروپایی را به چالش می‌کشد، در بحث سیاسی، با احزاب حاکمی ضداروپا، ساختار حاکم در بروکسل را به چالش می‌کشد و همزمان با تعمیق بحران اقتصادی و بی‌مسئولیتی پولی‌اش، همان موقعی که ماکرون از تقویت یورو در مقابل دلار می‌گوید، یورو را گرفتار و تهدید می‌کند. در کنار همه این‌ها، ایتالیا را می‌توان گزینه کشور بعدی در نوبت خروج از اتحادیه اروپا هم دید، جلوتر از لهستان و دیگران؛ هر چند فعلاً بریتانیا صف را نگه داشته است.
حتی خود ماکرون هم فقط در مقایسه با وضعیت فعلی همتایانش است که دارای جایگاهی محکم به نظر می‌رسد، اما در صحنه داخلی فرانسه، اگر نه به اندازه مرکل و می، به اندازه خودش مشکلاتی دارد. آخرین آمار محبوبیت ساکن فعلی الیزه زمانی که به این کاخ پا می‌گذاشت، ۶۲درصد بود اما حالا مدتی است که پایین‌تر از ۳۰درصد رفته است. دردسرهای داخلی ماکرون در حدی است که برخی تحلیل‌گران بدبین‌تر انتظار دارند، سقوط او نیز به اندازه صعودش سریع شود و پدیده جوان سیاست اروپا در همان جوانی به پایان راه خود برسد.
در چنین وضعیتی است که رئیس‌جمهور فرانسه به‌دنبال اصلاح و بهبود اوضاع اتحادیه اروپا می‌رود. موفقیت او و رشد قدرت اروپا، به هیچ وجه ناشدنی و بعید نیست اما شاید همین تصویر، تصویر درستی از حال‌وروز فعلی اتحادیه اروپا در جدال برای حفظ منافع و بقای خود باشد: میدان‌داری فرماندهی جوان، تنها و زخمی.