پایان احمدی‌نژادیسم

رحمت مهدوی- نه برای کارزار انتخابات، زین اسبش را آراسته بود، نه برای پیروز شدن در قدرت رمقی داشت. استفاده از فضای انتخابات ریاست جمهوری96 تلاش برای تغییر پایگاه اجتماعی برای فضای پساانتخابات بود. از همان زمان که در شکل وسیع در عرصه سیاسی ایران عرض‌اندام کرد، بیشتر به مفهوم سنتی سیاست دل بسته بود. اینکه گفته شده، سیاست یعنی کسب قدرت، حفظ قدرت و اعمال قدرت، بر مذاقش خوشایند بود و ظاهرا متناسب با خصوصیات روانی و شخصیتی‌اش. اساسا تحلیل دیدگاه‌ها و رفتارهایش بدون نگرش به جنبه‌های روانشناختی وی ره به جایی نخواهد برد.با گذشت 12سال از دوران دولتمداری، نه مدیریتی‌اش! تلاش او برای رسیدن به بالاترین مقام اجرایی کشور، نه برای کسب قدرت، بلکه سعی در فراهم کردن بستر «نفوذ» خود در جامعه برای فضای «پساانتخابات» بود. ظاهرا قانع شده بود که سیاست صرفا در معنای کسب قدرت، متناسب با نظام‌های مردم‌سالار نیست و برای ادامه بازی در میدان سیاست باید به واژه‌هایی چون «نفوذ»، «پایگاه اجتماعی» و... بیشتر از قبل احترام بگذارد.چه گفتارهای مبهم در سخنرانی‌ها در هفته‌های اخیر، چه تداوم تمرد در رفتارها در مقابل ولایت فقیه، چه کلام‌های آمیخته به ادبیات روشنفکری و... برای رهایی از برچسب‌هایی است که در طول 12سال گذشته بر پیشانی‌اش زده شده است. اینکه تحلیل می‌شود آرای حامیانش به‌خاطر دیدگاه‌های پوپولیستی و عوام‌گرایانه است، امری است که امروزه به شدت آزارش می‌دهد و مورد نکوهشش قرار گرفته و برای رهایی از آن به دنبال اعتراض به کلیت نظام با گفتارهای مبهم است تا در فضای پساانتخابات بتواند برای خود پایگاه اجتماعی جدیدی درست کند تا در بزنگاه میدان سیاست بیشترین بهره را ببرد، چرا که اخلاف وی یا دیگر در عرصه سیاست نیستند یا به راحتی او فرصت برای دیده شدن ندارند. وی در اندیشه دگردیسی در پایگاه اجتماعی‌اش است. پایگاه اجتماعی که بخش اصلی آن را طبقه متوسط بالا و روشنفکر تشکیل دهد. اشتباه استراتژیک تیم مشورتی‌اش این بود که این امر را لحاظ نکردند که همراه کردن طبقه متوسط، دانشگاهیان، روشنفکران نیازمند داشتن عملکرد مورد رضایت عموم است نه کلام‌ها و گفتارهای هیجانی. اگر سیاستمداران در گوشه و کنار جهان توانستند در جامعه نفوذ داشته یا برای خود پایگاه اجتماعی درست کنند به‌خاطر «عملکردشان» بوده که به هرحال عموم مردم نسبت به عملکرد کلی آنها رضایت داشتند.این نکته باید مورد توجه اتاق فکرش قرار می‌گرفت که به‌خاطر نداشتن عملکرد مناسب، نه تنها با سخنرانی‌های مبهم و رازآلود نخواهد توانست عموم مردم را به خود جلب کند، بلکه بسیاری از حامیان خود را در بین دو گروه از دست خواهد داد. گروه اول مردم انقلابی ولایی هستند که بسیاری از آنها وی را به‌خاطر پایبندی‌اش به ارزش‌های نظام اسلامی چون وفاداری به ولایت فقیه مورد حمایت قرار دادند نه تمرد در برابر آن. گروه دیگر رجال و سیاسیون جریان اصول‌گرایی هستند که آنها نیز برای ترویج و ریشه‌دار کردن قرائت خود از ارزش‌های انقلاب اسلامی، جایگاه ولایت فقیه و... وی را مورد حمایت قرار دادند. بنابراین در فضای پساانتخابات وی با ادامه این گفتارها و رفتارها نه تنها نفوذ و پایگاه اجتماعی خود را تقویت نخواهد کرد، بلکه به‌خاطر بی‌ثباتی در رفتارهای زمان حکومت‌داری و پس از آن، بذرهای بی‌اعتمادی را بین مردم و سیاسیون نسبت به خود خواهد کاشت و تغییر دیدگاه‌هایش باز تلاش برای کسب قدرت تحلیل خواهد شد نه تحول فکری و رفتاری‌اش.با رد صلاحیت او از سوی شورای نگبهان نیز به نظر می‌رسد به پایان احمدی‌نژادیسم نزدیک شدیم. به نظر می‌رسد دیگر، ارکان اصلی نظام به رفتار او هیچ اعتمادی ندارند، رسانه ملی اخبارش را پوشش نمی‌دهد، رسانه‌های اصول‌گرا در حرکتی هماهنگ کوچک‌ترین اعتنایی به رفتارهای او ندارند و مردم انقلابی در جستجوی فرد مورد اعتماد دیگری هستند. اقدام اشتباه وی و حلقه اصلی‌اش، پافشاری برای حضور در انتخابات 96به رغم نهی صریح مقام معظم رهبری بود که او و یارانش را بیش از پیش به پایان احمدی‌نژادیسم سوق می‌دهد. احمدی‌نژاد رو به پایان است، چرا که عملا می‌تواند تحلیل‌های نادرست خود و حامیانش از پایگاه اجتماعی‌اش را ببیند. درحالی که در برهه‌ای از زمان زمامداری‌اش، با تحلیل‌های دور از واقعیت خود و اطرافیانش اقدام به «خانه‌نشینی» کرد به امید اینکه 30میلیون نفر از حامیانش(!) به خیابان‌ها می‌ریزند. هنگام ثبت نامش در انتخابات ریاست جمهوری 96 حتی 300نفر نیز به استقبالش در میدان فاطمی نرفتند و هنگام رد صلاحیتش، نیز بیش از 30نفر در نارمک جمع نشدند. همین وقایع می‌تواند نشان‌دهنده آن باشد که وی نه تنها در اعمال و حفظ قدرت، به حد کافی سیاست‌ورز نیست، بلکه در کسب آن نیز عاجز است.
سایر اخبار این روزنامه